محمدعلی محمدپور
1917 یک بازی است. حداکثر یک بازی اما عقبماندهتر از آن. کال آف دیوتی خیلی بیشتر حال میدهد. حتی مکس پین هم یادش بخیر. اکثر نماهای فیلم شبیه به حضور در یک بازی کامپیوتری طراحی شده البته متاسفانه دسته خرابه را دستتان دادهاند. پس از این جهت فیلم یک تقلید آشکار و بیجاست.
بهتازگی هم که با افشاگری بهروز افخمی عزیز فهمیدیم فیلم کپی دیدهبان ابراهیم حاتمی کیاست. یعنی هالیوود به چنان اضمحلال و تکراری رسیده که مجبورند بیایند آرشیو فیلمهای ما را بگردند از تویش کپی کنند. در حالی که سینمای ما با طراوت و شادابی و قدرت و شکوه دارد آینه بغل و خوب، بد، جلف و رحمان 1400 و گشت ارشادِ نمیدانم چند میسازد. بهنظرم چیزی به پایان هالیوود باقی نمانده و آینده سینما در دست ماست. حالا مسئولان سینمایی ما فروتنی میکنند نمیگویند ولی به نظر میرسد هماکنون در بین پنج کشور برتر سینمای جهان باشیم.
مهمترین چیزی که فیلم به خاطرش سروصدا کرده ادعای لانگ تیک گرفتن است. این را هم احتمالا از ماهی و گربه شهرام مکری تقلید کردهاند. ای بابا! لعنتیها مگر فیلم را با دستگاه زیراکس تولید کردهاید که اینقدر کپی میکنید. آقای سم مندس خجالت بکش. اینجور که شما کپیکاری میکنی من شک کردم شاید دوران نوزادی نارس بودهای و یک مدت تو را در دستگاه زیراکس نگهداری کردهاند. (بامزه گفتم بهروز؟) برگردیم به فیلم. اما در واقع فیلم برداشت بلند هم نیست و بارها کات میخورد. منتهی یک جوری کات میزند که بیننده نفهمد. مگر مسابقه است که ما کاتهای فیلم را بگردیم پیدا کنیم؟ اصلا کاتها را هم پیدا نکنیم منطقی به قضیه نگاه کنیم میفهمیم 24 ساعت را توی 2 ساعت بدون کات زدن نمیشود تماشا کرد.
آهان این را یادم رفت که چرا اصلا 1917 آره و 1918 نه؟ اصلا 1919 که رندتر و قشنگتر بود. اگر ما مومیایی 33 و شیار 143 داریم برای این اعداد دلیل داریم، شما چه دلیلی داری؟ (بهروز چرا زودتر نگفتی 1919 جنگ جهانی تمام شده؟)
بهکل فیلمساز با جنگ بیگانه است. قلابی است. آدمها را شبیه دکور صحنه میبیند. همه آدمهایش زنده و مرده مقوا هستند. اصلا انگار وارد کارخانه مقواسازی شدهای. (بهروز چرا داری از خنده غلت میزنی؟) فیلم چنان در فیلمنامه هم ضعیف است که یک جای فیلم بیحساب و کتاب یک دبه شیر پیدا میکند. شیر از آسمان بارید؟ فیلمساز برای آنکه بعدا ازش استفاده کند این کار را میکند. خب این نهایت نابلدی است. در پایان یک بار دیگر، «قربونت برم بهروز!».