پهلوان پنبه‌های پشت نقاب

هالک ایرانی با اعتماد و باور ایرانی‌ها چه کرد؟

به‌ناز مقدسی| قرار بود سجاد غریبی یا همان هالک ایرانی اَبرقهرمان ما باشد، اما وقتی از قاب فضای مجازی بیرون آمد، ورق برگشت. حالا دیگر مخاطبانش و حتی افرادی که او را نمی‌شناختند هم درباره‌اش اظهار نظر می‌کنند. حالا که او پدیده این روزهای فضای مجازی شده، بد نیست نظر روان‌شناسان و جامعه‌شناسان را هم درباره هالک‌های ایرانی بدانیم. همان‌هایی که زندگی‌شان را سپرده‌اند به فیلترها و فتوشاپ‌ها و اسنپ‌چت‌ها. همان‌هایی که فقط در قاب شبکه‌های اجتماعی دنبال‌کننده دارند و جامعه آنها را پس می‌زند.

 دکتر پرویز اجلالی، جامعه‌شناس و عضو هیأت مدیره انجمن جامعه‌شناسی ایران در گفت‌وگو با «شهروند آنلاین» می گوید:«در جامعه واقعی، کار کردن و خودی نشان دادن سخت‌تر از فضای مجازی است.همانطور که هر چقدر زندگی سخت‌تر شود، آدم‌ها مجبور می‌شوند به رویا و خیال پناه ببرند، حالا فضای مجازی هم همین کارآیی را پیدا کرده است. عده‌ای آنجا برای خودشان کسی می‌شوند، بعد هم در همین فضای مجازی می‌شوند ابرقهرمان، هرکول یا هالک.» در ادمه گفت و گوی ما با این جامعه شناس را می خوانید.

آنها به رویا و خیال پناه می برند:

 

  • پدیده‌ای مثل «هالک ایرانی» در جامعه‌شناسی چطور تعریف می‌شود؟ دقیق‌تر بپرسم؛ فردی که مدتی مردم را با عکس‌هایش سرگرم،  خودش را مطرح و ادعا می‌کند که در حد یک ابر قهرمان است، طرفدار پیدا می‌کند و بعد یک‌شبه این بت شکسته می‌شود و مورد تمسخر همان مردم قرار می‌گیرد، چه اتفاقی را در جامعه رقم می‌زند؟

از زمان‌‌های قدیم، بازی و رقابت و مسابقه وجود داشته، قدیم‌ها در شهرها چون سرگرمی نبود، معمولا مردم و خانواده‌ها دو دسته می‌شدند و با هم می‌جنگیدند، یعنی مردم در بیشتر ادوار تاریخ بهانه  و میل به رقابت و مبارزه داشته‌اند. شاید آدم‌ها برای فرار از زندگی معمولی‌شان خواهان اینطور مسابقات بودند. مثلا در قرون وسطی خانواده‌های زیادی در شهرهای اروپایی ضد هم بودند و همیشه با هم می‌جنگیدند. حتی رومئو و ژولیت شکسپیر را هم بخوانید داستان جنگ دو خانواده است. پس از قدیم این مسابقه‌دادن و رقابت‌کردن یکی از خصوصیات و ویژگی‌های مردم بوده و بعضی وقت‌ها هم کار به خشونت می‌کشیده و همراه با کشت و کشتار بوده است. امروزه این نوع مسابقات و رقابت‌ها شکل متمدنانه‌ای گرفته‌اند، یعنی با کشت و کشتار توأم نیست. اما میل به رقابت و زورآزمایی در برخی از ورزش‌ها مثل مسابقات رزمی و کشتی کج هم دیده می‌شود. حالا این یک بُعد قضیه است. اما در مورد پدیده‌ای مثل هالک ایرانی چیزی که به ذهن من می‌رسد بحث حقه‌بازی است. یعنی کسی که به دروغ ادعا می‌کند که خیلی پهلوان است، هالک یا اصلا رستم است و در فضای مجازی عکس‌های غیرواقعی منتشر می‌کند و حالا طبیعتا افرادی از جامعه که او را دنبال می‌کردند و تصورشان این بوده که هیجان و مسابقه جالبی قرار است برگزار شود، در چند روز اخیر سرخورده شده‌اند. به هر حال وقتی یک نفر تو زرد از آب درمی‌آید و ادعایی می‌کند که واقعی نیست، طبیعتا مردم بدشان می‌آید. اینها عجیب نیست، ولی ویژگی‌های مردم عامی است، عوام. متاسفانه در دنیای امروز هم عوام بیشتر شده‌اند، به‌خصوص در نسل جدید رفتار عامیانه نه‌تنها کمتر نشده، بلکه بیشتر هم است.

