عملیات زیرآب

«حمید معماری» ما را با خاطراتش به دل حادثه می‌برد

خودش می‌گوید سر سفره یک داوطلب بزرگ شده و به همین علت عشق به فعالیت در این حوزه دارد. گرچه فعالیت‌های داوطلبانه و امدادی‌اش را درسبزوار آغاز کرد اما امروز عضو تیم واکنش سریع سازمان امدادونجات تهران است و در عملیات‌های زیادی به نجات جان انسان‌ها پرداخته است.

فاطمه عسگری نیا- از وقتی که چشم باز کرده است، دور و برش پر از آدم‌هایی بوده که برای سلامتی انسان‌ها و نجات جان آنها مشغول بوده‌اند؛ از خواهر و برادرهای پرستار و فعال در حوزه بهداشت و درمان گرفته تا پدرش که الگوی بزرگ او در نوع‌دوستی و کمک‌رسانی به دیگران است؛
پدری که هم سابقه فعالیت در شیر و خورشید سابق را دارد، هم با ساخت مراکز درمانی اعم از بیمارستان امدادی سبزوار، شهید بهشتی، بیمارستان حشمتیه، بیمارستان امدادی قوچان، ساختمان جمعیت هلال‌احمر سبزوار و بخش سوانح و سوختگی بیمارستان امام رضای مشهد درس فعالیت‌های داوطلبانه را به تک‌تک فرزندانش آموخته است.
صحبت از «حمید معماری» است، نجاتگر 45ساله‌ای که از 19سالگی فعالیت‌های داوطلبانه خود را با جمعیت هلال‌احمر شروع کرده اما به صورت مستمر 10سالی می‌شود در مأموریت‌های امدادونجات جمعیت هلال‌احمر حضور دارد.
خودش می‌گوید سر سفره یک داوطلب بزرگ شده و به همین علت عشق به فعالیت در این حوزه دارد. گرچه فعالیت‌های داوطلبانه و امدادی‌اش را درسبزوار آغاز کرد اما امروز عضو تیم واکنش سریع سازمان امدادونجات تهران است و در عملیات‌های زیادی به نجات جان انسان‌ها پرداخته است.

پنج ‌سال پیش بود که مرکز فرماندهی عملیات اضطراری خراسان‌رضوی تماس‌های زیادی درخصوص گرفتاری خودروهای عبوری در «دره گز» داشت. هوا به‌شدت سرد بود. برف و کولاک زیادی جاده‌های مواصلاتی را در برگرفته بود.

امدادگران با آماده‌سازی بسته‌های امدادی اعم از غذا، پتو، نان و… راهی منطقه شدند. برف و بوران شدید دید در منطقه را کاهش داده بود و مسافران در راه مانده نه غذایی برای خوردن داشتند، نه سوختی تا در خودروها گرم شوند.

امدادگران از راه رسیدند و شروع کردند به توزیع اقلام خوراکی: «محور دره گز یکی از محورهای مواصلاتی ترانزیتی منطقه ماست که علاوه بر خودرهای شخصی و کوچک روزانه تعداد قابل توجهی هم خودروهای ترانزینی و سنگین کشورهای همسایه از آن عبور می‌کنند.

وقتی امدادگران شروع به توزیع اقلام خوراکی کردند، راننده‌های غیرایرانی در ابتدا گمان کردند باید در ازای این هدایا مبلغی را پرداخت کنند اما وقتی دیدند هدیه است، بارها و بارها با لایک نشان‌دادن به امدادگران از آنها تقدیر کردند.

در بین خودروهایی که در این منطقه گرفتار برف و کولاک شده بودند، یک خودرو حامل 4 عضو یک خانواده هم بودند. بچه‌ها به‌شدت از وضع موجود ترسیده بودند. سوخت خودرو تمام شده بود و داخل خودرو به‌شدت سرد بود.

امدادگران کمک کردند تا خودرو سوختگیری کند و بعد با توزیع تن‌ماهی و نان و پتو بین آنها شرایط بهتری را برای این خانواده‌ها فراهم کردیم. بچه‌ها ازخوشحالی فریاد می‌زدند و این برق امید در چشم‌های آنها هیچ‌وقت از جلوی چشمان من دور نمی‌شود.»

 

رهایی از مرگ در آغوش امدادگران

حمید معماری، یک نجاتگر کوهنورد و ماهر هم هست. به علت همین بخش زیادی از مأموریت‌هایی که در آن حضور پیدا می‌کند، نجات مصدومان کوهستان است: «در یکی از مأموریت‌ها خبر رسید فردی در علم‌کوه دچار سانحه شده است.

اطلاعات زیادی از وضع مصدوم نداشتیم. زمان اعلام حادثه طوری بود که به ساعات ممنوعیت پرواز بالگردهای امدادی نزدیک می‌شدیم. با توجه به این محدودیت سریعا راه افتادیم. با کمک همراهان این فرد و ارسال نقطه GPS درمحل حادثه حاضر شدیم.

