«فروپاشی اجتماعی» میتواند بواسطه یک عامل برجسته یا مجموعهای عوامل همافزا رخ دهد. گاه حتی یک فاجعه محیط زیستی، مانند تغییرات آب و هوایی و بحران کمبود آب شیرین، به فروپاشی جامعه کمک میکند
به باور صاحبنظران «فروپاشی اجتماعی» عبارت است از درهمریختگی، سست شدن و سپس فروریختن یک جامعه پیچیده انسانی از راه نابودی هویت فرهنگی و درهم جوشی اجتماعی-اقتصادی، درماندگی خدمات اجتماعی و رشد غیرقابل کنترل خشونت.
در واقع جوامع انسانی سامانههای پیچیدهای، مانند پدیدههای اقتصادی، محیط زیستی، جمعیتی، اجتماعی و فرهنگی هستند که توانایی شتاببخشی دومینووار در فروپاشی دارند.
به نوشته روزنامه ایران،«فروپاشی اجتماعی» میتواند بواسطه یک عامل برجسته یا مجموعهای عوامل همافزا رخ دهد. گاه حتی یک فاجعه محیط زیستی، مانند تغییرات آب و هوایی و بحران کمبود آب شیرین، به فروپاشی جامعه کمک میکند. همچنین عوامل دیگری مانند تراکم و ازدیاد جمعیت بیش از ظرفیت اکولوژیک منابع نیز بستر فروپاشی اجتماعی شده یا فروپاشی آن را شتاب میبخشند.
گاه طبقات فرودست زیر ستم، در واکنش به نابرابریهای بزرگ و فساد آشکار حکومت، که با عدم وفاداری به نظام سیاسی مستقر ترکیب شدهاند، اقدام به شورش و بهدست گرفتن قدرت میکنند تا از طریق انقلاب، ثروت را از چنگ اقلیت متمول خارج سازند.
اگرچه تمام این جملات، توصیفی از «فروپاشی» به حساب میآیند و به لحاظ نظری برخی متفکران معیارهایی را برای فروپاشی اجتماعی ارائه دادهاند، اما هیچکس نمیداند که یک «وضعیت فروپاشیده» در عمل دقیقاً چه وضعیتی است یا چه زمانی میتوان گفت که رخ داده یا در آستانه رخ دادن است.
به همین دلیل «اظهارنظرها درباره فروپاشی» اغلب جنبه رسانهای دارد تا جنبه علمی و آکادمیک. انگاره «فروپاشی» در ایران از دو دهه پیش بهطور مشخص در رسانهها مطرح شده است و معمولاً طیف خاصی از افراد پیشبرنده آن بودهاند که اغلب مرتبط با جریانهای اصلاحطلب یا جریانهای غیرهمراستا با حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی هستند.
به باور این عده، فروپاشی در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در حال رخ دادن است یا در آیندهای نزدیک رخ میدهد؛ در این میان «فروپاشی اجتماعی» به دلایل مختلف از سایر فروپاشیها برجستهتر شده و بیشتر مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است.
عمده دیدگاههای منعکس شده در رسانهها دربرگیرنده دیدگاههای موافقان انگاره فروپاشی اجتماعی است که البته موافقان با رویکردهای مختلفی بدان پرداختهاند. اهم این رویکردها را میتوان بهصورت زیر دستهبندی کرد:
1- رویکرد «اقتصادی» به فروپاشی اجتماعی
این رویکرد، از یک سو معتقد است که مشکلات اقتصادی امروز ایران باعث مشکلات اجتماعی و حرکت به سوی فروپاشی اجتماعی شدهاند و از سوی دیگر، حل این مشکلات اقتصادی را جز با حل مشکلات و آسیبهای اجتماعی ممکن نمیدانند. صاحبنظرانی که از این رویکرد به موضوع فروپاشی اجتماعی مینگرند، بخش اعظم مشکلات اجتماعی را برخاسته از «ناکارآمدی اقتصادی نظام سیاسی» میدانند.
2. رویکرد «فرهنگی و هویتی» به فروپاشی اجتماعی
صاحبنظرانی که با رویکرد فرهنگی از فروپاشی اجتماعی صحبت میکنند، نظامهای ارزشی، هویتی و فرهنگی جامعه را مدنظر قرار میدهند و عمدتاً بر احساس «انسجام» و «وفاق ملی» تأکید دارند. این دسته از صاحبنظران عمدتاً بر احساسات مشترک بین اعضای جامعه که «ملت» را تشکیل میدهند متمرکز میشوند و معتقدند به میزانی که این احساسات مشترک و همگرا بیشتر باشند، جامعه از فروپاشی مصون است و در صورتی که این احساسات کمرنگ شوند، جامعه در خطر فروپاشی خواهد بود.
