درگذشت محمدرضا شجریان بازتاب حیرتانگیزی در بین هنرمندان و دوستداران استاد داشت
پولاد امین- آن هزاران نفری که اطراف بیمارستان جم گرد آمدند و دست در دست هم (در این روز و روزگار) کرونایی «مرغ سحر» خواندند و دلگیریشان را از حذف استاد، در قالب اعتراض به صداوسیما فریاد زدند؛ تنها سوگواران محمدرضا شجریان نبودند. دیروز تمام ایران سوگوار خسروی آوازش بود؛ و دلگیر از جفایی که در این سالها دیده بود. مهناز افشار، بازیگری که این روزها «گیلدا»یش روی پرده سینماهاست، تصویر این دلگیری و فریاد را منتشر کرد و نوشت: «صدای صاحبان عزا- به کسانی که باید بشنوند»!
سوگ خنیا
میرجلالالدین کزازی درگذشت محمدرضا شجریان را «سوگ خنیا» و «درد آواز» خواند: خُنیا به سوگ مینشیند؛ آواز، با درد و دریغ دمساز، میموید؛ چنگ، درمانده و دلتنگ، گیسو میپریشد؛ تار، زار، میگرید؛ نی، جانگزای و جگرسوز، مینالد؛ تنبک، دمادم، از غم بر سر میکوبد؛ چرا؟ زیرا بزرگمرد آواز ایران، استاد محمدرضا شجریان؛ این خرمخویترین خُنیایی – که یادش گرامی باد! به مینوی برین شتافته است تا از این پس بهشتیان را، با گلبانگ پهلوی و مینُوِی خویش، بیافساید (=افسون کند) و دل از آنان برباید و دری از هنرِ جانپرور، بر رویشان، بگشاید».
زبان سوگواران
در کوچ استاد، هر آن کسی که معجزه موسیقی میشناخت، عزادار بود. منیژه حکمت، کارگردان و تهیهکننده سینمای ایران اما صدای آن کسانی شد که در سرمای زودرس خزان امسال، در سیطره هراس و بیماری، ساعتها به احترام مردی که به قول همایونش «خاک پای مردم ایران بود»، برپا ایستادند و مرغ سحر خواندند و آه شرربارشان را فریاد کردند: «سوگوارى جمعى، ماتم جمعى، عاليجناب عزيز، خيلى عزاداريم، عزاى نبود شما. با نبود شما عزا براى فرهنگ و هنر، عزا براى آواز، عزا براى شعر و زبان فارسى… داغ عظيمى است استاد، سوگواران تنهایيم».
تلخی عمیق ابدی
بزرگان قدر بزرگان را بهتر میدانند. محمود دولتآبادی، نویسندهای که تا ابد در یاد ایران خواهد ماند، در سوگ خسروی آواز ایران دست به قلم شد: «تسلیت به نزدیکان- وابستگان و پیوستگانی که نیم قرن با زنگ صدای او، با فهمِ اهمیتِ شعر در صدای او، و خویشاوندی دوباره با شیوههای دستگاهی صدای او به واقع زیستند و خواهند زیست. مردمی که اکنون میگرید. اما تلخی پایانِ زندگی شجریان منحصر به این کمتر از یک سال اخیر نبود که با گرمای خانواده، دلدادگی پزشکان مجرب و علمِ پزشکی زنده نگه داشته شد. تلخی عمیقتر آن بود که هنرمند ممتاز آواز ایران در اوج کمالیافتگی، حضور و بانگِ بینظیرش دریغ شد از مردمی که اکنون به سوگ او نشستهاند و اشک میریزند. دیگر اینکه چون محمدرضا شجریان از هنرِ خودِ، یعنی از زندگی منع شد، ندیدم و نشنیدم همکارانِ وی، اربابِ هنر موسیقی دمی آشکار به شکوِه برآورند و دریغا شنیدم برخی ذوقزده و طعنهزن هم شدند که این خود چیزی جز نشان فرومایگی نبود».
صاحبان عزا
دیروز خانواده موسیقی صاحبعزا بودند. بسیاری از این خانواده درباره کوچ استاد نوشتند، و بسیارتر ننوشتند و چیزی نگفتند.
از همکاران و نزدیکان سابق هم چند تنی چون کیهان کلهر، سعید فرجپوری، عبدالحسین مختاباد، و چند تنی دیگر درد و دریغشان را با رسانههای بینالمللی در میان گذاشتند.
سعید فرجپوری درگذشت استاد را به «میهن و مردمان دردمندش» تسلیت گفت که «تاثیرگذارترین و محبوبترین هنرمند قرن معاصر خویش را از دست داد».
کیهان کلهر درگذشت شجریان را «رفتن جان از تنِ آواز» نامید.
سهراب پورناظری نوشت: «ایران یتیم شد».
سامان احتشامی هم نوشت: «صداى جهان خاموش شد».
