حس خشم و انتقام را بیدار کردیم

گزارش«شهروند» از تاثیرات روانی رویارویی پسر سرهنگ با قاتل پدرش

فریاد می‌زند، با صدا و دستانی لرزان. سعی دارد خشم خود را خالی کند. ولی در میان جمعیت مانده با کلی دوربین؛ میکروفن را به دستش می‌دهند و او با فریاد تنها یک جمله را تکرار می‌کند. «وقتی پدرم را کشتی دستانت نلرزید؟» اشک در چشمانش حلقه می‌زند و جاری می‌شود. نگاهش پر از خشم‌وناراحتی است. دو روز پیش از آن بود که پدرش را کشتند. فیلم لحظه کشته‌شدن پدرش با آن قساوت و بی‌رحمی را دیده بود و کینه‌اش چندبرابر شده بود. حالا همان کسی که چاقو را بر گلوی قهرمان زندگی‌اش فرو کرد، روبه‌رویش دستبند بسته نشسته؛ قاتل پدرش اما خونسردتر از آن است که بخواهد حرفی بزند یا حتی بترسد. این پسربچه را با قاتل پدرش روبه‌رو کردند اما چرا! آن هم درست وقتی که در شوک از دست دادن عزیزترین فرد زندگی‌اش است و هنوز این ماجرا را هضم نکرده؛

چهارشنبه هفته‌ گذشته بود که سرهنگ رنجبر همراه با سربازش برای گشت‌زنی به جاده اصلی شیراز – کوار رفت. غافل از اینکه یک نفر سایه‌به‌سایه او و خودروی آنها را تعقیب می‌کند. حوالی ساعت ۱۹ سرهنگ رنجبر جلوی یک رستوران ایستاد. همزمان خودروی پراید سفیدرنگ نیز، در کنار خودروی این ماموران پلیس، توقف کرد. مردی از خودروی پراید پیاده شد و با سرباز که راننده بود، درگیر شد. اینجا بود که سرهنگ دوم علی‌اکبر رنجبر از خودروی پلیس پیاده شد. همزمان سرباز مجروح توانست از دست این مرد عصبانی فرار کند. این بار راننده پراید به‌سراغ سرهنگ رنجبر رفت. او اسلحه خود را مسلح کرد، ولی بدون آنکه شلیک کند، به مجرم هشدار داد.

شهادت سرهنگ

قاتل در وهله اول با چاقو به سرباز ضربه زده و او را زخمی کرد. وقتی سرهنگ رنجبر این صحنه را دید برای دفاع از جان سرباز از ماشین پیاده شد. او بدون آنکه شلیک کند، به مجرم هشدار داد. به سمت او رفت و درگیر شد. ۲۰ ثانیه کشمکش عجیب بین مجرم و رنجبر ادامه داشت. در نهایت فرد مهاجم با چاقو به جانشین پاسگاه ضربه زد. هنگامی که او افتاد ضربه‌ای دیگر نیز به گلوی او زد و سوار خودرو شده و فرار کرد. پس از فرار او بود که مردم از رستوران بیرون آمدند، اما دیگر کار از کار گذشته بود. در این درگیری سرهنگ دوم علی‌اکبر رنجبر بر اثر ضربه چاقو از ناحیه گردن به‌شدت مجروح و در اثر خونریزی شدید شهید شد. همچنین یک سرباز وظیفه نیز در این درگیری مجروح شد و به مرکز درمانی انتقال یافت که حال او رضایت‌بخش است.

پس از این اتفاق تلخ، اکیپی از ماموران پلیس، برای دستگیری مجرم، وارد عمل شدند. همزمان نیز فیلم این درگیری دردناک نیز در فضای مجازی دست‌به‌دست چرخید و افکارعمومی را جریحه‌‌دار کرد. تا اینکه ظهر روز جمعه، یعنی دو روز بعد از این حادثه‌تلخ خبر رسید که قاتل را دستگیر کرده‌اند.

