فرشید قربانپور: من فکر میکنم جریانهایی اصرار و نقشه دارند تا مردم ایران را کتابنخوان و بیمطالعه جا بزنند. وگرنه هر کتابی که خوب و حرفهای به جامعه معرفی شده (البته اکثرا کتابهای عامهپسند از این موهبت برخوردار شدهاند) چند ده هزار نسخه فروش رفته. پس میشود گفت درصد زیادی از مردم کتاب میخرند، زیاد هم میخرند و واقعا کتاب خوب را هم تشخیص میدهند.
میگویند مردم کتاب نمیخرند. چقدر با این حرف موافق هستید؟
در جواب این سؤال اول باید مشخص کرد منظور ما از «مردم» چیست. من فکر میکنم جریانهایی اصرار و نقشه دارند تا مردم ایران را کتابنخوان و بیمطالعه جا بزنند. وگرنه هر کتابی که خوب و حرفهای به جامعه معرفی شده (البته اکثرا کتابهای عامهپسند از این موهبت برخوردار شدهاند) چند ده هزار نسخه فروش رفته. پس میشود گفت درصد زیادی از مردم کتاب میخرند، زیاد هم میخرند و واقعا کتاب خوب را هم تشخیص میدهند. و البته درصد زیادی از مردم هم کتاب نمیخرند و اصولاً با کتاب میانهای ندارند. اما همچنان تعداد آن کتابخوانها و عاشقان کتاب، به اندازهای هست که بازار نحیف کتاب ایران را تامین کند و روی پا نگه دارد. پس چرا میگویند مردم کتاب نمیخرند؟ اخیرا آماری از فیدیبو منتشر شده بود که اعجابانگیز بود. اینکه هر کاربر فعال فیدیبو روزی چند ساعت توی اپلیکیشن وقت میگذراند. یا نگاهی به تیراژ و چاپ کتابهای مشهور نشان میدهد که مثلا برای فلان رمان که مشهور شده، دست کم ۶۰۰ هزار نفر پول دادهاند! یکی دو عنوان هم نیست؛ یک عالم کتاب پرفروش داریم. حالا اینکه بسیاری از کتابها مورد استقبال قرار نمیگیرد، بحث دیگری است. اما در مجموع من فکر میکنم اگر کتابها خوب معرفی شوند و محتوایشان هم در نوع خودش از پس ادعاهایش بربیاید، مردم میخرند.
این وسط، بعضی از کتابفروشیها از برگزاری نمایشگاه گلایه دارند. دوست دارم نظر شما را به عنوان یک فروشنده مجازی کتاب بدانم. نمایشگاهها به کار شما هم ضربه میزنند؟
کتابفروشیها کاملا حق دارند. نمایشگاه بهوضوح بازار آنها را تعطیل میکند. خیلیها مراجعه میکنند به کتابفروشی و تورق میکنند و بعد میروند توی نمایشگاه مجازی با ارسال رایگان و تخفیف اجباری، کتاب را میخرند. اما نمایشگاه کتاب به کار ما ضربه کمتری وارد کرده، چون ما، هم کتابها را معرفی میکنیم و هم دستهبندی معنیداری ارائه میدهیم، هم ارتباط ما با خریدار، ارتباطی انسانی و برپایه رابطه است و نه چیزی الکترونیک و نامحسوس، پس مشتری خاص داریم. ضمن اینکه ما دهها هزار عنوان کتاب را عین کوه کاغذ نمیریزیم داخل سایت و خریدار را ول نمیکنیم بین آنها تا خودش راهش را پیدا کند؛ ما مشاوره میدهیم و راهنمایی میکنیم و مدارا. اما وقتی داریم دربارهی استاندارد کتابفروشی و سایت فروش کتاب حرف میزنیم، نمایشگاه مشخصا بازار آنها را از بین میبرد. شما فکر کنید مثلا تولیدکنندگان ماکارونی را مجبور کنند تا محصولاتشان را مستقیم در سایت و با تخفیف اجباری و ارسال رایگان بفروشند. چه بلایی سر سوپرمارکتها میآید؟ حالا تصور کنید تمام وسایل یک سوپرمارکت همینطور فروخته شود؛ از رب و شکلات و شکر گرفته تا کبریت و آب و نوشابه. این بلایی است که «نمایشگاه-فروشگاه کتاب» سر کتابفروشیها میآورد.
در عین حال انتقادهایی هم به بعضی کتابفروشان وارد است. چه حفرههایی را باید برطرف کنند که بتوانند کتابها را بهتر به مخاطبانشان عرضه کنند؟ چون دیدهام شما وقت زیادی در صفحهتان به پاسخگویی به خوانندگان میگذارید و از این جهت، گمان میکنم توانستهاید موفقتر عمل کنید.
ما دو جور کتابفروشی داریم؛ یکی کتابفروشی به معنی کلاسیک که محلی دارد و پیشخانی و کتابها را خوانده و تورق کرده و میشناسد و باید بروی وقت بگذاری کتاب ببینی و بپرسی و اطلاعات بگیری و حضوری بخری. معاشرت با او برای یک کتابخوان دلچسب است اما آیا همه وقت دارند اینطور کتابگردی کنند؟ یک جور دیگر هم داریم که کاملا سیستم است؛ کتاب کاملا کالاست و قیمتی دارد و وزن و باید انتخابش کنی و واریز کنی و بیاید؛ مثل سیب زمینی، مثل بطری شیر، مثل کفش و مایع ظرفشویی! من فکر میکنم هر دوی اینها غلط است. حداقل برای کتاب غلط است. چون کتاب همچنان که کالاست، اثری هنری هم حساب میشود، همچنان که باید تجاری و سیستماتیک عرضه شود، کمی خودمانیگری و صمیمیت هم لازم دارد. یک فروشنده سوپرمارکت میتواند همه اجناس مغازهاش را نشناسد ولی کتابفروش باید کتابشناس و کتابخوان هم باشد. این خاصیت کتاب است که هم بازار کتاب را و هم فروشنده و هم مشتریاش را تغییر میدهد. به نظر من کتابفروشها باید سراغ ایدههای نو بروند، باید روی بعد کتابفروش دوستداشتنی کار کنند. یک کتابفروشی، هر چند اینترنتی یا مدرن و بزرگ و امروزی باشد، جز کتاب، به کتابفروش هم نیاز دارد. البته با تمام این موارد باز ممکن است این همه مانع مثل سانسور و بیاعتبار شدن کتاب پیش مردم، تعداد کم عاشقان کتاب در ایران، بمباران کتابسازیها و کتابهای بیارزش و در آخر همین «نمایشگاه-فروشگاه کتاب تهران» اجازه ندهد کتابفروشیها موفق شوند شغلشان را حفظ کنند.
کتاب ک میخریم ولی اونقدر گرونه کم