در زندان آموزش دیده است. همان زمانی که به خاطر یک زن میانسال معتاد شد و درنهایت هم پنج سال از عمرش را پشت میلههای زندان سپری کرد. همانجا بود که روش عجیبوغریب دزدی از خانههای مردم را آموخت. داخل آپارتمانها و حیاطها میشد.
اول از همان حیاط یا پارکینگها سرقت میکرد. گاهی اوقات هم دل را به دریا میزد و سعی میکرد وارد خانهها شود. با همان وسیلهای که با ظرف شویندهها درست میکرد، میتوانست درها را باز کند. اما وقتی با صاحبخانه مواجه میشد، فرار میکرد.
چند وقت است که سرقت میکنی؟
چند ماهی میشود.
چطور وارد خانهها میشدی؟
با ظرف شویندهها یک وسیله درست میکردم. از طریق همان وسیله میتوانستم درهایی که قفل محکمی ندارند، باز کنم. در حیاط و در خانهها را با همین وسیله باز میکردم.
ساختن این وسیله را از کجا یاد گرفتی؟
در زندان بودم که یکی از همبندیهایم این روش را به من آموخت. وقتی آزاد شدم تصمیم گرفتم آن وسیله را بسازم. ولی فکر نمیکردم که جواب بدهد.
چرا زندان بودی؟
من سالها قبل با زنی میانسال آشنا شدم. در ارتباط با او به موادمخدر اعتیاد پیدا کردم. به خاطر اعتیاد و حمل موادمخدر مرا دستگیر کردند و زندانی شدم. پنج سال زندان بودم تا اینکه آزاد شدم و تصمیم به سرقت گرفتم.
معمولا چه چیزهایی را سرقت میکردی؟
اولویتم دوچرخه و کفشهای گرانقیمت بود. وقتی وارد آپارتمانها میشدم اگر دوچرخهای در حیاط بود، آن را سرقت میکردم. کفش و کتانی هم برمیداشتم. یا آنها را خودم میپوشیدم یا میفروختم. یکی، دو بار هم توانستم وارد خانه شوم و از آنجا پول و طلا برمیداشتم.
اگر با صاحبخانه مواجه میشدی چه کار میکردی؟
معمولا آن زمان از روز خانمهای خانهدار در خانه تنها بودند. آنها هم با دیدنم فریاد میزدند و من هم سریع فرار میکردم. ریسکش بالا بود، ولی به سرقتها میارزید.