سالی که پشتسر گذاشتیم، یکی از پرحادثهترین سالها در دهه گذشته ایران بود. سال 1400 رو به پایان است و این روزهای آخر سالی، فرصتی است برای مرور آنچه در این سال گذشت. مطلب پیشرو مروری بر اتفاقات مهم سال 1400 در ایران خواهد بود.
تصادف مرگبار اتوبوس خبرنگاران
دوم و سوم تیرماه 1400 از آن روزهای تلخ فراموشنشدنی شد؛ آن هم با وقوع دو تصادف مرگبار اتوبوس. اتوبوس خبرنگاران محیطزیست در آذربایجانغربی و اتوبوس سرباز معلمان در استان یزد. در این دو حادثه متاسفانه دو خبرنگار و چهار سرباز معلم در دم جان خود را از دست دادند.
ساعت 17و45 دقیقه روز چهارشنبه دوم تیر، 20 خبرنگار از رسانههای کشوری به همراه چهار نفر از کارکنان روابط عمومی سازمان محیطزیست و دو نفر از کارکنان ستاد احیای دریاچه ارومیه بعد از بازدید از تونل زاب در شهرستان پیرانشهر برای استراحت و صرف ناهار به محل سد کانی سیب مراجعه میکنند. بعد از بازدید از کانال انتقال آب، راننده اتوبوس از مسیر فرعی به راه خود ادامه میدهد. در چشم بههمزدنی اتوبوس از مسیر اصلی جاده قدیمی منحرف و واژگون شد.
«ریحانه یاسینی» و «مهشاد کریمی» خبرنگارانی بودند که زیر اتوبوس واژگونشده در جاده باریک منتهی به تونل انتقال آب به دریاچه ماندند و متاسفانه در دم جان خود را از دست دادند. اول اسفند ماه بود که قوه قضائیه اعلام کرد که پیگیریهای یک مقام آگاه قضائی نشان میدهد هیأت کارشناسی بررسی پرونده سانحه اتوبوس خبرنگاران در نقده، راننده را مقصر دانسته است.
سرباز معلمها
ساعت 6 روز پنجشنبه هنوز افکار عمومی خبر تلخ واژگونی اتوبوس خبرنگاران محیطزیست را هضم نکرده بود که خبر واژگونی اتوبوس حامل 34 سرباز معلم در جاده ابرکوه به دهشیر به گوش رسید. سربازمعلمها به خدمت نرفته به شهر و روستایشان بازگشتند، اما بیجان. راشد پاهنگ، طیب شهبخش، سروان ناهیدی و عبدالرحمن دلیری نام چهار سربازمعلمی است که مرگ را در آغوش گرفتند.
شنبه سیاهِ 16 سرنشین مینیبوس مرگ
شانزده مرد بودند. 16کارگر شرکت نفت. از یک قوم و طایفه با سرنوشتی غمانگیز. از مینیبوس هیچ نماند. نه سقفی، نه صندلی. همهاش از هم جدا شد، خرد شد، تکهتکه شد. سرنشینان بنز اسقاطی هم یا جان دادند یا با تنی خونی به بیمارستان منتقل شدند. سرنشینان همان 16 کارگر شرکت نفت بودند که در آن شنبه سیاه هرگز به مقصد نرسیدند.
شنبه چهارم دیماه بود که کامیون ایسوزو حامل احشام بهعلت خوابآلودگی راننده با مینیبوس ایابوذهاب کارگران نفتی یادآوران در 15 کیلومتری سهراه حسینیه جاده اهواز به خرمشهر برخورد و یک خودروی سواری رانا و خودروی سواری پژو نیز با مینیبوس برخورد کردند. تصادف زنجیرهای و خونین جاده اهواز به خرمشهر. شاخبهشاخ مینیبوس با کامیون ایسوزو جان ۱۰ کارگر نفتی ساکن دارخوین را گرفت. 6 سرنشین دیگر مینیبوس اما با تنی خونی به بیمارستان منتقل شدند.