3. رویکرد «سیاسی» به فروپاشی اجتماعی
رویکرد سیاسی به فروپاشی اجتماعی بدان معنا است که صاحبنظران علل و عوامل سیاسی را در حرکت به سمت فروپاشی اجتماعی دخیل و تعیینکننده بدانند. این دسته از صاحبنظران، عمدتاً فعالان و تحلیلگران سیاسی هستند که سعی دارند از طریق جا انداختن انگاره فروپاشی اجتماعی، به نتایج سیاسی درباره نظام سیاسی برسند و در نهایت آن را دخیل بدانند. این دسته عمدتاً فروپاشی را بهعنوان یک انگاره کلی دنبال میکنند که در آینده در سطوح مختلف از جمله اقتصاد، جامعه و سیاست رخ خواهد داد. در رویکرد سیاسی، مسأله مشارکت سیاسی اقشار مختلف و نسبت آنها با نظام سیاسی امری مهم دانسته میشود و به میزانی که این مشارکت کاهش پیدا کند و یا از تنوع جریانها و گروههای سیاسی در ساختار قدرت کاسته شود، فاصله جامعه از حکومت بیشتر شده و انگاره فروپاشی اجتماعی تقویت خواهد شد.
4. رویکرد «اجتماعی» به فروپاشی اجتماعی
در رویکرد اجتماعی، علل و عوامل اجتماعی مورد توجه قرار میگیرند. صاحبنظران مربوط به این دسته عمدتاً به آسیبهای اجتماعی نظیر وقوع جرم و مجازات، افزایش بزه، خشونت اجتماعی و مواردی از این دست توجه دارند و میزان وقوع این آسیبها را با حرکت در مسیر فروپاشی اجتماعی مرتبط میدانند. این دسته معتقدند جامعهای که در مسیر فروپاشی قرار دارد، افزایش بیسابقه وقوع جرم را به خود میبیند و آمارهایی نظیر اعتیاد، قتل و خودکشی در آن به طرز قابل توجهی افزایش پیدا میکند. به نظر میرسد این دسته از صاحبنظران بیشتر از سایرین در رسانهها حضور پیدا میکنند و منطق آنان نیز نسبت به سه دسته دیگر ذکر شده بیشتر قابل توجه است.
دیدگاههای مخالف با انگاره فروپاشی اجتماعی را میتوان بهطور کلی به دو دسته تقسیم کرد:
1.دیدگاههای کاملاً مخالف
دیدگاههای کاملاً مخالف با فروپاشی اجتماعی ناظر به دیدگاه کسانی است که نه تنها فروپاشی اجتماعی را قبول ندارند بلکه جامعه را در مسیر تحول و پیشرفت میبینند. این دسته البته بیاطلاع از برخی مشکلات اجتماعی و اتفاقات نامطلوب نیستند، اما معتقدند که تمام جامعه را باید دید و نمیتوان صرفاً با استناد به چند رویداد تلخ و ناگوار، آن را به کل جامعه تعمیم داد. در این دیدگاه، در عین وجود آسیبهای اجتماعی، نقاط قوت و فرصتهایی مانند «ایثارها» و «فداکاریها» نیز وجود دارد که نباید از آنها غافل بود. همچنین وجود بسترهای مذهبی و اعتقادی در جامعه و فرهنگهای قومی و محلی از جمله فرصتهایی هستند که مانع از فروپاشی اجتماعی میشوند.
2. دیدگاههای قائل به «آشفتگی اجتماعی»
قائلان به این دیدگاه، معتقدند واژه «فروپاشی» در تجزیه و تحلیل اوضاع کنونی ایران کاربرد دقیقی نیست. در معنای نخست که «فروپاشی اجتماعی» است به رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی اشاره دارد که بهتر است به جای فروپاشی اجتماعی از واژه «آشفتگی» و «گسیختگی» اجتماعی استفاده شود. قائلان به این دیدگاه همچنین معتقدند که فروپاشی اجتماعی در معنای دوم به خطر گسست قومی در ایران اشاره دارد. در این مورد بهتر است به جای واژه فروپاشی اجتماعی از مفهوم «خطر گسیختگی در یکپارچگی ملی» استفاده شود. در نهایت، این دسته معتقدند که در معنای سوم فروپاشی که اشاره به فروپاشی سیاسی و افول اقتدار حکومت مرکزی دارد نیز به کار بردن کلمه «فروپاشی» واژه دقیقی نیست و بهتر است از آن با عنوان «وضعیت بیدولتی» یاد شود.
