عملیات 128 روزه در دنای یخ‌زده/ پیچیده‌ترین عملیات کوهستان تاریخ ایران

گفت‌وگو با«محمدحسین کبادی» و «حسین درخشان» دو مولف کتاب «پرواز آسمان تا دنا»

جستوجو و انتقال قربانیان سقوط هواپیما در ارتفاعات دنا، عنوان «پیچیده‌ترین و طولانی‌ترین عملیات کوهستان تاریخ ایران» را به خود گرفته است؛ عملیاتی که از 29 بهمن 1396 آغاز شد و 128 روز طول کشید. هواپیمای شرکت آسمان، از تهران به سمت یاسوج روانه بود که در ارتفاع 4 هزارمتری دنا سقوط کرد و همه 65 مسافر و خدمه آن جان باختند. سرمای منفی 38 درجه، ارتفاع 4 هزارمتری و دسترسی زمستانه دشوار، نامشخص بودن محل سقوط هواپیما در روزهای نخست و … از دلایلی بود که باعث طولانی‌وپیچیدگی این عملیات شد. اهمیت عملیات 128 روزه تیم‌های امداد کوهستان در دنا بهانه‌ای شد برای تالیف کتاب «پرواز آسمان تا دنا» توسط «حسین درخشان»، مدیر مرکز کنترل و هماهنگی عملیات سازمان امدادونجات، و «محمدحسین کبادی»، مدیر امور پایگاه‌های امدادونجات هلال‌احمر که مسئول اجرایی عملیات بود.

محمدحسین کبادی

نتیجه یک خردجمعی

دنا، زمستان خود را با شرایط بسیار بد جوی سپری می‌کرد. مه‌وکولاک شدید قله را گرفته بود. کوه اصلا اجازه نمی‌داد که هیچ بالگرد و پرنده و تیم امدادی در لحظات اولیه به او نزدیک شود. وقتی در سمیرم ابهت دنا را می‌دیدم، مدام فکر می‌کردم به چه جنگ بزرگی می‌رویم!

چه کنیم که این عملیات سخت را ایمن انجام دهیم؟ درحالی که همه به سرانجام موفقیت‌آمیز عملیات فکر می‌کردند، من مدام به این فکر می‌کردم که چطور این عملیات را ایمن انجام دهیم؟ عوامل مختلفی باید دست‌به‌دست بدهد تا یک ماموریت امن و مطمئن انجام شود و ما این کار را انجام دادیم.

در روزهای نخست، تیم‌ها به ارتفاعات صعود می‌کردند اما به گردنه‌های برفی برمی‌خوردند که احتمال ریزش بهمن در آن وجود داشت و ادامه مسیر را ناممکن می‌کرد. هواپیما در قسمت شمالی قله سقوط کرده بود و به اصفهان و سمیرم نزدیک‌تر بود، اما حرکت در مسیر جنوبی و صعود از کهگیلویه کم‌خطرتر به‌نظر می‌رسید.

در نهایت برای رسیدن به بهترین سناریوی عملیاتی، با کوهنوردان زبده کشور، افراد محلی، مدیران تصمیم‌گیرنده در حوزه مدیریت بحران و … در یک خردجمعی به این نتیجه رسیدیم که باید از جبهه دیگری به سمت محل سقوط هواپیما برویم. گرچه راه طولانی‌تر می‌شد، اما مسیر امن‌تری بود.

شایعاتی که کار را سخت می‌کرد

روزهای اول، جامعه ملتهب بود. چند روزی طول کشید تا موقعیت سقوط هواپیما را شناسایی کنیم چراکه امکان صعود زمینی وجود نداشت. تصاویر اولیه حاکی از این بود که چیزی از هواپیما باقی نمانده. شایعه‌ها خیلی زود شروع شد؛ اینکه می‌گفتند عده‌ای از مسافران هنوز زنده هستند و با خانواده‌ها تماس گرفته‌اند.

66 خانواده قربانیان سقوط هواپیما و همچنین خانواده امدادگران و تیم‌هایی که برای عملیات به دنا می‌رفتند، چشم‌انتظار خبری از این حادثه و شرایط کوهستان بودند. این شایعات ما را تحت‌فشار می‌گذاشت.

صخره‌ها محل سقوط هواپیما را احاطه کرده بودند. مسیر رسیدن به این منطقه را خطر سقوط بهمن تهدید می‌کرد. گروهی از اسکی‌بازهای ماهر کوهستان را با هلی‌کوپتر به نزدیکی محل حادثه فرستادیم و با تصاویری که آنها به‌دست ما رساندند، متوجه شدیم که امکان زنده ماندن کسی وجود ندارد و بر اساس این داده‌ها تصمیم به صعود از جبهه جنوبی گرفتیم.