  • حوزه تخصصی شما جامعه‌شناسی است. در دهه اخیر با افزایش استفاده از شبکه‌های اجتماعی، چقدر بین جامعه واقعی و مجازی تفاوت می‌بینید؟ یا اساسا فضای مجازی از نگاه یک جامعه‌شناس چه شمایلی دارد؟

تفاوت جامعه واقعی با جامعه فضای مجازی از اسم‌شان مشخص است. جامعه همان چیزی است که واقعیت دارد و فضای مجازی ساخته شده است و واقعیت ندارد. اما اینکه چرا مردم جذبش می‌شوند، به این علت است که مردم می‌توانند خودشان را در این فضا مطرح کنند و هر چقدر هم که فرهنگ جامعه به گونه‌ای باشد که خودبیان‌کردن عادی نباشد و بد تلقی شود، بیشتر روی این موضوع حرص و طمع دارند. مردم دوست دارند حرف بزنند و خودشان را مطرح کنند و طبیعی است فضای مجازی این امکان را فراهم کرده است. بنابراین این موضوع آثار خیلی عجیب‌وغریب و زیاد دارد. مثلا هر کسی متخصص می‌شود، یعنی هر کسی به خودش اجازه می‌دهد که راجع به هر چیزی اظهارنظر کند. در حالی که در زندگی معمولی این رفتار بازتابی پیدا نمی‌کند، یعنی طرف در خانه‌اش یک نظری به فلان برنامه دارد، منتها کسی اهمیتی نمی‌دهد، ولی وقتی همین حرف‌ها می‌آید در فضای مجازی همه می‌بینند و نظر می‌دهند و تاثیر می‌گذارند. بنابراین هر آدمی می‌تواند با حرف و نظراتی که در فضای مجازی پخش می‌کند روی افکار مردم جامعه تاثیر بگذارد. اینکه چه فکرهایی پخش و پذیرفته شود، بستگی به دانش و سواد و آگاهی مردم دارد. در این روش‌های تبلیغ و جذب‌کردن مردم هم بعضی‌ها که بلد هستند، بیشتر می‌توانند نفوذ کنند. در همه جای دنیا هم وجود دارد، ولی در برخی کشورها شدت بیشتری دارد، مثل ایران که به نسبت جمعیت تعداد گوشی‌های هوشمندش بیشتر از تعداد گوشی‌های هوشمند آمریکایی‌هاست. البته بخشی از این اتفاق در کشور ما به خاطر محدودیت در تفریحات است که حالا کرونا هم این موضوع را تشدید کرده. بنابراین حالا عده زیادی همه کار و زندگی‌شان را گذاشته‌اند برای فضای مجازی چون در جامعه واقعی کار کردن و خودی نشان دادن سخت‌تر است. همانطور که هر چقدر زندگی سخت‌تر شود، آدم‌ها مجبور می‌شوند که به رویا و خیال پناه ببرند، حالا فضای مجازی هم همین کارآیی را پیدا کرده است. عده‌ای آنجا برای خودشان کسی می‌شوند، بعد هم در همین فضای مجازی می‌شوند ابرقهرمان، هرکول یا هالک.

هر آدمی می‌تواند با حرف و نظراتی که در فضای مجازی پخش می‌کند روی افکار مردم جامعه تاثیر بگذارد. اینکه چه فکرهایی پخش و پذیرفته شود، بستگی به دانش و سواد و آگاهی مردم دارد. در این روش‌های تبلیغ و جذب‌کردن مردم هم بعضی‌ها که بلد هستند، بیشتر می‌توانند نفوذ کنند. در همه جای دنیا هم وجود دارد، ولی در برخی کشورها شدت بیشتری دارد، مثل ایران که به نسبت جمعیت تعداد گوشی‌های هوشمندش بیشتر از تعداد گوشی‌های هوشمند آمریکایی‌هاست
  • فضای مجازی چه کاری با آدم‌های جامعه واقعی کرده است؟

فضای مجازی ذهن آدم‌ها را پراکنده می‌کند. شما می‌روید در صفحه‌ای چیزی نوشته درباره تاریخ اروپا، صفحه بعد یک چیزی است درباره موسیقی، صفحه بعد سیاست و همینطور این ماجرا ادامه دارد. در نتیجه هیچ‌کس با دقت و تمرکز مطالعه نمی‌کند، چون اگر سراغ هر کدام از این موضوعات بروی وقت‌گیر است، اما چند مطلب کوتاه ذهن آدم را پرمی‌کند، ولی پراکنده. طرف راجع به هیچ چیزی عمیق نمی‌داند و راجع به همه چیز یک چیزی می‌داند. این خیلی خطرناک است. یعنی جامعه پرمی‌شود از آدم‌هایی که هر چیزی بگویی یک‌بار شنیدند، ولی عمیقا هیچ چیزی راجع به آن نمی‌دانند.