«انگاره فروپاشی اجتماعی» از سوی صاحبنظران و چهرههای برجسته رسانهای با رویکردهای مختلف در رسانهها منعکس شده است. از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
مقصود فراستخواه، جامعهشناس، از مخالفان فروپاشی اجتماعی در جامعه ایران است: «جامعه ایران جامعه هنوز زندهای هست و به نظرم دچار فروپاشی اجتماعی نیز نیست. واژه فروپاشی اجتماعی از آن واژههایی است که شاید برخی از دلسوزان به کار میبرند؛ مثل جناب دکتر حاتم قادری… ولی به نظر من در ایران نمیشود گفت فروپاشی اجتماعی اتفاق میافتد. کسانی که مثل ایشان از واژه و تعبیر فروپاشی اجتماعی استفاده میکنند، میخواهند به شکل اغراقآمیز نگرانی خود را نسبت به آینده جامعه بیان کنند؛ چون جامعه ایران واقعاً خودش را سرپا نگه میدارد. جریانهای مهمی در زندگی این جامعه وجود دارد که مانع فروپاشی اجتماعی این جامعه میشود.» (روزنامه شرق، تیر 1400)
احمد بخارایی، جامعهشناس، میگوید: «در حال حاضر بحران اقتصادی در ایران ناشی از فروپاشی اجتماعی است… بحران اقتصادی که امروز وجود دارد یک بعد سیاسی و یک بعد فرهنگی دارد… جامعه در یک سراشیبی فروپاشی اجتماعی قرار گرفته است.» (اقتصاد پویا، خرداد 1400)
عباس آخوندی، استاد دانشگاه و وزیر راه و شهرسازی دولت یازدهم و دوازدهم، میگوید: «علیرغم تأکید مقامهای رسمی کشور و همچنین نهادهای مرجع اصلاحطلبی مبنی بر ضرورت شرکت در انتخابات، اکثریت واجدان شرایط به صندوق رأی پشت کردند. بیگمان این پدیدهای است که برای صلح و امید اجتماعی زیانبار است. خصلت عمومی دولتهای ناشی از اراده اقلیت، اغلب تقدیسِ خود و نفی دیگران، کاربستِ زور به نام اقتدار و ایجادِ محدودیت برای شهروندان بهنام نظم است. همانند آنچه در مجلس در وضعیت جاری میبینیم. در این بستر، نه تنها نمیتوان انتظار تحقق توسعه داشت بلکه باید در انتظار فروپاشی اجتماعی، انحطاط اخلاقی، مهاجرت، فقر و خشونت اجتماعی در رفتارهای روزانه مردم بود. از این رو، این قلم نگران ایران است.» (روزنامه اعتماد، تیر 1400)
آذر منصوری، فعال سیاسی، مینویسد: «مجمع جهانی اقتصاد در آخرین گزارش سالانه شکاف جنسیتی خود اعلام کرده است که بر اثر شیوع ویروس مرگبار کرونا شکاف جنسیتی در جهان عمیقتر شده است. طی این سالها ایران جزو ۱۰ کشور آخر بوده است. این رتبه ۱۵۰ ایران در بین ۱۵۶ کشور جهان به رغم همه تلاشهایی است که معاونت امور زنان و خانواده در دولتهای یازدهم و دوازدهم به انجام رسانده است. این بدان معناست که کشورهایی که در این گزارش از ما پیشی گرفتهاند تلاشهای بیشتری را در دستورکار خود قرار دادهاند. این تبعیض خود بسترساز انواع شکافهایی خواهد بود که بیشترین مقاومت را نه تنها در برابر توسعه دموکراتیک بلکه در صورت تداوم و بیتوجهی، فروپاشی جامعه ایران را به دنبال خواهد داشت.» (یادداشت تلگرامی)
کمال اطهاری، پژوهشگر اقتصادی، چنین توصیف میکند: «بحران ساختاری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران نشاندهنده این است که سد در آستانه شکافته شدن است. چون بحران ساختاری به معنای زوال یک نظام است و تداوم آن به معنای فروپاشی آن»