تیم ترکیبی چابکی آماده کردیم و به محل حادثه اعزام کردیم. جواد نوروزی، پلنگ برفی ایران، یکی از اعضای این تیم بود. با من تماس گرفت و گفت اینجا هیچ چیزی نیست. روی همه چیز لایه‌ای از برف نشسته بود.

اولین تکه‌های پیکرهای پیداشده را در کیسه‌های مخصوص پیچیده و در کوله‌هایشان با خود به پایین حمل کرده بودند. این گزارش میدانی کوهنوردان از وضعیت آن روزهای دنا برای برنامه‌ریزی اعزام تیم‌های آتی به ما کمک زیادی کرد.

 

پرواز در تاریکی

942 نفر از بهترین کوهنوردان امداد کوهستان هلال‌احمر و نیروهای عملیاتی که توان عملیات در ارتفاع 4 هزارمتری داشته باشند در تیم‌های عملیاتی ساماندهی شدند. برنامه‌ریزی دقیقی برای حضور منظم این تیم‌ها در محل حادثه و پشتیبانی از آنها این عملیات را به یکی از موفقیت‌آمیزترین عملیات‌های سال‌های گذشته هلال‌احمر تبدیل کرد.

بهترین خلبان‌های کشور که در دوران جنگ عملیات‌های هوایی را مدیریت می‌کردند در این عملیات با ما همراه بودند. عملیات جست‌وجو و انتقال پیکر بازمانده‌ها در دنا برای همه گروه‌های امدادی یک کلاس درس بزرگ بود و تجربه‌های بسیار ارزشمندی برای ما داشت.

نزدیک غروب بود. دما منفی 30 درجه. بچه‌ها از ارتفاع 4 هزارمتری تماس گرفتند و گفتند سنگ کلیه، امان یکی از کوهنوردان را بریده و حالش اصلا خوب نیست. بلافاصله با فرودگاه هماهنگ کردیم که پروازی به سمت کمپی که امدادگران در آن بودند اعزام شود.

هلی‌کوپتر در تاریکی غروب، در آن منطقه کوهستانی در شرایطی که ما اصلا باورمان نمی‌شد، امدادگر را به پایین منتقل کرد. مجموعه‌ای از تیم‌های امدادی، تجهیزات کوهنوردی و امدادی، هواشناسی کوهستان، توان امداد هوایی، تیم‌های کوهنوردی و بسیاری عوامل دیگر دست‌به‌دست دادند تا این عملیات 128روزه، به یک عملیات موفقیت‌آمیز و بدون هیچ تلفات و حادثه‌ای به پایان برسد.

128 روز بدون تلفات

1385 نفر نیرو در این 128 روز با بالگرد به ارتفاع دنا اعزام شدند. 56 هزار کیلوگرم مواد و اقلام، شامل چادر، تجهیزات، مواد غذایی و …در این روزها به ارتفاعات دنا منتقل شد و در هر بازگشت ترابری هلی‌کوپترهای ما، زباله‌های کمپ‌ها هم جمع‌آوری شده و به پایین منتقل می‌شد چون ما نباید به‌عنوان کوهنورد زباله‌ای از خودمان در کوه به جا می‌گذاشتیم.

بچه‌های محیط‌زیست دنا، اطلاعات ارزشمند و بسیار دقیقی از وضعیت دنا و مسیرهای دسترسی به این کوه به ما می‌دادند. مثلا می‌گفتند در این مسیر در فلان موقعیت غاری هست که می‌توان از آن برای شب‌مانی یا شرایط اضطراری استفاده کرد.

363 سورتی پرواز داشتیم و در مجموع این پروازها 252 ساعت طول کشید. با این‌حال هیچ مصدومی در این عملیات نداشتیم. آنچه بسیار ما را اذیت می‌کرد فشارهایی بود مبنی بر عدم توانایی انجام این عملیات توسط هلال‌احمر.

در این عملیات شاید نجات نداشتیم، اما چشمان منتظر خانواده‌های متاثر از حادثه را می‌دیدیم و با انجام آن به‌دنبال این بودیم که جامعه را به آرامش برسانیم. این عملیات در تاریخ عملیات‌های سخت‌ودشوار کوهستان ایران، برگ زرینی بود برای همدلی و اثبات توانایی و همکاری گروهی تیم‌های عملیاتی.

مادران و اعضای خانواده این افراد مدام با ما در تماس بودند و می‌خواستند تکه‌های بدن عزیزانشان را برایشان در آن کوهستان سرد و سرسخت پیدا کنیم. مدیریت روانی این حادثه کم از بار فنی آن نداشت.

هر لحظه از شبانه‌روز هرکدام از اعضای خانواده این عزیزان تماس می‌گرفتند با آنها حرف می‌زدم. اردیبهشت‌ماه بود. من در سی‌سخت ایستاده بودم و مشغول بارگیری یک تن موادغذایی برای امدادگرانی بودیم که در منطقه عملیات بودند. آقایی به سراغم آمد و به‌شدت عصبانی بود.

