تو فکر یک سقف…
بعد از سایه، نیما، شاملو، سیمین و جلال و فروغ این بار نوبت خانه احمد محمود است که خبر فروشش جامعه ادبی را نگران کردهاست
خانههای شاعران و نویسندگان سرشناس ایرانی سالهاست که محل کشمکش است و هر کدام مدتها تیتر اخبار رسانهها بوده است. برخیشان موزه شدند یا پاتوق فرهنگی و برخی دیگر که زورشان نرسید ویران شدند.
مریم دوباره – شهروند آنلاین: تو فکر یک سقفم؛ این جمله را شاید خیلیها در این سالها بعد از شنیدن حوادثی که بر خانههای نامدارترین نامهای ادبیات این سرزمین در دوران معاصر رفته، با خود زمزمه کنند.
بعد از سایه، نیما، شاملو، سیمین و جلال و فروغ اینبار نوبت خانه احمد محمود است که خبر فروشش جامعه ادبی را نگران کردهاست.
آنجا خانه پدری احمد محمود است، خالق “همسایهها” و “زمین سوخته” که حالا قرار است فروخته شود.
احمدرضا حسینیبروجنی، معاون میزاث فرهنگی خوزستان میگوید خانه پدری احمد محمود ثبت ملی نیست و برای ثبت ملی یک خانه نیاز به ضوابط خاصی مانند ارائه و اثبات ارزش تاریخی یا وقوع یک رویداد خاص در آن بنا وجود دارد.
پرونده ثبت ملی برای این اثر چند سال پیش تشکیل شد اما به نتیجه نرسید و حالا قرار است ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان آن را خریداری و تبدیل به خانه مشاهیر کند تا به واسطه فعالیت فرهنگی، میراث فرهنگی وارد عمل شود و آن را به عنوان خانه مشاهیر در فهرست آثار ملی ثبت کند که در این زمینه نیز هیچ اتفاقی نیفتاد.
قدمت بنای خانه احمد محمود به پهلوی دوم برمیگردد، اما میگویند شاخصهای یک اثر تاریخی را ندارد.
بروجنی به شبستان گفته: در هر صورت این بنا در محدوده مصوب بافت تاریخی اهواز است و چنانچه مالک جدید قصد تبدیل آن به احسن یا تخریب آن را دارد باید از میراث فرهنگی مجوز دریافت کند.
فروش خانه احمد محمود، نویسنده و داستاننویس و خالق “همسایهها” و “زمین سوخته” روز شنبه از سوی خانواده این نویسنده موجب نگرانی اهالی فرهنگ و قلم شد.
جمعی از اهالی قلم و فرهنگ فروش خانه این داستاننویس ایرانی را چوب حراجی بر سر فرهنگ و هنر خوزستان میدانند.
آنها معتقدند ارزش معنوی این اثر با هیچ چیز قابل قیاس نیست و حیف است فضای فیزیکی یادآور یک نویسنده ملی اینگونه از خاطرها پاک شود.
خانه پدری احمد محمود جایی که او کودکی و جوانی خود را در آن گذرانده است، در منطقه سیمتری اهواز قرار دارد.
اینمنطقه به نوعی بافت تاریخی اهواز محسوب میشود و با توجه به اینکه کلانشهر اهواز تاکنون از داشتن موزه محروم بوده است، خانه این نویسنده ممکن بود این ظرفیت را برای اهواز ایجاد کند.
تاریخچه خانههایی که ویران شد
خانه مادری سایه هم در رشت پایان خوبی نداشت و پس از حدود دو سال کش و قوس تخریب شد.
هوشنگ ابتهاج (هـ. ا. سایه) در دیماه سال ۹۷ سرانجام سکوتش را درباره خانه مادریاش در رشت شکست و با اینکه میگفت آدمهایی که در این خانه زندگی میکردند برایش اهمیت داشتند و حالا هر بلایی میخواهند سر این خانه بیاورند، در عین حال تاکید داشت این خانه حیف است و یادگاری است و اگر مرکز فرهنگی شود بهتر از این است که به یک اداره تبدیل شود.
حرف و صدای هوشنگ ابتهاج هم نتوانست مانع تخریب خانه مادری این شاعر پیشکسوت در رشت شود و مالک خانه که میگفت قصد فروش ندارد سرانجام تیشه به ریشه خانهای زد که بحث بر سر انتسابش به ابتهاج مانع از ثبت ملی آن شده بود و ظاهرا پیچ و خمهای اداری مانع نجات آن شد.
نمک به زخم خانواده مشکاتیان
خانه پرویز مشکاتیان هم با دلایلی مشابه خانه مادری احمد محمود بعد از دو سال تلاش در خرداد 1399 تخریب شد.
دلیل عنوان شده این بود: ملک از طرف وزارت میراث فرهنگی واجد شرایط برای ثبت نبود.