حسن محدثی گیلوایی، جامعهشناس، به تعلقات سیاسی مطرح کنندگان نظریه فروپاشی اجتماعی اشاره میکند: «موضوع فروپاشی اجتماعی متعلق به چند سال اخیر نیست بلکه به چند دهه قبل برمیگردد. این مفهوم بسیار کلی و مبهم است، بار هنجاری دارد، آخرالزمانی است و به علایق افراد مطرحکننده آن برمیگردد. افرادی که از این مفهوم صحبت میکنند تعلقات سیاسی دارند.مفاهیمی مثل فروپاشی اجتماعی مفاهیمی فراحوزهای هستند که اشکالات فراوانی دارند. اگر جامعهشناس نگاهی علمی داشته باشد بهجای آنکه سراغ این مفاهیم برود ابتدا وارد مباحث زیرحوزهای، سپس مفاهیم حوزهای و در نهایت وارد مباحث فراحوزهای میشود؛ چرا که مفاهیم فراحوزهای مفاهیمی هستند که انگار همهچیز در آن میگنجد و هرکسی میتواند این مفاهیم را به سمت علایق و تعلقات خود بکشاند و بازتفسیر کند. از این رو، این مفاهیم اصطلاحاتی علمی نیستند.»(نشست مجازی، مهر 1400)
ملاحظات و جمعبندی
1.از بین کسانی که قائل به درستی انگاره فروپاشی اجتماعی هستند «رویکردهای سیاسی و اجتماعی» بیشتر از سایرین قابل توجهاند. در «رویکرد فرهنگی» صاحبنظران را به دو دسته میتوان تقسیم کرد؛ دسته نخست مذهبیون هستند؛ یعنی کسانی که فروپاشی اجتماعی را ناظر به از بین رفتن سنتهای فرهنگی ایرانی و اسلامی میدانند و علت اصلی آن را هجوم فرهنگ بیگانه غربی قلمداد میکنند. دسته دوم نیز کسانی هستند که نسبت به ارزشهای فرهنگی نظام سیاسی و شیوه تبلیغ و تحکم آنها نقد دارند. این دسته معتقدند فرهنگ دستوری و اجباری جز نتیجه عکس نخواهد داد و در نهایت به بیهویتی و فروپاشی جامعه خواهد انجامید.
2. القای انگاره فروپاشی اجتماعی به مناسبتهای مختلف و به ویژه در مقاطعی که قتل یا جنایت یا جرم جدید و دردناکی رخ میدهد در رسانهها پررنگ میشود. در چنین مواقعی تحلیلگران بیان میکنند که این جنایات و رویدادها خبر از چیزی ماورای آنها میدهد و ریشه آنها را باید در فروپاشی و سست شدن بنیانهای اجتماعی جستوجو کرد.
3. دستهای از مخالفان انگاره فروپاشی اجتماعی معتقدند که باید میان وضعیت «آشفتگی اجتماعی» و «فروپاشی اجتماعی» تمایز قائل شد. آشفتگی اجتماعی به معنای نابسامانی جامعه و عدم کارآمدی الگوهای فرهنگی و سنتی در مسائل جدید و به تبع آن بهوجود آمدن بحرانهای اجتماعی و هویتی مسألهای است که وجود دارد و نباید آن را نادیده گرفت. اما این به معنای وجود یک وضعیت کاملاً از هم گسیخته نیست که قابلیت ترمیم یا اصلاح نداشته باشد.
4. موافقان انگاره فروپاشی اجتماعی برای اثبات مدعای خود به مثالهای متنوع و رویدادهای اجتماعی و اقتصادی مورد نظر خود استناد میکنند، اما نسبت به رویدادهایی که فرضیه آنها را تضعیف میکند و یا در تضاد با آن است، تحلیل از خود ارائه نمیدهند. برای نمونه این دسته در برابر رویدادهایی چون حضور پررنگ مردم در تشییع سردار سلیمانی، فداکاریهایی همچون ماجرای علی لندی و ایثارها و فداکاریهایی نظیر این موارد تحلیلی ندارند. این در حالی است که این موارد به صراحت ناقض مدعای آنان است و اگر آن را به کلی زیر سؤال نبرد، حداقل تضعیف کرده است.