ماجرای سنگپراکنیها
دوازدهم دی ماه بود که پلیس تهران از مرگ یک زن حین رانندگی و بر اثر اصابت سنگی پرتابشده از سوی فردی ناشناس خبر داد؛ خبری که خیلی زود فراگیر شد و البته تاییدی شد بر اخبار و گزارشهای ضدونقیضی که از پرتاب سنگ به سمت خودروهای سواری در چند بزرگراه تهران به دست رسانهها رسیده بود. این اقدام گرچه فراگیری زیادی نداشت، اما به سبب اینکه تاکنون وقوعش سابقه نداشته است، موجب وحشت برخی از رانندگان شده بود. در همین زمینه نیز پلیس با تشکیل بیش از ۵۰ تیم ویژه، رسیدگی به موضوع را در دستورکار خود قرار داد. سرانجام نیز پیگیریهای پلیس نتیجه داد و عامل اصلی این اقدام، درست دو هفته بعد از پرتاب مرگبار سنگ به سمت خودروی یک زن در بزرگراه نواب به همان صحنه جرم بازگشت و در حالی که قصد تکرار جرایم قبلیاش را داشت، از سوی ماموران پلیس پیشگیری تهران بزرگ دستگیر شد. با دستگیری این فرد اما راز جنایتی دیگر نیز از سوی مقامات رسمی در دادسرا و پلیس در اختیار رسانهها قرار گرفت و مشخص شد که متهم در تاریخ ۱۲ آذرماه نیز با پرتاب سنگ به سمت یک خودروی سواری در حال حرکت در بزرگراه یادگار امام منجر به مرگ مردی حدودا ۳۳ ساله شده است و دستکم دو مورد قتل را در پروندهاش دارد.
در حالی که تصور میشد ماجرای این سنگپرانیها تمام شده است، ویدیویی دیگر از سنگپرانی به سمت تعدادی از خودروهای عبوری در اتوبان غدیرمنتشر شد.
اوایل اسفند ماه ویدیویی در فضای مجازی منتشر شد که در آن تعدادی از رانندگان خودروهای سنگین و سبک عبوری در بزرگراه غدیر از پرتاب سنگ به سمت خودروهای خود خبر داده و از این موضوع انتقاد کرده بودند؛ سنگهایی که منجر به وارد شدن خسارت به برخی از خودروها نیز شده بود و هنوز معلوم نیست که هدف پرتابکنندگان آن از این اقدام چه بوده است.
در پی وقوع حادثه سنگپرانی در اتوبان غدیر به دستور سردار رحیمی، رئیس پلیس پایتخت موضوع به صورت ویژه در دستور کار پلیسهای تخصصی، یگان امداد و فرماندهی انتظامی شهرستان ری قرار گرفت و با اقدامات صورتگرفته دو عامل اصلی این حادثه دستگیر و از آنها یک دستگاه موتورسیکلت کشف شد.
متهمان در بازجوییهای صورتگرفته با ابراز ندامت و پشیمانی بیان کردند که صرفا برای سرگرمی و بدون انگیزه قبلی دست به این اقدام زدهاند و هرگز تصور نمیکردند به این سرعت توسط پلیس دستگیر شوند.
حمله اسیدپاش نقابدار به زنان شهریار
هشتم دی ماه بود که این حادثه رخ داد. زمانیکه زنان برای ورزش به پارکی در شهرک مریم شهریار رفته بودند. آنها هدف حمله اسیدی قرار گرفتند. بلافاصله بعد از این، موضوع به پلیس گزارش شد. طبق بررسیهای صورتگرفته از سوی نیروی انتظامی عامل این اقدام یک زن بوده و تلاش برای دستگیری او آغاز شد.
با انجام تحقیقات از محل حادثه، بازبینی دوربینهای مدار بسته مشرف به محل وقوع حادثه و اخذ اظهارات آسیبدیدگان اسیدپاشی، تصویر و چهره عامل اسیدپاشی به دست آمد. او در کمتر از 24 ساعت در عملیاتی از سوی ماموران پلیس آگاهی غرب استان تهران، در شهر اندیشه شهریار دستگیر شد.
او در تحقیقات و بررسیهای پلیس به جرم خود اعتراف کرد و اظهار داشت که 10 روز پیش از کمپ ترک اعتیاد ترخیص شده است.
آتشسوزی هولناک بویینزهرا
بیستوسوم دی ماه وقتی خبر رسید شرکت «ثامن مهرانگستر» بویین زهرا زیر شعلههای آتش به جهنم سوزان بدل شده، زمان برای خانوادههای صادقی و عالیپور، کارکنان شرکت و مدیران متوقف شد.
ساعت 8:40 صبح پنجشنبه بود که گزارش آتشسوزی اشتهارد در شهرک چرمسازی به ماموران آتشنشانی مخابره شد. شرکتی با وسعت 12هزار متر که 40 مخزن 200هزار لیتری از مواد نفتی در آن وجود داشت. مخازن یکی پس از دیگری منفجر میشدند. آتش آرام گرفت. شرکت و مخازن سوختند. 97 کارگر و کارمند شرکت تخلیه شدند. اما سه نفر از فهرست 100 نفری شرکت غایب بودند با خاموشی موج انفجار جستوجوها آغاز شد.
