چگونه زلزله به یک فاجعه انسانی تبدیل میشود؟
پژوهشگر پسادکترای جامعهشناسی دانشگاه تهران از مشکلات پس از زلزله در مناطق زلزلهزده میگوید
ساعت 5 و 26 دقیقه روز جمعه پنجم دی ماه 1382، بم 12 ثانیه لرزید، اما هنوز هم پسلرزههای این زلزله در شهر به وقوع میپیوندد. بم هنوز زخم دارد، زخمی کهنه که به دملی چرکین تبدیل شده است و هر بار که میرود تا آرام بگیرد، زلزلهای دیگر در گوشهای از کشور جای این زخم را تازه میکند. انگار زلزله زندگیشان را به دو بخش تبدیل کرده است، قبل از 12 ثانیه و بعد از 12 ثانیه.
ملیحه محمودخواه- بم سرزمین آفتاب، قنات، نخل و خشت خام در میان کوههایی نشسته که برایش گسل و آب زیرزمینی فراهم کرده است. اما همین ارمغان طبیعت خنکای صبح بم را به تاریکی محض تبدیل کرد. همان صبح تاریکی که بوی مرگ میداد. همان صبحی که خروسهایش نایی برای آنکه نوید آمدنش را بدهند، نداشتند و صدای ناله و گریه و اشک و داغ بود که با خورشید شهر بالا میآمد. خورشید هر چه بالا تر میآمد و شهر را روشنتر میکرد، تاریکی فاجعهای که بر مردم آمده بود، بیشتر وسعت پیدا میکرد.
ساعت 5 و 26 دقیقه روز جمعه پنجم دی ماه 1382، بم 12 ثانیه لرزید، اما هنوز هم پسلرزههای این زلزله در شهر به وقوع میپیوندد. بم هنوز زخم دارد، زخمی کهنه که به دملی چرکین تبدیل شده است و هر بار که میرود تا آرام بگیرد، زلزلهای دیگر در گوشهای از کشور جای این زخم را تازه میکند. انگار زلزله زندگیشان را به دو بخش تبدیل کرده است، قبل از 12 ثانیه و بعد از 12 ثانیه.
زلزلهای که زندگی مردم را به دو بخش قبل از بازسازی و بعد از بازسازی تقسیم کرده است. زلزلهای که به گفته بسیاری از مردم شاید آسیبهای جسمی آن برطرف شد و خانههای خشتی و گلی جایشان را به خانههای نوساز و آجری داد. اما زخم جانگاهی که طبیعت به پیکره و روح مردم بم زد، هنوز که هنوز است ترمیم نشده و تا پایان عمر مثل بختک گلوی بازماندگان این فاجعه را خواهد فشرد.
فاضل الیاسی، پژوهشگر پسادکترای جامعهشناسی دانشگاه تهران پس از زلزله کرمانشاه کولهبارش را بست و در کرمانشاه ساکن شده است تا بتواند ساختار اجتماعی مردم پس از زلزله را رصد کند. او بر این باور است که زلزله امری طبیعی است و اصولا پس از وقوع زلزله همه مردم برای کمک به بازسازی شهر و رساندن کمک وارد عمل میشوند. آنهایی که بتوانند خودشان به محل زلزله میروند و بقیه هم سیل کمکهایشان را به سمت محل حادثه سرازیر میکنند. اما بحث آسیبهای روانی آن چیزی است که در این میان مغفول میماند و به مراتب بسیار پراهمیتتر از خرابی خانهها و دیوارهای خشتی و گلی است که زلزله آنها را روی هم تلنبار میکند. اثرات زیانبار زلزله میتواند آنقدر مخرب باشد که نظام ایدئولوژیک فرد را کاملا زیرورو کند.
شرایط سخت زندگی برای آنها که در دل زلزلهاند
او سالها با مردم زلزلهزده زندگی کرده و معتقد است که وقتی زلزلهای رخ میدهد و برخی از مردم عزیرانشان را در کنار همه زندگیشان از دست میدهند، خشمی نهفته تمام وجوشان را دربرمیگیرد و این خشم وقتی بیشتر میشود که نهادهای نظارتی حضورشان کمرنگتر باشد و نتیجه آن میشود شکاف. شکاف میان مردم و این نهادها.
در واقع باید گفت بیتوجهی یا رسیدگی نادرست به مردم چنین مواقعی ممکن است تبعاتی به دنبال داشته باشد و تا سالها پس از وقوع حادثه روح و روان مردمی را که در آن شرایط قرار داشتند، آزار دهد.
پس از زلزله بم مطالعاتی صورت گرفت که نشان میداد آثار روحی و روانی زلزله بسیار بدتر از آن چیزی بود که گمان میرفت. آمار طلاق و اعتیاد بین جوانان به طور چشمگیری افزایش پیدا کرده است. افسردگی، اختلافات خانوادگی، خشونت و پرخاشگری روابط افراد در این جوامع را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. اینها در حالی رخ داده است که حرفها و وعدههایی که در زمان بحران به مردم داده شده، با عمل فاصله معناداری پیدا کرده است و شرایط برای مردمی که هم عزیز از دست داده بودند، هم یکجا زندگیشان برهمریخته شد، هر روز بد و بدتر میشود. در واقع بیثباتی شرایط و فقدان امکانات و… در تشدید خشونت در روابط اجتماعی بازماندگان یک فاجعه تاثیر مستقیم دارد.
