نخواندن داستان برای عده‌ای ژست شده!

الهام فلاح، نویسنده و مدیر فروشگاه مجازی «آن_کتاب» درباره تأثیر تولید محتوای خلاقانه در این حوزه می‌گوید

فلاح: طوری روند کارمان را در نظر گرفتیم که با توجه به هزینه‌ها، دست‌کم به اندازه 200 هزار تومان در ماه،‌ طرف بتواند حداقل دو کتاب تهیه کند و بخواند تا هم به ذائقه داستانی‌اش پاسخ گفته باشد و هم در حوزه ناداستان، کتاب‌های مورد علاقه‌اش را بخواند. در واقع نمی‌خواستیم صرفا داستان معرفی کنیم یا مثل آن آقا، علی بندری، ژست این را بگیریم که من اصلا داستان معرفی نمی‌کنم و فقط ناداستان معرفی می‌کنم!

الهام فلاح

نویسنده / مدیر فروشگاه مجازی «آن_کتاب»

آثار:

زمستان با طعم آلبالو، همه دختران دریا، خون‌مردگی، خون‌خواهی، سامار، به من نگاه کن، بیرون دایره و…

الهام فلاح

چطور شد برای راه‌اندازی فروشگاه مجازی اقدام کردید؟

شهریور سال گذشته، کتاب‌هایم را برای کمک به یک خیریه روی صفحه‌ام به فروش گذاشتم. از ناشر 30 درصد تخفیف گرفتم، به خریداران 5 درصد تخفیف دادم و 25 درصد مابقی را هم دادم برای کار خیریه. بعد دیدم این کار خیلی خوب جواب می‌دهد. یعنی زمانی که شما می‌آیید با جزییات کتاب‌ها را معرفی می‌کنید و خوانندگان را از چیزی که قرار است بخرند، مطمئن می‌کنید و از سردرگمی انتخاب بیرون می‌آورید، بسیار راحت‌تر می‌توانید کتاب بفروشید. حتی راحتی کار در این شیوه قابل مقایسه با کتاب‌فروشی مجازی هم نیست که شما یک صفحه باز کنید، صدها عنوان کتاب بگذارید و بعد به مخاطب بگویید حالا تو بیا هر کدام را می‌خواهی سفارش بده.

در واقع این ایده با همان معرفی‌های کتابی که روی صفحه‌تان داشتید، شروع شد؟

بله، زمانی که من روی صفحه‌ام معرفی کتاب را شروع کردم، می‌خریدند و می‌خواندند و زمانی هم که با کار خیریه همراه می‌شد، استقبال زیادی می‌کردند. از آن طرف من خیلی خودجوش، شنبه‌ها لایو می‌گذاشتم و کتابی را معرفی می‌کردم. بعد دیدم این معرفی‌ها و پاسخگویی که سر حوصله به مخاطبانم دارم، چقدر خیال‌شان را راحت می‌کند و چه بازخوردهای خوبی دارد. می‌روند کتاب مورد نظرشان را تهیه می‌کنند و بعد می‌آیند و تشکر هم می‌کنند. برای همین، زمانی که دیدم رقمی که برای همان کار خیریه برای تجهیز بیمارستان‌ها انجام دادم، رقم قابل توجهی بوده، می‌تواند به شکل مستمر در شیوه‌ای دیگر ادامه پیدا کند و حتی منجر به کارآفرینی هم بشود. به همین دلیل رفتم سراغ یکی از دوستان جوانی که چند پروژه تصویری و ویدیویی با او کار کرده بودم و مشورت کردم. این دوستم متولد دهه 70 و بسیار پرانگیزه است و وقتی با او صحبت کردم، خیلی بیشتر از من، استقبال کرد. بعد از آن حدود یکی دو ماه با هم حرف زدیم، صفحات مشابه را در کشورهای دیگر رصد کردیم و دیدیم اگر مردم بدانند فردی که کتاب معرفی می‌کند،‌ چه نگرشی دارد و نگرش‌شان به طرف نزدیک باشد، بسیار برایشان کمک‌کننده است. برای همین طوری روند کار را در نظر گرفتیم که با توجه به هزینه‌ها، دست‌کم به اندازه 200 هزار تومان در ماه،‌ طرف بتواند حداقل دو کتاب تهیه کند و بخواند تا هم به ذائقه داستانی‌اش پاسخ گفته باشد و هم در حوزه ناداستان، کتاب‌های مورد علاقه‌اش را بخواند. در واقع نمی‌خواستیم صرفا داستان معرفی کنیم یا مثل آن آقا، علی بندری، ژست این را بگیریم که من اصلا داستان معرفی نمی‌کنم و فقط ناداستان معرفی می‌کنم!