  • الان عده‌ای به لحاظ اخلاقی و انسانی منتقد تمسخر هالک ایرانی هستند، از طرف دیگر  عده‌ای از کاربران که البته تعدادشان هم کم نیست، معتقدند که او آبروی ایران را برده است. بر همین اساس  این حق را برای خودشان قائل هستند که او را تمسخر کنند. سوال من از شما این است که اساسا جامعه در برابر چنین پدیده‌هایی باید چه موضعی بگیرد؟

مردم برخی از نقاط کشور تعصبات قومیتی دارند که ابن خلدون، جامعه‌شناس دنیای اسلام به آن می‌گوید عصبیت. عصبیت یعنی «حمایت و طرفداری از فامیل و نسب یا فردی از منسوبان»، این صفت در اسلام پسندیده نیست؛ جز عصبیت مذهبی. وقتی عصبیت‌شان از بین برود سعی می‌کنند قضاوت‌شان بدون تعصب باشد، به نظر من از این لحاظ به غیر از یکسری مناطق خاص، تعصب‌های قومیتی‌شان کمتر است، مثل تهرانی‌ها. اما بعضی از اقوام اینطور نیستند. این بد نیست به شرطی که افراطی نباشد، چون در کشورهای توسعه‌یافته‌تر هم مردم همینطور هستند، یعنی سعی می‌کنند نژادپرست باشند. به نظر شخصی من دروغگوبودن مهم نیست. دروغگو و حقه‌باز بودن یک صفت بد است فارغ از اینکه چه ملیتی دارید.


دکتر مجتبی حورائی روانشناس در گفت و گو با «شهروند آنلاین» می گوید:«به نظر من بی‌اعتنایی مردم و همین که به آنها نشان دهند که واقعیت را فهمیده‌اند، کافی است. اما پیام‌های توهین‌آمیز و تحقیرکردن این افراد کمکی به او نمی‌کند، کمکی به ما هم نمی‌کند. ضمن اینکه باعث می‌شود بعضی‌ها هم دلسوز این افراد شوند. الان در مورد پدیده هالک ایرانی شاید لازم باشد که یک روانکاو در کنارش قرار بگیرد و او را بازیابی شخصیتی و روانی کند.»

مثل یک کودک آسیب دیده است:

 

  •  اساسا این تیپ شخصیت‌ها در علم روان‌شناسی چه تعریفی دارند؟ چه تیپ شخصیتی هستند؟

معمولا ما می‌گوییم این تیپ افراد قبل از هر چیزی عزت‌نفس آسیب‌دیده‌ای دارند. یعنی بالاخره در فضا یا محیطی بزرگ شده‌اند که احساس ارزشمندی‌شان به‌شدت پایین است و چیزی هم به عنوان ارزش ندارند که آن را نشان دهند. یک نفر که تحصیلات عالی، هنر و مهارتی دارد یا ارزشی را خلق کرده، به خودش شخصیت و ارزش داده است. اما فردی که از درون احساس عدم‌ارزشمندی می‌کند و از آن طرف هم ارزش یا مهارتی را دنبال نکرده که به خودش نسبت دهد، در یک بحرانی گیر می‌کند، بحران هویت. حالا دوست دارد از آن طرف تایید شود و مورد توجه قرار بگیرد، ولی هیچ چیزی برای ارایه ندارد. بنابراین شروع می‌کند به مبالغه و اغراق تا توجه دیگران را به سمت خودش جلب کند.

  • چنین موضوعاتی چقدر در ذهنیت و روان مخاطبان این نوع پیج‌ها تاثیر می‌گذارد؟ تبعات این ماجرا می‌تواند به بدبین‌تر‌شدن مردم نسبت به اتفاقات اطراف‌شان دامن بزند؟

دروغ و فریب انسان‌ها را بی‌اعتماد می‌کند. انسان اول به کسی اعتماد و از او دفاع می‌کند، شاید سنگش را هم به سینه بزند، ولی وقتی اسطوره خودش فرو می‌ریزد و مشخص‌می‌شود پوشالی بوده، به‌شدت به هم می‌ریزد. من معتقد هستم که حتی برخی از فالوورهای چنین آدم‌هایی هم ضعف‌های شخصیتی دارند. یعنی در انتخاب الگو دچار اشتباه می‌شوند و به جای اینکه خودشان ارزشی خلق کنند، به یک آدم به ظاهر موفق در فضای مجازی متصل می‌شوند. به هر حال برملا شدن واقعیت و پشت‌پرده این افراد(افرادی که با ادعاهای غیرواقعی خودشان را در اجتماع معرفی می‌کنند) باعث می‌شود به اعتماد عمومی خدشه وارد شود.