نظر کارشناسان

سرهنگ رنجبر دو فرزند کوچک داشت. یک دختر و یک پسر. پسر کوچک او را پس از دستگیری با قاتل رودررو کردند. پسری حدودا 13 ساله که با دیدن قاتل پدرش، دستانش لرزید. اشک ریخت و فریاد زد. فیلم این مواجهه نیز در فضای مجازی دست‌به‌دست چرخید و با واکنش‌های زیادی مواجه شد. پسر کوچکی که هنوز نتوانسته با مرگ پدرش کنار بیاید. فیلم مرگ تلخ پدرش در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شد، با این‌حال او را با قاتل پدرش روبه‌رو کردند. حالا کارشناسان اجتماعی در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» این اتفاق را تحلیل کرده‌اند. بیشتر آنها از اشتباه بودن این رویارویی می‌گویند اما جنبه مثبت این ماجرا را هم توضیح داده‌اند.

سعید خراط‌ها، آسیب‌شناس اجتماعی است که این اتفاق را به‌شدت منفی می‌داند. از نظر او این مسأله در روح‌وروان پسربچه تاثیر منفی می‌گذارد: «این اتفاق باعث ایجاد بحران روانی‌وآسیب شدید در کودک می‌شود. او ممکن است بعد از این ماجرا هرشب کابوس ببیند. چهره قاتل و شرایط ظاهری آن فرد ممکن است تا مدت‌ها در ذهن این بچه بماند. بعد از آن دچار یک ترس و سلسله کابوس‌ها و بحران روانی می‌شود. این مواجهه حضوری آن هم در آن روزهای اول که هنوز داغ آنها تازه است، اصلا کار خوبی نبود. چون بچه دچار بحران روانی می‌شود و حس انتقامجویی و تلافی در او بیشتر خواهد شد.»

خشم بیشتر

او ادامه می‌دهد: «ممکن است که شخصیت قاتل و شکل ظاهری او در ذهن این بچه تا ابد باقی بماند و حتی تا آخر عمرش از ظاهروشخصیت مشابه بترسد یا خشمگین شود. حس انتقامجویی از قاتل و حتی افرادی شبیه او، در ذهنش بیدار شود و قضاوت‌های نادرستی از افراد دیگر داشته باشد. از سویی وقتی مستقیم در چشم قاتل نگاه کرده، ممکن است رفتارهایش را بارها بازیابی و بررسی کند. هرلحظه خشمش بیشتر شود و اصرار بیشتری برای انتقامجویی داشته باشد. برای همین بهتر بود که در همان لحظات اولیه تا این اندازه بچه را با واقعیت مواجه نمی‌کردند.»

اجازه دهیم مراحل سوگ طی شود

سارا گلستانی، روانشناس نیز جنبه‌های دیگری از اتفاق را بررسی می‌کند و به «شهروند» می‌گوید: «چرا باید چنین اتفاقی رخ دهد. هدف از این کار چه بود. این بچه در شرایط فعلی به جای اینکه احساساتش برای از دست دادن پدرش جدی گرفته شود، بیشتر نقش پدرش به عنوان پلیس و اثر کشته شدن او در جامعه جدی گرفته شد. این بچه متاثر از این موقعیت شاید نتواند به‌راحتی عواطف‌واحساسات خود را نشان دهد، تجربه کند و سوگ خود را پشت سر بگذارد. در آن سطح از هیجان یک بچه نیاز به مراقبت بزرگ‌ترها دارد. نیاز بود که بقیه به این فکر کنند که آیا این کار کمکی به این بچه می‌کند یا نه. او در آن سن‌وسال هنوز خیلی از مفاهیم برایش درک‌وحل نشده است.

