در سوگ شهدای یکِ یکِ یک

گفت‌و‌گو شهروند آنلاین با برادر سربازی که قربانی گلوله‌های سلاح هم‌خدمتی‌اش در پادگان بوشهر شد

چهار سرباز پادگان نیروی دریایی سپاه هرگز فکرش را هم نمی‌کردند پس از آغاز قرن جدید قربانی گلوله‌های خشم هم‌خدمتی خود شوند. حالا چهار خانواده از همان اولین روز بهار به سوگ نشسته‌اند. سوگ چهار پسری که برای خدمت سربازی به بوشهر رفته بودند. این چهار سرباز فکرش را هم نمی‌کردند که یک روز داستان شهادت‌شان در پادگان، آنها را با هزاران سرباز و هم‌خدمتی‌هایشان متفاوت کند. حالا 16 روز از آن بامداد مرگ می‌گذرد، اما هنوز خانواده‌هایشان داغدارند؛ از آن بامداد یکِ یکِ یک که هم‌خدمتی‌شان کلاش به دست بالای سرشان قرار گرفت و چهار هم‌خدمتی‌اش را در خوابگاه به گلوله بست.

ساعت 2 بامداد اول فروردین ماه بود. تنها 7 ساعت از سال تحویل 1401 گذشته بود. بابک، نیما و دیگر سربازان پادگان منطقه دوم نیروی دریایی سپاه بوشهر در خوابگاه خواب بودند که هم‌خدمتی‌شان کلاشینکف به دست بالای سرشان حاضر می‌شود. می‌گویند اختلاف داشته، خصومت انگیزه‌اش بوده است. اما هر چه بود چهار هم‌خدمتی‌اش را تیرباران می‌کند و می‌گریزد.

ماجرای تیرباران در پادگان بوشهر

چهار سرباز در آن بامداد بهاری شهید می‌شوند. قاتل اما به دنبال راه گریزی بود. دژبانی را تهدید می‌کند و به بیرون از پادگان می‌رود. در حین فرار راننده خودروی سمند کنار پادگان را گروگان می‌گیرد و داستان فرارش ادامه پیدا می‌کند. در مسیر فرار راننده با فرستادن پیامک به همسرش از او می‌خواهد پلیس را در جریان قرار دهد. بلافاصله همسر این راننده با پلیس تماس گرفته و با دادن مشخصات خودرو، پلیس وارد عمل می‌شود.
همزمان با مخابره‌شدن این گزارش نیروهای ایستگاه راهور شهید موسوی دیلم خودروی متهم تیرانداز را که قصد فرار به خوزستان داشت، دستگیر کردند.
گروگان آزاد و متهم با بالگرد سپاه به مقر انتظامی منتقل می‌شود.
حالا چهار خانواده این سربازان مانده‌اند با داغ بر دل. چهار سرباز از استان‌های فارس، خوزستان و بوشهر. خانواده بابک و دیگران تمایلی به گفت‌وگو ندارند. اما در این میان تنها برادر شهرام با خبرنگار ما صحبت می‌کند. برادری که 10 سال از شهرام بزرگ‌تر است و مسیر زندگی‌اش او را مدافع سلامت کرده است.

شهرام تنها ۴ ماه خدمت بود

شماره تماس او در پرونده سربازی برادرش بود. همین امر باعث شد که مسئول خبررسانی به خانواده شهدا اولین نفر با او تماس می‌گیرد. بابک از وقتی ازدواج کرده و پرستار شده به اهواز آمده است. با خانواده‌اش در این شهر زندگی می‌کند. اما پدر و مادرش همچنان در روستای سادات حسینی ایذه هستند، جایی که هفت دختر و پسرشان را به دنیا آوردند و با کشاورزی و دامداری آنها را بزرگ کردند. مسیر زندگی شهرام اما متفاوت با دیگر برادرانش بوده است.
بابک هنوز هم بریده‌بریده صحبت می‌کند. کاملا مشخص است که حال‌وروز خوبی ندارد. بعد از هر جمله‌ای که می‌گوید، کمی نفس تازه می‌کند تا بتواند به صحبت‌هایش ادامه دهد: «شهرام در کنکور شرکت کرد، اما قبول نشد و تصمیم گرفت به سربازی برود. از آنجا که جزو مشمولان بود، دفترچه نظام وظیفه را پر کرد و فرستاد. پادگان نیروی دریایی سپاه بوشهر افتاد. چهار ماه بود به بوشهر رفته بود که این اتفاق افتاد.

