سیلندرهای گاز امسال هم از زاهدان نمی‌روند

با گذشت دو دهه از وعده‌های مسئولان، زمستان امسال هم زاهدانی‌ها گاز شهری ندارند

لیلا مهداد- آسفالت‌ها زیرورو شدند. گودال‌ها میان دل سیاه آسفالت‌ها جا باز کردند. اهالی دلخوش شدند به آمدن گاز. بیل و کلنگ‌ها به جان خیابان‌ها افتادند. قرار بر رفتن کپسول‌های گاز و بشکه‌های نفت شد. گودال‌ها کَنده شدند. لوله‌ها جا خوش کردند. اما کپسول‌ها تنها امید اهالی‌اند برای گرم‌شدن خانه و پختن غذای یومیه.

جام‌جم سال‌هاست چشم انتظار پیچیدن بوی گاز مانده. «لوله‌کشی شده اما گازکشی نه.» «صاحب» زاهدانی است و اُنس گرفته با صف‌های کپسول‌های گاز. «دو سالی است که قرار است لوله‌کشی شود.» گودبرداری شد و لوله‌ها جاگذاری شدند، اما گاز هنوز نیامده است. «لوله‌گذاری زمان‌بر است.»
پروژه‌ها که تصمیم به اجرایی‌شدن می‌گیرند. سال‌ها زمان می‌برد. «از حفاری تا لوله‌گذاری نزدیک به یک‌سال زمان می‌برد.» لوله‌ها لَم می‌دهند میان گودال‌ها. خاک می‌کشند روی خود برای خواب طولانی. آسفالت‌های تکه‌تکه‌شده می‌مانند و اهالی. خیابان‌های به حال خود رها شده. از شمال تا جنوب زاهدان پُر شده از آسفالت‌هایی که دل کنده‌اند از کف خیابان. «همه‌ جای شهر ردپای خرابکاری‌های شرکت گاز هست.»

ماشین‌های حمل کپسول

علمک‌های گاز بیکار ماندند. کپسول‌ها شدند همه‌ چیز شهروندان. اهالی ساعت‌ها صف کشیدند برای کپسولی پر شده از گاز.

بشکه‌هایی که نفت به خوردشان داده‌شده هم هستند. آفتاب که هوس طلوع می‌کند، کپسول‌های خالی سوار بر ماشین ‌می‌روند دوردور. از کوچه‌ای به کوچه دیگر. از محله‌ای به منطقه بعدی. در پی ماشین‌های حمل کپسول‌ها. «بیشتر اوقات دست‌خالی به خانه برمی‌گردیم.»

دردسرهای کپسول‌های گاز سال‌هاست با زاهدان است. از روزی که میدان کارگر، مهرشهر و … نشان شدند برای کپسول‌های گاز. ایستگاه‌هایی که کپسول‌ها صف می‌کشیدند مقابل‌شان برای پرشدن. زمزمه‌های لوله‌های گاز که پیچید، ایستگاه‌ها رنگ باختند. ماشین‌های حمل کپسول آمدند.

قول‌وقرارها می‌گفتند ماشین‌ها به تعداد اهالی کپسول بار کنند. آمار کپسول‌ها با تعداد اهالی همخوانی نکرد. «همیشه عده‌ای بی‌گاز می‌مانند.» ماشین‌ها که خالی می‌شوند، اهالی می‌مانند به انتظار ماشین بعدی. بی‌نصیبی قصه تکراری ماشین‌هاست. «برای خرید کپسول گاهی تا زیباشهر هم می‌رویم.»

گاز که نیامد اما آسفالت‌ها پراکنده افتادند به جان ماشین‌ها. «یک هفته در شهر بگردید، جلوبندی ماشین داغون می‌شود.»

حمل‌ونقل عمومی

«یک هفته از مشکلات زاهدان بگویم، مشکل برای گفتن هست.» آسفالت‌ها که زیرورو شدند، گودال‌ها جاگیر شدند.

گاز که نیامد اما آسفالت‌ها پراکنده افتادند به جان ماشین‌ها. «یک هفته در شهر بگردید، جلوبندی ماشین داغون می‌شود.»

آسفالت‌های تکه‌تکه پهن‌شده در خیابان‌ها امید بسته‌اند به مهربانی شهردار. لوله‌های فرسوده آب هم هستند. لوله‌هایی که نشت می‌کنند میان آسفالت‌ها.

«شهرداری مقصر است، اداره آب هم. اداره گاز هم جای خود»؛ مقصران آسفالت‌های خراب زاهدان.

مناقصه‌ها برگزار می‌شوند برای سروسامان دادن به خیابان‌ها. پیمانکاران می‌آیند با آسفالت‌های بی‌کیفیت برای سود بیشتر. «زاهدان رنگ‌وبوی کلانشهرها را ندارد.»

