بازسازی بم با فاصله کوتاهی از زلزله شروع شد؛ امری که اکنون بهنظر میرسد تنها به خانهسازی معطوف شد و هویت فرهنگی شهر در آن نادیده گرفته شده است
لیلا مهداد- بم از اقلیم سوم است. گویند که کِرم هفتواد در آنجا بترکید، بدان سبب آن را بم خواندند. قلعه حصین دارد و هوایش از جرِفت خوشتر است و به گرمی مایل است.(حمدالله مستوفی، نویسنده نزهة القلوب (740 ﻫ.ق)) نخستین نامگذاری بم بستگی با داستان هفتواد یا هفتبخت یا هفتانبخت –کِرمی غولآسا- در کتاب کارنامه اردشیر بابکان و شاهنامه فردوسی دارد.
نام بم در شاهنامه کجاران آمده و در کارنامه اردشیر بابکان کلالان. نامهایی که در اصل یکی هستند زیرا در خط پهلوی این دو واژه همانند یکدیگر نوشته میشود. بم، باغشهری زیبا که به خانههای خشتوگلیاش میبالد؛ خانههایی انس گرفته با کویر و سرما و گرمای سوزانش.
خانههایی که در یک چشم بههم زدن 18سال قبل در هم فرو رفتند تا همت بر ساخت دوباره بم شود. بم در عزای عزیزانش بود اما امید داشت به ساختن دوباره. تولد بم جدید اما به شکل و شمایل گذشته.
هنوز کوچههای خاکی و خانهخرابههای زلزله از محلهها نرفتهاند. «هنوز کوچههای خاکی داریم که آسفالت نشدهاند. مبلمان شهری هم جای بحث دارد. همه اینها یعنی گرفتن روح محله.» بم بازسازی را پشتسر گذاشته و حالا سقفهای زیادی به شهر میبیند که داغدیدههای سالهای دور را دور هم جمع کردهاند. «هر سال در سالگرد بم از این شهر گفته میشود. از اتفاقات خوبی که باید برای شهر میافتاد.»
خانههای مکعبی؛ سقفی برای فرار از چادرها
زلزله که به جان بم افتاد خانهها را تسلیم خود کرد. شهروندان بسیاری تاب آوارها را نیاوردند و برای همیشه به خواب رفتند. بعد از عزاداری برای رفتگان نوبت به آواربرداری و ساختن دوباره شد.آنها که مانده بودند تصمیم گرفتند نبض زندگی را دوباره در بم احیا کنند.
مصالح، معماران و مشاوران از هر گوشه خود را رساندند به بم برای ساختن دوبارهاش. «با قاطعیت میتوانم بگویم در بازسازی، هویت فرهنگی دیده نشد.» یکی از فعالان فرهنگی و رسانهای بم معتقد است بم سالها شاهد ساختوساز بوده اما هنوز زخمهایی بر تن دارد. بمی که به گفته او هویتی داشت؛ هویت فرهنگی و اجتماعی که در تولد دوبارهاش نادیده گرفته و به عبارتی گم شد.
امین میراسدی بازسازی بم را خلاصه در ساختن خانههای مکعبی میداند. خانههای مکعبی که ردی از هویت فرهنگی و اجتماعی بم را به خود نمیبینند. «عمدتا در ساختوسازهایی که توسط ادارات و سازمانهای دولتی صورت گرفت هویت فرهنگی لحاظ شد.» ساختوسازهایی که بانکها و بعضی از سازمانهای تحتپوشش بهزیستی، مسئولیتش را به عهده گرفتند. «در آن بازه زمانی اضطرار بر هرچه سریعتر صاحبخانه شدن شهروندان بر توجه به هویت شهر قالب شد.»
«عمدتا در ساختوسازهایی که توسط ادارات و سازمانهای دولتی صورت گرفت هویت فرهنگی لحاظ شد.» ساختوسازهایی که بانکها و بعضی از سازمانهای تحتپوشش بهزیستی، مسئولیتش را به عهده گرفتند.
میتوانستیم بمی در سطح استانداردهای جهانی بسازیم
18سال از آن شب تلخ میگذرد؛ 12ثانیه هولناک که قربانی گرفت زخمهایش را بر تن بم گذاشت و رفت. بم به کام خاکهایی رفته بود که آوارها باقی مانده بودند. همهجا بوی خاک و آوار میداد. کوچهها و خیابانهایی که هنوز هم بوی خاک بر مشام دارند.