انسان اول به کسی اعتماد و از او دفاع می‌کند، شاید سنگش را هم به سینه بزند، ولی وقتی اسطوره خودش فرو می‌ریزد و مشخص‌می‌شود پوشالی بوده، به‌شدت به هم می‌ریزد. من معتقد هستم که حتی برخی از فالوورهای چنین آدم‌هایی هم ضعف‌های شخصیتی دارند. یعنی در انتخاب الگو دچار اشتباه می‌شوند و به جای اینکه خودشان ارزشی خلق کنند، به یک آدم به ظاهر موفق در فضای مجازی متصل می‌شوند
  • فردی که چند صباحی برای خودش اسم و رسمی به هم زده، بعد از برملاشدن واقعیت و زمانی که با قضاوت‌های مردم جامعه روبه‌رو  می‌شود که تا همین دیروز او را تشویق و لایک می‌کردند، چه اتفاقی را تجربه می‌کند؟ حالا بعد از آن همه دیده‌شدن‌ها، نسبت به قضاوت‌ها و نگاه‌های مردم اطرف و جامعه‌شان بی‌تفاوت هستند یا این موضوع ضربه بدتری به شخصیت‌شان می‌زند؟ 

معلوم است که اینها دوام ندارد. مثلا یک نفر به خاطر اینکه مورد توجه قرار بگیرد، درباره خودش حرف‌های مبالغه‌آمیز می‌زند و اغراق می‌کند، طبیعی است که چند صباحی لایک و جذب فالوور به او حس خوبی می‌دهد. منتها خیلی زود وقتی واقعیت مشخص شود، اتفاق بدتری می‌افتد و با انتقاد مخاطبان و مردم این فرد حالا با یک احساس عدم‌ارزشمندبودن جدیدتری رو‌به‌رو می‌شود.

  • به این دلیل این سوال را پرسیدم که گاها برخی از سلبریتی‌ها و افراد مشهور که در شبکه‌های اجتماعی مورد انتقاد کاربران قرار می‌گیرند، مدعی هستند که اصلا انتقاد و قضاوت‌های مردم برایشان اهمیتی ندارد، واقعا چنین بی‌تفاوتی و آرامش روانی‌ای واقعی است یا این هم می‌تواند ادعا باشد؟

اینها ضربه می‌خورند منتها این پاسخ یکجور نقاب و سپر دفاعی است. چون بالاخره هر انسانی می‌خواهد بقا داشته باشد و در همین جامعه زیست کند. اصلا اگر حرف مردم برایشان مهم نباشد پس چرا مبالغه‌آمیز حرف می‌زنند؟ یا چیزی را غیرواقعی نشان می‌دهند؟ مثلا در مورد همین هالک ایرانی که می‌گویند عکس‌هایش را فتوشاپ کرده، برای چه این کار را کرده بود؟ به خاطر اینکه میل به جلب توجه دارد، پس وقتی مورد تمسخر قرار بگیرد، قطعا به لحاظ روانی به هم می‌ریزد. منتها برای اینکه خودش را سرپا نگه دارد و ادامه بقا بدهد، باید نقاب این را بزند که برایش اهمیتی ندارد. اما شما شک نکنید که این آدم‌ها خیلی از درون به هم می‌ریزند.

  • برای بازیابی عزت‌نفس و سلامت روح و روان این نوع آدم‌ها چه می‌توان کرد؟

گاهی برخی از این افراد خلأ شخصیتی عمیقی دارند و باید از همان دوران تولد ریشه‌یابی و درمان شوند. اما به نظر من بی‌اعتنایی مردم و همین که به آنها نشان دهند که واقعیت را فهمیده‌اند، کافی است. اما پیام‌های توهین‌آمیز و تحقیرکردن این افراد کمکی به او نمی‌کند، کمکی به ما هم نمی‌کند. ضمن اینکه باعث می‌شود بعضی‌ها هم دلسوز این افراد شوند. الان در مورد پدیده هالک ایرانی شاید لازم باشد که یک روانکاو در کنارش قرار بگیرد و او را بازیابی شخصیتی و روانی کند. او الان مثل یک کودک آسیب‌دیده است که باید او را نوازش کرد، التیام داد و بعد با  روانکاوی تغییری در فکر و نگرشش ایجاد کرد.

 

 

 

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.