نفرین می‌کرد و می‌گفت امیدوارم چنین بلایی سر خودت و عزیزانت بیاید. گفتم عملیات در این ارتفاع کار راحتی نیست. گفت من اینجا را با کفش کتانی می‌روم. گفتم اینجا دناست. شوخی ندارد. بیا با هلی‌کوپتر بالا برویم تا نشانت دهم.

گفت تو آمدی اینجا که فقط هلی‌کوپتر سواری کنی و حرف بزنی. گفت چند ماه گذشته و شما هیچ کاری انجام نداده‌اید. او را سوار هلی‌کوپتر کردیم و  همراه خودمان به محل حادثه رفتیم. دنا را که رد کردیم، کوهستان سرد و سرسخت و برف‌هایی که هنوز خیال آب شدن نداشتند را دید.

گفت مگر می‌شود؟ کاپیتان ما را تا نزدیکی محلی که بچه‌ها مشغول عملیات بودند برد. تاجایی که خطر سقوط بهمن بچه‌ها را تهدید نکند و آن مرد بتواند از نزدیک تلاش تیم‌های جست‌وجو را ببیند. مرد از گفته‌اش پشیمان بود و عذر خواست.

مدام می‌گفت حلالم کنید. یک بار هم مادر یکی از قربانیان آمد. بی‌قرار بود. او را هم به منطقه عملیات بردیم. گفت باورم نمی‌شد شما، من را به اینجا بیاورید. گفتم ما قرار نیست فقط اینجا به جست‌وجوی اجساد باشیم.

ما اینجاییم تا شما را آرام کنیم. از دیدن بچه‌ها در آن شرایط دشوار ناراحت شد. برایشان دعا می‌کرد. گریه امانش نمی‌داد. می‌گفت به این بچه‌ها بگو مراقب خودشان باشند. وقتی به پایین منطقه برگشتیم گفت حالا که دیدم مزار بچه‌ام کجاست دیگر پیکرش را نمی‌خواهم. جای او آن بالا امن‌وآرام است. به تیم‌های جست‌وجو بگو مراقب باشند.

حسین درخشان

دلگرمی‌های مردم سی‌سخت

زمستان و شرایط جوی نامساعد، باعث شد عملیات در بازه زمانی 128 روزه‌ای به سرانجام برسد. با گزارش اولین تیم امدادی که به محل سقوط هواپیما رسید، متوجه شدیم که امکان زنده بودن کسی وجود ندارد. یکی از چالش‌های ما این بود که فروردین‌ماه در کهگیلویه زلزله‌ای آمد. سریعا مجبور به تخلیه محل عملیات شدیم تا تیم‌ها آسیبی نبینند چون احتمال سقوط بهمن و دیگر حوادث وجود داشت.

عملیات سقوط هواپیمای دنا 128 روز طول کشید. در این مدت حوادث متعددی در کشور رخ داد که همزمان با این عملیات، باید مدیریت می‌شد. به هر ترتیبی بود این هماهنگی‌ها  و همکاری‌ها را انجام دادیم تا در این مدت هیچ حادثه جدی‌ای در کوهستان بی‌پاسخ نماند.

چالش مهم دیگری که با آن روبه‌رو می‌شدیم، تغییرات ناگهانی آب‌وهوا و نامساعد بودن شرایط جوی در قله دنا بود. بارها در حین عملیات تیم‌های ما در ارتفاع 4 هزارمتری، بوران‌وباد شدید شروع می‌شد و ما مجبور می‌شدیم بچه‌ها را به ارتفاع پایین بیاوریم.

همچنین حضور بالگردها در ارتفاع 4 هزارمتری بسیار کار سختی بود اما خلبان‌های بسیار توانمند ما پروازهای متعددی انجام دادند. بسیاری از خانواده‌ها که بی‌قراری می‌کردند، با بالگرد به نزدیکی محل سقوط هواپیما برده شدند تا وضعیت را از نزدیک ببینند.

با دیدن این شرایط برخی از این خانواده‌ها اعلام کردند که از بازگرداندن پیکر عزیزانشان منصرف شده‌اند چراکه نمی‌خواهند حادثه دیگری در دل این حادثه به‌وجود بیاید و سختی عملیات را به‌خوبی درک کرده بودند.

یکی از بهترین لحظات این عملیات سخت‌وطولانی، روزهایی بود که مردم سی‌سخت و روستاهای نزدیک به پایگاه کنترل عملیات، با آش و دمنوش و غذاهایی که درست کرده بودند به سراغ‌مان می‌آمدند و به ما در آن سرما، دلگرمی می‌دادند.

اندوه دنا، قلب‌مان را زخمی کرد

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.