هنوز خودش در بحران حل‌وفصل کردن است. وظیفه بزرگ‌ترها این است که جلوی آسیب بیشتر را بگیرند. ولی این اتفاق مانع آسیب بیشتر نخواهد شد. دیده شدن قاتل توسط کسی که پدرش کشته شده است، هزار انگیزه می‌تواند در بچه فعال کند. احساس می‌کند باید حتما انتقام پدرش را بگیرد. ما به جای اینکه اجازه دهیم مراحل سوگ این بچه سپری شود و خودش بعد از بزرگ شدن، تصمیم بگیرد که چه‌کار کند، زودتر از موعد او را به سمتی سوق می‌دهیم که بیشتر از هر چیزی خشم را در خودش نگه دارد. برای همین این مسأله در تمام زندگی‌اش تحت‌تاثیر قرار می‌گیرد. تاثیرات مثبتی از دید سلامت روان نخواهد داشت. باعث می‌شود که با یک نقاب مجبور باشد این دوره را سپری کند. چون در مقابل نگاه‌های مردم است و همه از او انتظاراتی دارند.»

تاثیرات منفی

او درباره اینکه این کار در جامعه ممکن است تاثیر مثبت داشته باشد و مردم احساس امنیت بیشتری داشته باشند، می‌گوید: «این کار ممکن است در نوجوان‌های هم‌سن‌وسالش که در شرایط مشابه قرار دارند نیز تاثیر منفی بگذارد. آن نوجوان‌ها نیز با خود بگویند که ما هم باید دیده شویم و حتی حس خشم در آنها بیدار شود. برای همین اگر بخواهم این مسأله را در مقایسه قرار دهم، آسیبی که به یک نوجوان در این سن‌وسال می‌خورد با اثری که در جامعه می‌گذارد، اهمیت بیشتری دارد. چون از نگاه من سلامت روان آدم‌ها در اولویت است. برای همین این اتفاق تاثیر مثبتی ندارد.»

برون‌ریزی خشم

ناصر قاسم‌زاد، روانشناس دیگری است که نظر متفاوت‌تری در این باره دارد. او این اتفاق را آنقدر هم منفی نمی‌بیند و در این‌باره می‌گوید: «این اتفاق ممکن است یک نوع مواجهه با مرگ و پذیرش آن محسوب شود. شاید این پسربچه به سن عقلانی رسیده باشد و بتواند این ماجرا را هضم کند. اگر سنش پایین بود، قطعا تاثیرات مثبتی نداشت. این بچه بداند چه اتفاقی افتاده و بتواند خوب‌وبد این ماجرا را از هم تشخیص دهد.

به نظر من پخش شدن وسیع این فیلم، یعنی هم فیلم کشته شدن پدر و فیلم مواجهه با قاتل می‌تواند تاثیر منفی داشته باشد. ممکن است فردی حتی با دیدن یک فیلم اکشن ماه‌ها متاثر از آن فیلم باشد و در زندگی‌اش تاثیر منفی بگذارد. چه برسد به تماشای این فیلم خشن. اگر پسر سرهنگ این فیلم را دیده باشد، قطعا تاثیرات منفی آن خیلی بیشتر از مواجهه با قاتل پدر است. آن هم در سن نوجوانی؛ بهترین کار این بود که جلوی پخش فیلم کشته‌شدن را می‌گرفتند. چراکه حس تنفروخشم برای خانواده به‌خصوص آن پسر، دوچندان می‌شود و این مسأله است که آسیب می‌زند.»

او ادامه می‌دهد: «به‌نظر من باید در مجلس راجع به این موضوع صحبت شود. این اتفاق باید خیلی بیشتر از اینها جدی گرفته شود. اینکه جلوی پخش چنین فیلم‌هایی گرفته شود. باید زیرساخت‌هایی ایجاد شود که دیگر اینگونه فیلم‌ها پخش نشود. همچنین باید با کسانی‌که این فیلم‌ها را پخش می‌کنند، برخورد جدی صورت بگیرد. چراکه به‌نظر من در این ماجرا پخش شدن فیلم اولیه خیلی بدتر بود و قطعا در روحیه بچه تاثیر بسیار بدی می‌گذارد. این مسأله طبیعتا حالت خشم‌وپرخاشگری را در خانواده ایجاد می کند، اما در باره مواجهه حضوری، باید گفت حتی این بچه کمی برون‌ریزی خشم هم داشته و توانسته این خشم را خالی کند.»