مصدوم در نقطه‌ای بود که پرواز بالگرد خطرناک و امکان برخورد سنگ‌ها به پره‌های بالگرد وجود داشت، موضوعی که با تبحر و تسلط خلبان رفع شد. وقتی با وینچ پایین رفتم، متوجه شدم متأسفانه مجروح مردی 43ساله‌ای است که از ارتفاع سقوط کرده و از ناحیه مچ پا، سروصورت به‌شدت مصدوم شده است.

وزن مصدوم زیاد بود و روی بسکت هلال جا نمی‌شد. چاره‌ای نبود باید تثبیت گردن را انجام می‌دادم و بعد در آغوش خودم گرفته و با کمک وینچ سوار بالگرد می‌شدم. سرعت عمل در این مأموریت حرف اصلی را می‌زد. 10دقیقه تأخیر ما در انتقال مصدوم باعث می‌شد که نتوانیم از امداد هوایی برای انتقال مصدوم استفاده کنیم.»

 

خاطرات قشم و غریق‌های نجات‌یافته

معماری، علاوه بر عملیات‌های نجات، مربی دوره‌های آموزشی غواصی و نجات غریق هم هست. او حتی در حین برگزاری این دوره‌های آموزشی هم از نجات جان انسان‌ها غافل نمی‌شود: «یکی از دوره‌های آموزش غواصی ما در قشم درحال برگزاری بود.

ساعت 8 صبح به مدرسه غواصی خبر رسید که یک‌نفر وسط دریا درحال غرق‌شدن است و نیاز به کمک دارد. بلافاصله کلاس را تعطیل کردیم و راهی محل حادثه شدیم. غریق فاصله زیادی را از دریا دور شده بود، برای اینکه زود خود را به او برسانیم، سوار جت‌اسکی شدیم و به سمت او حرکت کردیم، به محض نزدیک‌شدن در آب شیرجه زدم و غریق را در آغوش گرفته و بعد از انتقال به جت‌اسکی به سمت ساحل برگشتیم.

آب زیادی خورده بود و در ساحل کمک‌های اولیه را روی او انجام دادیم و خوشبختانه خیلی سریع به شرایط عادی برگشت. البته این تنها اتفاقی نبود که در این سفر رخ داد. در یکی از روزها که کنار ساحل نشسته بودم و مشغول دیدن دریا بودم، صدای فریادهای فردی در فاصله 200متری را شنیدم.

کمی که به دریا دقت کردم، دست و پاز زدن فردی را در آب برای نجات از غرق شدن دیدم. سریعا به داخل آب پریدم و شناکنان به سمت غریق رفتم و او را به ساحل برگرداندم. خوشبختانه غریق هوشیار و فعال بود و سریع توانستیم با کمک خودش از منطقه خطرناک غرق‌شدگی به عقب برگردیم.»

برای او فرق نمی‌کند در کنار دریا جان غریقی را نجات دهد یا در استخر؛ چون به گفته خودش هرکدام خطرات و حوادث خاص خود را دارند: «یکی از اتفاق‌های تلخی که امدادرسانی کردم، کمک به جوانی بود که به خاطر یک پشتک باروی ساده در استخر دچار ضایعه نخاعی شد.

این جوان که تا چند لحظه پیش از حادثه جلوی چشمان من درحال شنا بود، به یک‌باره به خاطر یک پشتک‌زدن دچار حادثه شد. چشمم به داخل استخر بود و طبق معمول با چشم سرشماری می‌کردم. متوجه شدم این جوان نیست، کمی کنجکاوی کردم، متوجه شدم به علت ضایعه نخاعی دچارشده کف استخر مانده. سریع او را از استخر خارج کردم و بعد از فیکس‌کردن سر وگردنش او را به مرکزدرمانی منتقل کردم.»

 

یک‌ماه کنار سیل‌زدگان گلستان

معماری در جریان سیلاب استان گلستان یک‌ماهی را در این منطقه سپری می‌کند و تلاش می‌کند با کمک دوستانش کمی از بار این مشکلات بکاهد: «سیلاب استان گلستان یکی از حادثه‌های تلخ بود. در این حادثه ما به‌عنوان تیم ارزیاب در منطقه حاضر شدیم و مأموریت نجاتگرانه‌ای نداشتیم اما دیدن وضع زندگی مردم و یأس و ناامیدی آنها کار بسیاری سختی بود.

آدم‌هایی که تا قبل از سیلاب خانه و زندگی و دام و… داشتند، با این سیلاب خانه‌خراب شده بودند. همه امیدشان را از دست داده بودند و هیچ کمکی آنها را خوشحال نمی‌کرد.

حضور ما از گلستان آغاز شد، بعد به آق‌قلا رفتیم و از آنجا به گمیشان و منطقه ترکمن صحرا. مردم عشایرنشین ترکمن در دورافتاده‌ترین نقاط استان گلستان انتظار امدادرسانی و حضور امدادگران را نداشتند اما وقتی ما را دیدند و اقلام غذایی و هدایای هلال را دریافت کردند، کمی آرام گرفتند.»

«قهرمانی» با دست‌های خالی

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.