داستان یک زن در یک وضعیت ملتهب!

«مغز استخوان» در یک نگاه

آریا قریشی در سینماتیکت نوشته: «مغز استخوان» دومین فیلم بلند داستانی حمیدرضا قربانی بعد از «خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم» پیشرفت امیدوارکننده‌ای در کارنامه این سینماگر نه‌چندان کم‌تجربه است. فیلمی که هرچند مشکلاتی به‌خصوص در نحوه داستان‌گویی دارد، اما در عین حال نکاتی نیز دارد که می‌توانند بعد از پایان فیلم در ذهن تماشاگر باقی بمانند.

«مغز استخوان» ماجرای زنی به‌نام بهار را روایت می‌کند که فرزندی به‌نام پیام از ازدواج اولش دارد و حالا با همسر دومش (حسین) در حال زندگی است. وقتی مشخص می‌شود که پیام به بیماری سرطان مبتلاست، بهار بر سر دوراهی بزرگی قرار می‌گیرد که گذار او را به همسرش سابقش می‌اندازد. کار به جایی می‌رسد که بهار شاید ناچار باشد میان حسین و پیام یک نفر را انتخاب‌کند. سوژه‌ای ملتهب که برخلاف فیلم‌های پرتعدادی که در یک دهه‌ اخیر بر اساس موقعیت‌هایی بارها تکرارشده ساخته شده‌اند، جذابیتش را مدیون تازگی‌اش است!

این دستمایه جسورانه ویژگی مهم دیگر این فیلم در مقایسه با آثار هم‌دسته‌اش است و البته شخصیت اصلی زن فیلم که برخلاف خیلی از آثار مثلا دغدغه‌مند واقعا کنشگر است و اَدای کنشگری را درنمی‌آورد. در سال‌های اخیر با فیلم‌های زیادی روبه‌رو بوده‌ایم که با مضامینی چون «دفاع از حقوق زنان یا انتقاد از جایگاه نامناسب زنان در ایران امروز» ساخته شده‌اند، اما تصویری که درنهایت از شخصیت‌های زن نشان می‌دهند، تصویری گاها توهین‌آمیزی از یک آدم منفعل است. «مغز استخوان» اما در آن دسته قرار نمی‌گیرد!

«مغز استخوان» همچنین واجد حداقل‌هایی است که از فیلم‌های سینمایی انتظار داریم. فیلمی که می‌توان آن را بدون عذاب‌کشیدن و حرص‌خوردن تماشا کرد و داستانش را درست تعریف می‌کند و سراغ پمپاژ شعارهای مُد روز، به‌جای روایت یک ماجرای پرکشش نمی‌رود. اما آنچه ضربه‌ سختی به فیلم زده، تغییر مسیر ناگهانی در داستان است.

فیلم «مغز استخوان» مقدمه‌چینی معقولی دارد و می‌تواند ما را با زنی همراه کند که با یک بحران اساسی روبه‌رو شده است. تا جایی‌که فیلم روی خط اولیه داستانی متمرکز است، می‌توان آن را اثری قابل‌قبول و حساب‌‌شده دانست. اما از میانه‌های کار، یک خط داستانی جدید پیش کشیده می‌شود: تلاش یک نفر برای آزادی برادرش از زندان که باعث می‌شود در نیمه دوم با گسستی آشکار در روایت فیلم مواجه شویم. نتیجه اینکه عملا یکی از این دو خط داستانی نیمه‌کاره رها می‌شود و خط دیگر هم پرداخت و پایان‌بندی متقاعدکننده‌ای ندارد. این مشکل همچنین مانع عمق‌یافتن شخصیت‌ها می‌شود.

به همین دلیل، «مغز استخوان» ناقص به‌نظر می‌رسد و این مشکل صرفا به‌خاطر پایان‌بندی فیلم نیست، بلکه به‌واسطه‌ اشتباه استراتژیک سازندگان فیلم در نیمه‌ دوم رخ داده است. با این وجود، مصالح اولیه و پرداخت فیلم در نیمه‌ اول آنقدر مایه دارد که بتوان «مغز استخوان» را نمونه‌ای نسبتا پذیرفتنی در میان درام‌های پرتعداد اجتماعی سال‌های اخیر سینمای ایران قلمداد کرد.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.