واکنش انجمن حمایت از کودکان

این در حالی است که انجمن حمایت از حقوق کودکان نیز چند روز پیش در این‌باره واکنش نشان داد و بیانیه‌ای نیز صادر کرد.

در این بیانیه آمده است: «نخست آنکه حقوق متهم پیش چشم دوربین‌ها و در برابر یک کودک به عریان‌ترین شکل ممکن نقض می‌شود. ما با چنین تصویری، در حال ارسال این پیام هستیم که کرامت انسانی اشخاص وقتی در جایگاه متهم قرار می‌گیرند، ارزش‌واعتباری در نظر نظام حقوقی ما ندارد. هنوز یک ساعت از دستگیری متهم نگذشته با انتشار تصویر صورتش توسط رسانه‌ها، او را در دادگاه مردمی مورد قضاوت‌ومحکومیت عمومی قرار می‌دهیم.

از یاد می‌بریم متهم تا قطعی شدن حکم محکومیتش، زیرسایه‌ اصل برائت، فردی بی‌گناه و به‌عنوان یک انسان شایسته کرامت و رفتار محترمانه است. ما با خلق این صحنه به دیگران به ویژه کودک حاضر در آنجا می‌آموزیم کرامت انسانی درست در جایی که باید توسط قانون و مجری قانون شمرده شود، بازیچه احساسات پرتنش عمومی و حضور پررنگ رسانه‌ها می‌شود. ما به کودک می‌آموزیم خشونت‌ورزی علیه متهمان نه تنها مذموم نیست بلکه در جای خود می‌تواند به راحتی تجویز شود و موردپسند شهروندان و نظام حقوقی باشد.»

تصویر کودکان را نشر ندهیم

در ادامه این بیانیه آمده: «همچنین مطابق پیمان‌نامه حقوق کودک به عنوان اصلی‌ترین سند حمایتی از حقوق کودکان، نشر تصاویر کودکان نقض حریم خصوصی آنها قلمداد می‌شود. از سوی دیگر می‌تواند سلامت روانی آنها را به خطر بیندازد. دراین راستا مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک نیز طی بیانیه‌ای نشروبازنشر تصاویر کودکان را در فضای مجازی و نیز رسانه‌های رسمی و ملی یکی از موارد فاحش نقض‌حقوق‌کودکان و نادیده‌انگاری منافع علیه آنها قلمداد کرده است. سوم آنکه رویارویی یک کودک با فردی که متهم به قتل پدر اوست، به یقین خشونتی آشکار علیه کودک محسوب می‌شود. کودکی که هنوز غم از دست دادن پدرش را به دوش می‌کشد. به تجویز و تشخیص ما باید چشم‌درچشم یک متهم بدوزد و از او اعلام انزجار کند. در واقع ما نه‌تنها سوگ یک کودک را به رسمیت نشناخته‌ایم بلکه خشم‌ونفرت را نیز بر او تحمیل کرده‌ایم.»

در پایان این بیانیه آمده است: «انجمن حمایت از حقوق کودکان تحمیل موقعیت‌های دشوار بر کودکان و نیز نشر تصاویر و فیلم از آنها را توسط رسانه‌ها به‌شدت محکوم می‌کند. قرار دادن کودکان در شرایط خشونت‌باری که از یک سو به احساسات و سلامت آنها آسیب می‌رساند و از سوی دیگر در بازتولید خشونت و تعمیق خشم و نفرت در آنها اثرگذار است، بی‌تردید از مصادیق خشونت علیه کودکان و نقض‌حقوق‌انسانی آنهاست. ما حق نداریم با هیچ هدف و بهانه و توجیهی، تصویر کودکان را نشروبازنشر دهیم. نباید برای جذب مخاطب یا انتقال پیام‌های مهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، از تصاویر کودکان استفاده کنیم. همچنین باید نسبت به نشر این تصاویر حساس باشیم  و حقوق کودکان را بشناسیم و به آنها احترام بگذاریم.»

 

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.