این جامعهشناس که سالها بر حوزه اجتماعی زلزله مطالعه و تحقیق داشته است، تاکید میکند که اصولا پس از وقوع زلزلههای مهیب که آمار مرگومیر و خرابی در آنها بالاست، فوبیای زلزله، اختلالات رفتاری، پرخاشگری، ترس از صدا و همهمه و … در افرادی که در زلزله آسیب دیدهاند، به شدت دیده میشود. درواقع گسل زلزله تنها زمین را میلرزاند، اما همین گسل بهانهای میشود که گسلهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نمایان شود. در واقع مسائلی مانند فقر و زلزله و کمبود امکانات و طلاق و خشونت در هر جامعهای وجود دارد، اما پس از وقوع یک فاجعه این مشکلات سر برمیآورد.
زنان و کودکان آسیبپذیرترند
در هر حادثهای زنان و کودکان اصولا آسیبپذیرترند. بسیاری از زنان کودکانشان را در زلزله از دست دادند و تعداد زیادی کودک پدر و مادر خود را از دست دادند و بیپناه شدند. شاید آن روزی که چادرها برای اسکان این زنان بنا شد، آنها نمیدانستند که این کمپها برایشان به جهنمی تبدیل میشود. زنانی که تجربه زلزله بم را پشتسر گذاشتند، به یاد دارند که تا مدتها باید در این چادرها ساکن میشدند و ساعتها برای دستشویی باید در صف توالت باقی میماندند. آنها به یاد دارند که هر چند ماه یکبار باید حمام میرفتند یا ناچار بودند با گاز پیکنیک آب گرم کنند و کودک خود را حمام کنند.
الیاسی توضیح میدهد که زنان به مراتب دچار مشکلات بیشتری شدند. همه زندگیشان به یک کانکس خلاصه شده بود و این در کنار از دست دادن عزیزانشان دردشان را دوچندان میکرد. نبود آب برای امور بهداشتی زنان را به شدت دچار سختی میکرد، آمارها نشان میدهد که زنان بسیاری در دوران پسازلزله دچار انواع بیماریهای عفونی میشدند. اغلب زنان در طول روز از نوشیدن مایعات خودداری میکردند تا در طول روز به سرویس نروند. همین امر باعث شد زنان زیادی دچار بیماری کلیه، مثانه و … شوند.
او به این نکته نیز اشاره میکند که فرهنگ مردسالاری هنوز در بسیاری از جوامع ما حاکم است و این موضوع سالها قبل و در زمان وقوع زلزله بم بیشتر نمود پیدا میکرد و به همین دلیل زنان در کانکسها زیاد احساس امنیت نداشتند و از وضعیت پیشآمده بسیار میترسیدند.
الیاسی بر این باور است که مشکلات روحی و روانی علاوه بر اینکه دامن زنان را پس از وقوع زلزله گرفته است، مردان را نیز از این ماجرا مصون نگذاشته است، آمار بالای اعتیاد در شهرهای زلزلهزده بم و کرمانشاه حاکی از وجود آمار بالای افسردگی و مشکلات روحی و فشارهای روانی است.
زلزله ویرانگر
پس از آنکه بلا و اتفاقی رخ میدهد کارشناسی پشت کارشناسی، نظر فنی بعد از نظر فنی و دهها برنامه و مستند ساخته میشود و به تبعات و ویرانیهای یک زلزله اشاره میشود. هر چند که باید به این نکته اشاره کرد که وقتی یک بلای طبیعی رخ میدهد تخریبها و خرابیها نتیجه عملکرد اشتباه همین نکات فنی است، اما با این وجود پس از یک بحران تلاش میشود از همه زوایا به آن پرداخت شود.
سرپرست میدانی تیم تسهیلگری دانشگاه تهران در مناطق زلزلهزده کرمانشاه معتقد است که فقدان مدیریت ریسک و مطالعات پیشین سبب بروز آسیبها و مشکلات پسازلزله است، برای مثال در ژاپن و سایر جاهای دیگر وقتی زلزلهای 7 و نیم ریشتری میآید، افراد به آرامی در گوشهای منتظر میمانند زلزله تمام میشود یا لپتاپهایشان و وسایل دیگر را میگیرند تا بر زمین نیفتد، چون به سازههایی که در آن زندگی میکنند، اعتماد دارند، چون قبل از آن آموزش دیدهاند، توانمند شدهاند، تابآور شدهاند و با آگاهی در برابر زلزله به کنش میپردازند، اما رفتار ما در زلزله بم و کرمانشاه نشان داد که در هنگام زلزله اقدامات ما واکنشی و احساساتی است.