سربازی بی‌بازگشت

خبر جان‌باختن شهرام را برادر ساعت ۵ صبح همان اول فروردین ماه پای تلفن شنید. سه خانواده سرباز دیگر هم در همان روز اول بهار تلفنی در جریان این حادثه قرار گرفتند. همین امر باعث شد که برادر به جاده بزد تا تن بی‌جان شهرام را به خانه بازگرداند. هوا هنوز گرگ و میش بود که خانه را ترک کرد. نه مادر می‌دانست که زخم پسرش چنان عمیق است که دیگر بازگشتی در کار نخواهد بود، نه پدر. وقتی آوازه این داغ در شهر و روستا پیچید، پدر و مادر هم شهادت پسرشان را باور کردند. یک روز طول کشید تا برادر از آن سفر تلخ بازگشت‌. پیکر شهرام را تحویل گرفت و با آمبولانس به روستایشان رساند. پیکر بی‌جان شهرام هم همانند دیگر هم‌خدمتی‌هایش در زادگاهش زیر خروارها خاک آرام گرفته است.
انگیزه نامعلوم قاتل
هنوز نه شهرام و نه دیگران خبر ندارند که انگیزه قاتل از این جنایت تلخ چه بوده است. تنها می‌دانند که به خاطر مرخصی سربازی نبوده است. شهرام می‌گوید: «در روند رسیدگی متوجه شدم قاتل ۱۸ فروردین سربازی‌اش تمام می‌شده است، پس نیازی به مرخصی نداشته. سربازی که ۱۸ روز دیگر خدمتش تمام می‌شود، چرا باید دست به اسلحه شود و هم‌خدمتی‌هایش را شهید کند. قتل در پادگان نظامی بوده است. دادسرای نظامی باید تشکیل شود، هنوز تحقیقات ادامه دارد و جریان بازرسی‌ها تمام نشده است. هنوز هیچ کس نمی‌داند انگیزه قاتل چه بوده؟ اختلاف شخصی، خصومت، کینه؟
موضوعی که ما هم می‌خواهیم بدانیم. به‌هرحال در این پرونده، هم قربانیان، هم قاتل نظامی هستند، باید صبر کرد و منتظر پایان رسیدگی‌ها و تحقیقات بود.

خاکسپاری نیما


چهارم فروردین ماه هم پیکر سرباز شهید نیما جمالی با حضور نماینده ویژه منطقه دوم نیروی دریایی سپاه استان، مدیرکل بنیاد شهید، سرپرست فرمانداری دشتستان، بخشدار شبانکاره و مسئولان لشکری و کشوری بر دوش مردم قدرشناس بخش شبانکاره از بلوار خلیج‌فارس تا جایگاه ابدی‌اش گلزار شهدای شبانکاره تشییع و به خاک سپرده شد.

حادثه مشابه

بیست‌وششم تیرماه سال ۹۶ هم یک سرباز در پادگان نظامی آبیک روی هم‌خدمتی‌هایش آتش گشود.
بر اثر این تیراندازی سه سرباز جان خود را از دست دادند و 6 تن دیگر زخمی شدند.
در این حادثه متهم پس از تیراندازی اقدام به خودزنی کرد که به علت وخامت شدید حالش به بیمارستان‌های قزوین منتقل شد. بررسی‌های اولیه پزشکی و بازرسی‌های دقیق از محل حادثه نشان می‌داد که ضارب احتمالا دچار جنون آنی (سایکوز گذرا) شده و با اسلحه در اختیار در اقدامی ناگهانی به سمت سربازان حاضر در آسایشگاه پاسدارخانه و هم‌خدمتی‌های خود که در حال استراحت بودند، تیراندازی و بلافاصله نیز اقدام به خودزنی کرده است.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.