زنان، اژدها هستند؟!

مروری به بعضی ابیات معروف «شاهنامه»، بزرگ‌ترین اثر حماسی ایران

ابیات الحاقی به ابیاتی می‌گویند که در طول زمان به دیوان شاعران بزرگ اضافه شده. آن زمان دستگاه چاپی نبوده و دفتر و دیوان شعرا و ادبا نسخه به نسخه به دست نسخه‌نویس‌ها کتابت می‌شده. حالا در این میان نسخه‌نویسانی هم بوده‌اند که در ابیات شاعران و ادبا دست برده‌اند

ابیات الحاقی به ابیاتی می‌گویند که در طول زمان به دیوان شاعران بزرگ اضافه شده. آن زمان دستگاه چاپی نبوده و دفتر و دیوان شعرا و ادبا نسخه به نسخه به دست نسخه‌نویس‌ها کتابت می‌شده. حالا در این میان نسخه‌نویسانی هم بوده‌اند که در ابیات شاعران و ادبا دست برده‌اند؛ گاهی به جهت ناخوانا بودن متن، گاهی از سر ناآگاهی، گاهی تعصبات مذهبی و گاهی حتی از سر خوش‌ذوقی!

تعصبات مذهبی

در مقدمه «شاهنامه» سال‌ها ستایش فردوسی از خلفای اهل سنت، ابوبکر و عمر و عثمان، را خوانده‌ایم اما استاد خالقی مطلق در تازه‌ترین تصحیح شاهنامه خود، به شکلی محققانه ثابت کرد چنین ابیاتی از آنِ فردوسی نیست. ابیات مربوطه به این شرح بودند: «که خورشید بعد از رسولانِ مِه / نتابید بر کس ز بوبکر بِه / عمر کرد اسلام را آشکار / بیاراست گیتی چو باغ بهار / پس از هر دوان بود عثمان گزین / خداوند شرم و خداوند دین». اما آنچه ثابت شد این بود که ترکیب «بعد از» (در ابتدای ابیات) در هیچ‌کجای شاهنامه به چشم نمی‌خورد و همین ثابت می‌کرد ابیات مربوطه بعدها به شاهنامه اضافه شده‌اند و متعلق به فردوسی نیستند. در واقع نسخه‌نویس به جهت تعصب مذهبی و تمایل به خلفای اهل سنت، چنین ابیاتی را داخل شاهنامه کرده، اما چندان اهل سبک‌شناسی نبوده که دقت کند چنین ترکیبی را فردوسی در جای دیگر شاهنامه نیاورده است! ضمن اینکه بحث و جدل درباره آیین و مذهب فردوسی نیز همچنان مطرح بود تا اینکه انتشار تصحیح استاد خالقی مطلق ثابت کرد در وجود این بیت و انتساب آن به فردوسی هیچ شک و شبهه‌ای وجود ندارد: «بر این زادم و هم بر این بگذرم / چنان دان که خاک پی حیدرم»؛ در واقع در شیعه بودن فردوسی شکی نیست.