حال حمل‌ونقل عمومی هم اصلا خوب نیست. اتوبوس‌ها یا فرسوده‌اند یا اصلا نیستند. مترو هم سال‌ها طول می‌کشد به زاهدان برسد.

«مترو صدسال آینده هم نمی‌آید.» اتوبوس‌های نو هم رسیده‌اند به زاهدان اما کفاف مسیرها را نمی‌دهند. «بعضی مسیرها اصلا اتوبوس ندارند.»

حمل‌ونقل عمومی هست، اما با خدمات‌رسانی محدود. «روزانه باید 100تا200هزار تومان پول کرایه تاکسی بدهم.»

 شرکت‌های گاز

سال 84 قرار شد سیستان‌وبلوچستان گازدار شود. لوله‌های گاز آمدند، اما به سمت ایرانشهر. ایرانشهری که چهارسال بعد گازدار شد.

تقویم که‌ سال 95 را نشان داد، نوبت به زاهدان رسید. گودال‌برداری شروع شد. لوله‌گذاری‌ها هم شدند. اما نه همه شهر.

«بخش اعظم شهر در انتظار لوله‌گذاری است.» مشکلاتی که سال‌هاست راه تنفس شهر را گرفته.

جنوب شهر هم در کنار دردسرهایش، بی‌گازی و گرانی کپسول‌های آزاد را به جان خریده. «شمال ‌شهر گازرسانی شده، اما انشعابات به خانه‌های جنوب نرسیده.»

ساعت‌ها دنبال ماشین‌های حمل گشتن در شهر، شده برنامه روزانه اهالی. «هر کپسول کفاف پنج روز خانواده را می‌دهد.»

شرکت‌های گازرسانی هم هستند. محل تجمع شهروندانی که ماشین ندارند برای چرخ‌زدن به دنبال ماشین‌های حمل گاز.

بچه‌ها سوار بر فرغون‌ها کنار کپسول‌ها می‌رسند به در شرکت‌ها. هر کپسول 9هزار و 700 تا 10میلیون تومان.

سه‌، چهار ساعت آفتاب خوردن، سهم مادران است در صف گاز. بچه‌ها سرگرم خاک‌ها می‌شوند تا رفتن به خانه.

قاچاق سوخت داشتیم، قاچاق گاز هم اضافه شد.» گازفروشی شده کسب‌وکار بعضی از اهالی شهرهایی که چسبیده‌اند به خطوط مرزی.

قاچاقچیان گاز

کپسول‌های آزاد سهم سوپرمارکت‌هاست. هر کپسول 30 تا 40‌هزار تومان. «هر ساعت از روز بروید کپسول آزاد هست.»

ماشین‌های حمل که بیایند کارت عابر نفت می‌خواهند. «کارت‌هایی که برای یارانه و نفت ثبت‌نام شده‌اند.» کارت‌های عابر قرار است سروسامان دهد به توزیع کپسول‌ها. سیستمی که نه به‌روز است و نه قادر به انجام این وظیفه.

«شماره اشتراک‌ها صوری‌اند.» قرار بود سیستم کارت‌های عابر مختل شد، شماره اشتراک‌ها کپسول برسانند به در منزل‌ها.

بی‌شناسنامه‌ها حلقه مفقوده گفتن از بی‌گازی، فقر و حاشیه‌نشینی‌اند. «مشکل اصلی استان افراد بی‌شناسنامه است.» شهروندانی مجهول‌الهویه محروم از حقوق شهروندی. «این شهروندان نه ماشین دارند برای پر کردن کپسول‌ها، نه پولی برای خرید گاز آزاد.» اقلیت‌اند پراکنده در گوشه و کنار استان.

پول ملی که از رونق افتاد، روپیه در شهرهای مرزی رونق گرفت. روپیه‌ای که هوس قاچاق کپسول‌های گاز را زنده کرد. «قاچاق سوخت داشتیم، قاچاق گاز هم اضافه شد.» گازفروشی شده کسب‌وکار بعضی از اهالی شهرهایی که چسبیده‌اند به خطوط مرزی.

کپسول‌ها که از شهر می‌آیند، گاهی 8 تا 10هزار تومان قیمت می‌دهند. البته بعضی کپسول‌ها 15هزار تومان هم قیمت می‌خورند. کپسول‌هایی که از قلعه‌گنج و کرمان می‌رسند فهنوج نرخ‌شان 26هزار تومان‌ است. در چابهار 20 تا 25هزار تومان هم خریدوفروش می‌شود.

کارت نفت

سیستان‌وبلوچستان، یعنی مشکل گازرسانی، یعنی صف‌های طولانی کپسول‌های گاز و پیت‌هایی که زمستان‌ها دوست دارند از نفت لبریز شوند.