دو پیکر بیجان کارگران شرکت بعد از یک روز یعنی جمعه 24 دی ماه از زیر مخازن سقوطکرده پیدا شد. یکی از کارگران هم روز شنبه دو روز پس از آتش توسط امدادگران هلالاحمر تحویل پزشکیقانونی داده شد.
سقوط هواپیمای جنگی آموزشی در تبریز
هواپیمای جنگی F5 در خیابان قرهباغ تبریز سقوط کرد. آتش از جنگنده به آسمان زبانه میکشد. در این مهلکه مرگ و آتش دو خلبان جنگنده جانشان را از دست دادند و پیکرشان هم میان شعلههای آتش سوخت. گدازههای آتش جان راننده خودرویی را هم گرفت. هواپیمای آموزشی نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در بازگشت از ماموریت آموزشی دچار نقص فنی شد و سقوط کرد. این سقوط مرگبار تیمهای امدادی را به محل حادثه کشاند. جایی که نه دو خلبان نفس میکشیدند و نه راننده 206.
این جنگنده سقوط کرد و سه کشته برجای گذاشت، اما همه بر این باورند که اگر رشادت و شجاعت خلبان نبود، فاجعهای بزرگ رقم میخورد.
4 کودکی در مرز مهران روی مین رفتند
عصر پنجشنبه 15 دیماه، انفجار یک قبضه مین ضد نفر در منطقه مرزی «کنجان چم» از توابع شهرستان مهران باعث مصدومیت شدید چهار کودک شد. ذوالفقار مرادخانی ١٤ساله، سامان مرادخانی ١٢ساله، عرفان فرضی ١٤ساله و ذوالفقار فرضی ١٥ساله، کودکان عشایری بودند که در هنگام چرای دامهای خود، قربانی انفجار مین باقیمانده از جنگ هشت ساله عراق و ایران شدند. دو نفر از این کودکان که در فاصله بسیار نزدیک به مین منفجر شده بودند، برادر هستند که یکی از آنها به دلیل حال نامساعدی که داشت به بیمارستان امام حسین(ع) تهران و دیگری هم به بیمارستان ایلام اعزام شد. دو کودک دیگر به دلیل فاصله دورتری که از محل انفجار داشتند، حال بهتری دارند.
سنگتمام اهالی ممسنی فارس برای تشییع کودک افغانستانی
همه به صف شدند؛ دوشادوش هم. ایرانی و افغانستانی در کنار هم برای دو کودک جانباخته افغانستانی در نورآباد ممسنی به نماز ایستادند. همان دو کودک کاری که صدای هیاهویشان در بلوار طالقانی نورآباد ممسنی گم شد. دوچرخهشان زیر چرخهای خودروی پژو له شد و جانشان رفت. با مرگ زولیخا و وزیر همه آمدند. آمدند تا در مراسم خاکسپاری دو کودک ۷ و ۱۱ ساله افغانستانی شرکت کنند. گروهگروه صدای همدلی را شنیدند و پیمان یاری با خانواده مهاجر کشور همسایه بستند.
زولیخا و وزیر زیر چرخهای آن پژوی خاکستری نفسشان بند آمد. زولیخا زودتر در همان صحنه، اما وزیر ۲۴ ساعتی مقاومت کرد. نتوانست بماند، نخواست خواهرش را تنها بگذارد. او هم رفت. سنگینی چرخ پژو را تاب نیاورد و قلبش از تپش افتاد. غم و ناباوری آن هشتم بهمن ماه هنوز بر دل خانواده پنج نفری آقای محمدی سنگینی میکند.
هزاران نفر خود را به مراسم تشییع رساندند. همه دسته پر بودند. هر شرکتکنندهای هم به اندازه بضاعتش و به رسم نورآبادیها مبالغی را در پاکت گذاشت و به خانواده محمدی هدیه داد. «این رسم نورآبادیهاست. رسمی که از گذشته به یادگار مانده است که این هدایا حتی در مراسم دو کودک مهاجر هم اجرا شد.»
انفجار تلخ مین در مریوان
مهدی یکی از سه مردی است که چهارم اسفند ماه مین برای او دام پهن کرد، هم پایش را ستاند، هم چشمش را. پسرعمو و دوستش اما از غول خفته زمین نابینایی نصیبشان شد. غولهای آدمخوار مهدی، آمانج و کیانوش را در روستای هنگ ژاله بانه نشانه گرفتند. مین میهمان تنهای پریشانشان شد. حالا دنیا برایشان دو نیمه شده است: «یک دنیا روشنایی و یک دنیا ظلمت.»