خانه پرویز مشکاتیان سومین خانه تاریخی در نیشابور بود که تخریب شد.
پیش از آن خانه استاد معمار باشی در خیابان رازی و خانه تاریخی رئیس التجار در خیابان اسدابادی شمالی این شهرستان در غفلت مسئولین تخریب شد.
آوا مشکاتیان، فرزند استاد پرویز مشکاتیان در واکن به تخریب خانه پدرش در نیشابور نوشته بود: «خیلی روبهراه نیستم. اخبار و پیامهایی هم که دریافت میکنم نمک به زخمهای خودم و خانوادهام است. چند روز از این فضا دور خواهم ماند تا احوالم بهتر بشه. اینکه سرزمین ما متولیان فرهنگی دلسوز ندارد خبر تازهای نیست. در تمام عمرم شاهد این موضوع بودم و بعد از رفتن پدرم در این یازده سال این موضوع را بیشتر درک کردم.»
تخریب موزه شعر انقلاب
خانه حمید سبزواری شاعر انقلاب هم از گزند تخریب در امان نماند. در تخریب خانه سبزواری علاوه بر شهرداری بارندگیهای شدید هم مقصر بودند.
قرار بود خانهی شاعر موزه «شعر انقلاب» شود. بر همین اساس در سال 96 قراردادی هم بین خانواده شاعر و دانشگاه حکیم سبزواری امضاء شده بود اما باران پیشقدم شد و وظیفهی تخریب را بر عهده گرفت.
البته مردم محلی تعریض خیابان و رفع خطر برای جان عابران را عامل اقدام شهرداری برای تخریب بخشهایی از خانه دانستند.
میگویند این خانهی تاریخی 700 متری در کوچهی باریکی قرار داشت و با تغییرات به وجود آمده در آن منطقه، دیوار خانه در حریم خیابان قرار گرفته بود، شاید این وضعیت، انگیزهای برای شهرداری ایجاد کرد که دیوار را تخریب کند. هر چند قبلا قرار بود که آن بخش از خیابان تبدیل به پارک شود و خانه بدون تغییر باقی بماند.
شاعران و نویسندگانی که خانههایشان در امان ماند
اگرچه خانههای بسیاری از مفاخر در این سالها تخریب شده اما بودند خانههایی که عاقبتبخیر شدند و جایگاهی ویژهتر از خانه پیدا کردند، یا موزه شدند یا پاتوق فرهنگی.
مثل خانه سیمین و جلال که پس از فراز و فرودهای متعدد بالاخره در چهل و هشتمین سالگرد جلال آل احمد موزهای شد، میزبان علاقهمندان به فرهنگ و هنر.
خانهای به آدرس: دزاشیب، خیابان شهید رمضانی، کوچه رهبری، کوچه پسندیده، بنبست ارض، پلاک ۱که حالا موزه سیمن و جلال است.
یا خانه نیما یوشیج در خیابان دزاشیب تهران که بنایی است مربوط به دوره پهلوی و حالا پس از مرمت آمادهاست برای بازدید عموم.
و خانههای بلاتکلیف
خانههایی هم هستند که همچنان بلاتکلیفند و هنوز مشخص نیست عاقبتبخیر میشوند یا ویران، خانههایی که یک جمله را به یاد میآورند: تو فکر یک سقفم .
مثل خانه احمد شاملو، خانهای قدیمی و سه طبقه با نمای آجری در خیابان ویلای (نجات اللهی) پایتخت.
این خانه در خیابان ویلا، نبش جنوبی کوچه خسرو واقع شده است و در بین مردم و اهل رسانه با عنوان “خانه شاملو”، محل سکونت احمد شاملو، شاعر پرآوازه معاصر ایران، شناخته میشود.
همسایهها و دیگر شهروندان اهل ادب و فرهنگ به ویژه در شبکههای اجتماعی نگران تخریب این خانه هستند و برخی از صدور مجوز گودبرداری برای ساختمان خانه خبر دادهاند.
یا خانه بلاتکلیف بهآذین مترجم و نویسنده نام آشنا که در خیابان آریاشهر واقع شده است. فرزندش میگوید تا کنون خانه پدرش را با همان شکل و شمایل سابق نگه داشته است و خواستار نجات اینخانه از دست بساز بفروشها و تبدیل آن به یک خانهموزه است.
خانهای شامل اتاق کار بهآذین با میز کار و کتابخانهاش، با کتابها و نوشتههایش و بریده روزنامهها و جراید انباشته شده، ماشین تایپ او که در گوشهای از اتاق مانده، ماشین تایپی که روزگاری بهآذین با آن کار میکرده، صندلیهای راحتی و صندلی چرخدار او و حتی بارانی کرم رنگش.
آدم با خودش فکر میکند روح این چهرههای بزرگ دارند این روزها زمزمه میکنند: تو فکر یک سقفم…