هنوز کوچههای خاکی و خانه خرابههای زلزله از محلهها نرفتهاند. «هنوز کوچههای خاکی داریم که آسفالت نشدهاند. مبلمان شهری هم جای بحث دارد. همه اینها یعنی گرفتن روح محله.» بم بازسازی را پشتسر گذاشته و حالا سقفهای زیادی به شهر میبیند که داغدیدههای سالهای دور را دور هم جمع کردهاند. «هر سال در سالگرد بم از این شهر گفته میشود. از اتفاقات خوبی که باید برای شهر میافتاد.»
بحثها و گفتههایی که سال بعد و به مناسبت سالگرد بم تکرار میشوند اما بینتیجه. «عملا هیچ کاری انجام نمیشود تا شهروندان دلخوش باشند تغییراتی رقم خورده.» میراسدی از مبلمان شهری میگوید که چشم انتظار احیاست. کوچههای خاکی هم که خود حدیث مفصلیاند و اما فضای سبز این روزها برای بم دغدغه شده. شهری که باغشهر بودنش شهره است. «کیفیت و کمیت فضای شهر در حدواندازههای بم نیست.»
این فعال فرهنگی و رسانهای بم از کمکهای زیاد دولت و کشورهای خارجی در دوران زلزله میگوید از اینکه قرار بود کمکهای اسپانیا در بخش فاضلاب شهر صرف شود. «این خبر امید خوبی بود برای بم. اینکه قناتهایش حفظ میشود و جلوی هدررفت و آلودگی آبها گرفته میشود.»
اگرچه هزینه در نظر گرفتهشده هیچگاه صرف فاضلاب بم نشد. «با کمکهایی که شده بود میتوانستیم بمی در سطح استانداردهای جهانی بسازیم اما دریغا.»

خطر خروج از ثبت جهانی بیخ گوش بم
بازسازی شروع شد، مصالحی غریبه با حسوحال بم روی هم تلنبار شدند برای بالا رفتن دیوارهایی که مخروبه شده بودند. «بازسازی به معنای واقعی انجام نشد.» بازسازی که به خط پایان رسید دیگر خبری از کوچههای کاهگلی نبود. کاهگل جایش را به مصالحی داده بود که هیچ سنخیتی با هویت شهر نداشتند. «میشد از مصالحی بهره برد که به شهر روح و زندگی بدهد.»
تنها فاکتور اساسی برای انتخاب مصالح، مقاومسازی بود و بس؛ مصالحی بیروح. یزد هم به مثابه بم معماری سنتی – ایرانی بهخود میبیند اگرچه یزد هنوز این هویت را حفظ کرده اما بم نه. «معماری بم برای هیچ مهندس و معماری ناآشنا نبود اما نادیده گرفته شد. بهنظر میرسد زودتر خانهدار شدن شهروندان فدای هویت فرهنگی شهر شد.»
قولوقرارشان را بر اتمام بازسازیها گذاشته بودند. قولوقراری که در دولت احمدینژاد محقق شد و خبرها از پایان بازسازی بم گفتند. «بعد از آن بم بودجهای برای بازسازی به خود ندید در حالی که بم هنوز ساخته نشده بود.»
میراسدی معتقد است بازسازی باغشهر یک ایراد بهخود میدید؛ توسعه بم اصلا دیده نشد. بم سالها بعد از زلزله روزبهروز کوچکتر شد اما جمعیت بیشتری به خود دید. جمعیتی که در کنار سایر نیازهایش خواستار مسکن بود. بهانهای برای تغییر کاربری باغاتی که هرگونه تغییرکاربری در آنها ممنوع بود اما این اتفاق افتاد. «طبق آمارهای غیررسمی از سال 82 تا 99 حدود 500هکتار از باغات بم از بین رفتند.»
باغاتی که قربانی مسکنسازی شدند و تهدیدی برای خروج بم از ثبت جهانی. اگرچه ساختوسازها روی گسل هم بهانه دیگری است که بم را تهدید میکند.«اگر بازرسان یونسکو بازدید داشته باشند با وجود از بین رفتن باغات، این شهر را از ثبت جهانی خارج میکنند.»