این جامعهشناس دلیل این واکنش احساسی را نبود آگاهی و آموزش همگانی در مورد زلزله میداند و توضیح میدهد که آموزشهای لازمی که باید در دوران مدرسه داده شود، ضعیف است و ما در بسیاری از مواقع شاهد این بودیم که جاگیری اشتباه سبب مرگ برخی از افراد شده است، در واقع نبود آموزش صحیح سبب میشود زلزله از یک حادثه طبیعی به یک فاجعه تبدیل شود.
با این بیتدبیری زلزله از یک حادثه طبیعی به یک فاجعه انسانی تبدیل میشود که سبب شکلگیری آسیبها یا تشدید آسیبهای قبلی میشود، همانند مسائل فرهنگی و اجتماعی اعم از انسجام و همبستگی اجتماعی، هنجارها، تغییر ارزشها، تأخر فرهنگی، دگردیسی در ساختار خانواده، تغییر سبک زندگی، آسیبپذیرتر شدن اقشار آسیبپذیر همانند زنان، کودکان، سالمندان، بیماران، معلولان و …
چرا فاجعه رخ میدهد
الیاسی سوالی نیز مطرح میکند و میگوید اگر مقایسهای بین زلزله کرمانشاه و بم داشته باشیم، به این نتیجه میرسیم که فاجعه در کرمانشاه بسیار کمتر از بم بود، یکی از دلایلی که در بم زلزله به فاجعه انسانی منجر شد این بود که این زلزله در نیمههای شب رخ داد و بسیاری از مردم خواب بودند، هر چند که چند پسلرزه نیز رخ داده بود، اما کسی به آنها توجهی نکرد.
در کرمانشاه زلزله در ساعت 9 شب رخ داد. با شروع پسلرزه و قبل از شروع زلزله اصلی یک اتفاق جمعی در همه شبکههای اجتماعی به وقوع پیوست و هشدارها از طریق این شبکهها دستبهدست میشد.
همین باعث شد تلفات زلزله در کرمانشاه نسبت به شهر بم به شدت کاهش پیدا کند. ما حتی یک روستا در سرپلذهاب داشتهایم که 100درصد تخریب شده است، اما هیچ کدام از اهالی روستا صدمهای ندیدند و آن هم به دلیل این بود که همه اهالی در بیرون از خانهها مانده بودند.
تدبیری برای حل مشکل نخواهیم داشت
او از وضعیت موجود گلایهمند است و میگوید: «کشور ما یکی از 10 کشور حادثهخیز در دنیاست، چرا تدابیری برای این ماجرا نیندیشیدهاید، نمیشود که با یک زلزله تا این اندازه با مشکل روبهرو نشویم. اگر باز هم زلزلهای در کشور رخ دهد، بدون فاجعه نخواهد بود.»
او به بحث مدیریت پیشگیرانه در کشور ما اشاره میکند و میگوید: «ما یاد گرفتهایم که پس از آنکه حادثهای رخ میدهد، ماجرا را موشکافی و آن را تحلیل و بررسی کنیم. اما با توجه به اینکه ما میدانیم کشوری حادثهخیز هستیم و دیر یا زود ممکن است با تغییرات شرایط گسلها زمینلرزهای مهیب رخ دهد و فاجعهای به وقوع بپیوندد، به همین دلیل پیش از وقوع هر حادثهای باید مطالعات و پژوهشهای دقیقی با تاکید بر علم روز دنیا و تجارب گذشته صورت گیرد.»
از سوی دیگر باید آموزش خودمراقبتی در تمام ابعاد و خطرات بلایای طبیعی به عنوان درس اصلی در کتابهای درسی گنجانده شود. باور کنید که این آموزشها از بسیاری از مباحث درسی که در کتابها وجود دارد و سالها بچهها آنها را میآموزند، بدون آنکه تاثیری در زندگیشان داشته باشد، مفیدترند.
این همه فعالیتی نیست که باید در این بخش به آن توجه شود. در نظر گرفتن بودجه کافی برای آموزش، آگاهیبخشی و مراقبت از محیطزیست و مطالعات مهمتر روی پروژهها از جمله سدها، جادهها و بافتهای شهری از مهمترین مسائلی است که باید در دستور کار قرار بگیرد. در نظر گرفتن بودجه کافی برای آموزش، آگاهیبخشی و مراقبت از محیطزیست، نظارت و مطالعات بیشتر بر چگونگی انجام پروژهها، از جمله ساخت سدها،جادهها و بافت شهری و روستایی و سازههای آنها موارد دیگری است که باید پیش از وقوع زلزله به آن توجه داشت.
توجه به سمنها و فعالان مدنی که در حوزههای اجتماعی فعالیت میکنند، اختصاص برنامههای متنوع برای آموزش چگونگی برخورد با بلایای طبیعی، پیگیری کارشناسانه و ترویج تابآوری و مسائل تخصصی در حوزه بلایای طبیعی، مراقبت و توجه بیشتر به منابع طبیعی و زیستمحیطی و فرهنگسازی و آگاهیبخشی به افراد جامعه نیر از جمله فاکتورهای مهم در مطالعات قبل از حادثه است.