زور علمک‌ها به رساندن گاز به خانه‌ها نرسید. اما فهنوج نه گودالی به خود دید، نه لوله‌ گازی که میان گودال آرام بگیرد.

امید 36هزار ساکن منطقه، ماشین کپسولی است که ماهی دوبار گذرش به آنجا می‌افتد. «در حاشیه‌ها و شهرهای دورتر اوضاع وخیم‌تر است.»

ماشین حمل که برسد، صف‌های طولانی بسته می‌شوند. مردان، زنان و گاهی کودکان ساعت‌ها می‌ایستند به انتظار کپسولی که بوی گاز بدهد.

«برنامه‌ریزی برای توزیع گاز وجود ندارد.» تاریخ و روز آمدن‌شان معلوم نیست. آمدن ماشین حمل یعنی شروع همهمه و دعوا میان اهالی.

همهمه‌ای برای دست خالی نرفتن به خانه و بی‌گاز نماندن. «از شهرهای دیگر برایمان کپسول می‌آوردند، اما با نرخ بالاتر.»

کپسول‌ها که از شهر می‌آیند، گاهی 8 تا 10هزار تومان قیمت می‌دهند. البته بعضی کپسول‌ها 15هزار تومان هم قیمت می‌خورند. کپسول‌هایی که از قلعه‌گنج و کرمان می‌رسند فهنوج نرخ‌شان 26هزار تومان‌ است. در چابهار 20 تا 25هزار تومان هم خریدوفروش می‌شود.

ایرانشهر اما نرخ 35هزار تومانی دارد. کپسول‌ها که به روستاها برسند تا 70هزار تومان هم فروش می‌روند. ماشین‌های حمل هر بار 300 کپسول سوغات می‌آوردند برای اهالی. کپسول‌هایی که به تعداد اهالی نیستند. «زمستان‌ها از نفت استفاده می‌کنیم.»

نفت سفید روزی کسانی است که کارت نفت دارند، به شرط غیبت قاچاقچیان سوخت. «برای نفت هم ساعت‌ها در زمستان صف می‌ایستیم.» قاچاق سوخت یعنی شهرهای مرزی سیستان‌وبلوچستان. اما حالا گویی روپیه پاکستان هوس قاچاق گاز را کرده. «قاچاق بنزین راحت‌تر است. گاز صرفه ندارد.»

«94درصد زاهدان لوله‌گذاری شده است.» پنجابی از گازدارشدن بخش‌بخش استان می‌گوید؛ انشعاب، نصب علمک و اشتراک‌پذیری که پیگیری می‌شود.

لوله‌گذاری 94درصدی

«ما مشکلی نداریم.» این را رضا پنجابی، مدیرعامل شرکت گاز استان سیستان‌وبلوچستان می‌گوید. به باور او کاری که قرار بوده 8 تا 10سال طول بکشد، عرض دو تا دوسال‌ونیم به خط پایان خواهد رسید.

«94درصد زاهدان لوله‌گذاری شده است.» پنجابی از گازدارشدن بخش‌بخش استان می‌گوید؛ انشعاب، نصب علمک و اشتراک‌پذیری که پیگیری می‌شود. مدیرعامل شرکت گاز استان سیستان‌وبلوچستان می‌گوید مدیریت کپسول‌ها با شرکت گاز نیست. «مدیریت کپسول‌ها با شرکت پخش فرآورده‌های نفتی است.» به گفته پنجابی شرکت پخش فرآورده‌های نفتی هم عهده‌دار تأمین و اعتبار است.

به باور او  توزیع کپسول‌های گاز مایع برعهده اصناف، اتحادیه‌ها و شرکت‌هایی است که زیر نظر سازمان صنعت، معدن و تجارت فعالیت می‌کنند.

«حدود 800کیلومتر شبکه زاهدان گازدار شده‌ است.» پیمانکاران نفت و انشعابات مشغول‌اند، اما به باور مدیرعامل شرکت گاز استان یک‌شبه نمی‌توان صدهزار مشترک گرفت.

گازرسانی به ایرانشهر به سنوات گذشته برمی‌گردد. زابل هم شاهد عملیات اجرایی است. چهار شهر حوزه استان هم وارد برنامه گازرسانی شده‌اند.

«جزو پروژه‌های اولویت‌دار دولتیم و تأمین اعتبار شده است.» پنجابی از اتمام پروژه زاهدان تا پایان‌ سال 99 می‌گوید. اتفاقی که قرار است برای کل استان در ‌سال 1401 تا 1402 بیفتد.

 

با وجود لوله‌گذاری هنوز بیشتر شهر زاهدان گاز ندارد

 

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.