عرب‌ستیزی

فردوسی نیک می‌دانست که تعصب دوران جاهلی در اعراب مانده است و بعضی رویکردهای نژادپرستانه‌شان ارتباطی به آیین محمدی ندارد. یکی از انگیزه‌های او نیز در سرودن شاهنامه احیای هویت ملی ایرانیان بود. به همین جهت نیز سرودن شاهنامه را (جز در معدودی ابیات) کاملا به زبان فارسی پیش گرفت و از کاربرد واژگان بیگانه از جمله عربی پرهیز کرد. اما در طول سالیان به جهت ناآگاهی و تعصبات قومی و عرب‌ستیزانه عده‌ای، ابیاتی به شاهنامه اضافه و حتی معروف شدند؛ گویی که فردوسی آن‌ها را سروده است. دکتر سجاد آیدنلو در مقدمه کتاب «نامورنامه شهریار» در فصلی تحت عنوان «ابیات الحاقی» تمام این ابیات معروف الحاقی را سوا کرده و آورده. در این فصل به تفصیل نیز توضیح داد جهان‌بینی مهراندیشانه و عفت کلام فردوسی او را در طول سرودن شاهنامه، دور از هرگونه تحقیر یا توهین ملیتی نگاه داشته است. به این ترتیب چگونه می‌توان برخی ابیات عرب‌ستیزانه را به او منسوب کرد؟ از جمله این بیت: «به شیر شتر خوردن و سوسمار / عرب را به جایی رسیده است کار / که ملک عجم‌شان کند آرزو / تفو بر تو ای چرخ گردان، تفو!» ضمن اینکه این بیت در نسخه‌های پیشین نبوده و در نسخه‌های متأخر اضافه شده است. از آن سو، جالب است بدانید همین فردوسی که گاهی به زیبایی ایران و ایرانی را ستایش می‌کند و می‌گوید: «هنر نزد ایرانیان است و بس / نگیرند شیر ژیان را به کس» (یعنی شیر ژیان را کسی حساب نمی‌کنند)، به تناسب قصه‌گویی خویش، ایرانیان را نیز نقد کرده: «دل پارسی باوفا کِی بود؟ / چو آری کند، رای او نی بود».

زن‌ستیزی

«زن و اژدها هر دو در خاک به / جهان پاک از این هر دو ناپاک به». این یکی از معروف‌ترین ابیات الحاقی شاهنامه است. ابیاتی که فردوسی هرگز نسروده، اما نسخه‌نویسان بعدها به دلایل مختلف آن‌ها را به «شاهنامه» افزوده‌اند. یا بیتی نظیر این: «زنان را ستایی، سگان را ستای / که یک سگ به از صد زن پارسای»!

دکتر آیدنلو در فصل مربوطه توضیح می‌دهد جای شک و شبهه نیست که چنین ابیاتی الحاقی هستند. اما گاهی جمله‌ای منفی را درباره زنان از قصه سوا کرده‌اند و گفته‌اند دیدید نظر فردوسی درباره زنان چیست؟ درحالی‌که باید دقت داشت، این‌گونه جملات نظر شخصیت‌های داستان راجع به همدیگر است، نه نظر فردوسی! مثل این است که دیالوگ یک شخصیت منفی درباره شخصیتی مثبت را از یک فیلم سینمایی جدا کنیم و بگوییم: «نظر کارگردان درباره انسان‌های نیک این است»! این‌گونه برداشت‌ها هم در واقع به جهت تخریب چهره نیک‌اندیش این بزرگ‌مرد ایرانی نزد ساده‌اندیشان بوده است.

جاعلان خوش‌ذوق!

البته تمام ابیات الحاقی نسخه‌نویسان به تمایلات افراط‌کارانه مذهبی، ملی یا قومی و ایدئولوژیک مربوط نبوده است. گاهی هم نسخه‌نویس در همنشینی چندین ماهه یا حتی چندین ساله با اثری شگرف چون شاهنامه، ناگهان ذوقش به خروش آمده و بیتی زیبا میانه کار سروده است؛ بعد هم آن را در نسخه اضافه کرده است؛ بیتی نظیر این: «برید و درید و شکست و ببست / یلان را سر و سینه پا و دست». در کنار این بیت، ذوق وطن‌دوستی نسخه‌نویسان گاهی هم به‌شدت با احساسات درآمیخته و منجر به چنین بیت معروفی شده: «چو ایران نباشد تن من مباد / بدین بوم و بر زنده یک کس مباد» باور می‌کنید چنین بیتی هم متعلق به فردوسی نیست؟ حتی ابیاتی معروف نظیر این‌ها: «چنین است رسم سرای درشت / گهی پشت به زین و گهی زین به پشت» و «هنرها سراسر به گفتار نیست / دو صد گفت چون نیم‌کردار نیست».

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.