کیوان ساکت، علیرضا قربانی، لوریس چکناواریان، مژگان شجریان، آوا مشکاتیان، تهمورس پورناظری، صبا علیزاده، سینا سرلک، روزبه بمانی، محمدعلی بهمنی، عبدالجبار کاکایی، وحید تاج، هوشیار خیام، کیخسرو پورناظری، پرواز همای، هانا کامکار، حسامالدین سراج، محمد معتمدی، علی قمصری و آریا عظیمینژاد از دیگر هنرمندانی بودند که در فضای رسانهای و مجازی درگذشت محمدرضا شجریان را تسلیت گفتند.
عزای سینما
خانواده سینما اما برای شجریان سنگ تمام گذاشت.
پرویز پرستویی نامهای خطاب به استاد نوشت: «استاد، شما فقط یک خواننده بزرگ نبودید، شما یک روشنفکر فرهیخته و یک انسان والا بودید».
تهمینه میلانی محمدرضا شجریان را «سلطان قلبهای امروز ایرانیان» خواند.
احسان کرمی نوشت: «آوازخوان شبشکن که مرغ حق در سینه داشتی، کجایی تا باز بخوانی: ظلم ظالم، جور صیاد، آشیانم داده بر باد».
احسان علیخانی هم از مسافر شدن صدای ماندگار ایران نوشت.
اصغر فرهادی نوشت: «با تمام وجود غمگینم، محبوب قلبهای ایرانیان جهان را ترک کرد».
سعید روستایی هم حرف آخر را زد: «دریغ از آن صدای خوش که اگر به گوش حافظ میرسید، با همه شوخی و رندی گوشه چشم تر میکرد».
بسیار سینماگران دیگر مانند نوید محمدزاده، حبیب رضایی، رامبد جوان، بهرام افشاری، صابر ابر و سام درخشانی هم دلتنگیشان از اولین شب بیشجریان را نوشتند، یا حالشان را با انتشار بخشی از یادگاران خسروی آواز با مخاطبانشان شریک شدند. عزادارانی که شمارشان بیتردید دهها برابر آنهایی است که نامها و نوشتههاشان به چشم آمده…
هنرمند جهانی
درگذشت محمدرضا شجریان برای بسیاری از رسانههای بینالمللی چیزی بیش از یک خبر بود و رسانههای بسیاری مطالب و ویدئوهای مفصلی درباره خسروی آواز ایران منتشر کردند. خبرگزاریهای رویترز و آسوشیتدپرس از این جمله بودند و البته بنگاههای خبری مانند بیبیسی، الجزیره و سیانان. روزنامههایی مانند واشینگتن پست ، نیویورک تایمز و گاردین هم جای خود را داشتند و البته فرانس ۲۴، شبکه ایتالیایی رای، و بسیار شبکه تلویزیونی دولتی و خصوصی دیگر.
متهمان عزادار
مدیرانی که دیروز در صحبتهای مردم در گردهمآیی جلوی بیمارستان و بعدتر در فضای مجازی متهمان اصلی انزوای اجباری سالیان اخیر محمدرضا شجریان بودند، پیامهای تسلیت پرشماری در رثای استاد منتشر کردند.
علاوه بر رئیس جمهور حسن روحانی، اسحاق جهانگیری و وزیر ارشاد که درگذشت شجریان را به مردم ایران تسلیت گفتند، سیدرضا صالحی امیری، وزیر سابق ارشاد نوشت که «او همواره بازتاب صدای مردم روزگار خود بود».
مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری نوشت: «این هنرمند جریانساز بخشی از حافظه مردم این سرزمین است و آوازهایش حال چندین نسل را جلا داده است».
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، مدیر دفتر موسیقی وزارت ارشاد، فرهنگستان هنر، خانه سینما، هیات مدیره خانه سینما، کانون کارگردانان سینمای ایران، موسسه هنرمندان پیشکسوت، دبیر جشنواره کودک و نوجوان، موسسه هنر و تجربه، انجمن کارفرمایی تهیهکنندگان و مجمع صنفی ناشران از نهادهایی بودند که در ساعات اول درگذشت محمدرضا شجریان پیامهای تسلیتشان را رسانهای کردند.
در این بین پیام معاون امور هنری وزارت ارشاد بسیار به دل مینشست: «استاد شجریان متولد مردم بود و بدرقه او نه به لحن و لهجه بدرود، که به آوای درود خواهد بود».
حرف آخر
روز گذشته در فضای مجازی خیلیها جمله ماندگار اکبر زنجانپور را تکرار میکردند: «از فردا صدای مرغ سحر از سینه همایون شنیده خواهد شد». امیدی که البته بسیاری هم در وقوعش تردید داشتند: «شجریان شدن خیلی چیزها نیاز دارد، که صدای خوش و سواد موسیقی فقط جزئی از آن است».