کتاب داستان معرفی نکردن که افتخاری ندارد! چرا عده‌ای چنین ژستی می‌گیرند؟

متأسفانه گویا جدیدا به شکل یک ژست درآمده که تا به عده‌ای می‌گویی این کتاب، داستانی است، می‌گویند ما قصه نمی‌خوانیم، ما فقط Non-Fiction می‌خوانیم! گویا روزگار فهیمه رحیمی خواندن‌شان را یادشان رفته و حالا به این شکل ژست می‌گیرند. برای همین من نمی‌فهمم که چرا فردی باید در ابتدای هر اپیزود با تأکید بیاید بگوید ما کتاب‌های غیرداستانی این ماه را معرفی می‌کنیم. انگار آدم‌هایی که کتاب داستان می‌خوانند، مخاطب جدی نیستند و مابقی که کتاب‌های غیرداستانی می‌خوانند، مطالعه جدی دارند! من البته خودم کارهای ایشان را گوش می‌کنم، ولی می‌خواهم بگویم این را هم در نظر داشتم که خودم وقتی کار فروشگاه را شروع کردم، مثل ایشان عمل نکنم و در هر دو زمینه کتاب معرفی کنم. چون گاهی ادبیات کاری می‌کند که هزار ناداستان نمی‌تواند بکند.

اصلا هر کدام جایگاه خودشان را دارند و بنده هم متوجه نمی‌شوم اگر کسی بخواهد خواندن یکی را بر دیگری ترجیح بدهد یا بابت آن کلاس بگذارد!

دقیقا.

در چه پلتفرمی فروشگاه‌تان را راه‌اندازی کردید؟

اینستاگرام، یوتیوب و سایت. تمام ویدیوها روی یوتیوب بارگذاری می‌شود.

معرفی‌ها را در یوتیوب می‌گذارید؟

بله، تمام ویدیوهای مربوط به معرفی و بررسی‌های کتاب را روی یوتیوب بارگذاری می‌کنیم. در واقع هر تولید محتوایی که در قالب ویدیو باشد، روی یوتیوب بارگذاری می‌شود.

پس با توجه به حرف‌های‌تان، شما فروشگاهی هستید که در واقع موجودی‌تان را به شکل انتخابی پر می‌کنید؟

ببینید؛ اصلا مسأله این است که من در عین حال که دارم یک بیزینس خیلی کوچک را پیش می‌گیرم، هم‌زمان روی پرسونال‌برندینگ خودم کار می‌کنم. در واقع قرار است این فروشگاه حاوی کتاب‌هایی باشد به انتخاب الهام فلاح. مهم‌تر اینکه ذائقه آدم‌های همراه با خودم را هم در نظر می‌گیرم. مثلا می‌دانم که 95 درصد از فالوئرهای من خانم‌ها هستند، بنابراین کتاب‌هایی را معرفی می‌کنم که مثلا در حوزه ناداستان درباره توسعه فردی زنان هستند، روان‌شناسی زنان، استارت‌آپ‌های زنانه و… هرچند در عین حال اصرار دارم مخاطب را سمت کتاب‌های زرد نبرم و آن‌ها را وادار کنم کتاب‌های جدی‌تر بخوانند. تا همین الان هم به جرأت می‌گویم ما جزو اولین نفرها هستیم که داریم برای کتاب‌ها به این شکل تولید محتوا می‌کنیم؛ فرض کنید برای یک کتاب، یک یا دو ویدیو درست می‌کنیم و چنین چیزی تا به حال به شکل مستمر در طول یک ماه از طرف جایی اتفاق نیفتاده. ضمن اینکه در نظر داشته باشید ما فقط دونفره در حال انجام چنین حجمی از تولید هستیم.

استقبال مخاطبان چطور بوده؟

ناشران تماس می‌گیرند و تشکر می‌کنند و من می‌فهمم غیر از کتاب‌هایی که خودم در حال فروش‌شان هستم، گویا اتفاقات جالبی را هم رقم زده‌ایم. در واقع فروش کتاب‌هایی که معرفی می‌کنیم، چه از خودمان و چه از ناشران، نشان داده کارمان تأثیر خوبی روی بازار کتاب دارد.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.