خانمها ترانه علیدوستی! نیکی کریمی! تهمینه میلانی! منیژه حکمت! یادتان باشد که ما گفتیم و شما گوشتان را گرفتید!
آسیبشناسی یک جریان محترم اجتماعی: مرز بین اتهام و جرم در کمپین «میتوی وطنی» کجاست؟!
امین فرجپور، شهروندآنلاین: مسائلی که در روزهای اخیر کتایون ریاحی -و بعد از او هم لادن طباطبایی- درباره یکی از بازیگران فیلم «برادران لیلا» مطرح و او را به «تعرض- در نقش یک بازجو» متهم کردهاند؛ یک بار دیگر پاشنه آشیل جنبش «میتوی ایرانی» و «هشتصد زن» یا هر کمپین و کارزار و جنبش برابریخواهانه و افشاگرانه دیگری با هر اسم و عنوانی را آشکار کرده است. نقطه ضعفی که البته از همان اولین روزهای آغاز ورژن ایرانی کمپین میتو بسیار اذهان و افکار منصف را نگران کرده بود و حالا بعد از حاشیههای اخیری که همزمان با جشنواره کن در رسانهها و شبکههای اجتماعی و مجازی شاهد بودهایم، مهر تاییدی موکد بر آن نگرانیها خورده است.
یک موضوع نگرانکننده درباره افشاگری زنان
بگذارید در همین ابتدا تکلیف خودم را با این جنبش روشن کنم: تجاوز، تعرض، آزار، تعدی، دستدرازی و در کل هر نوع خشونت مبتنیبر جنسیت با استفاده از قدرت و کنترل شخص نهتنها مردود و مستوجب هر نوع برخوردی است که میتواند از افشا و انتشار و ایجاد شرمساری در طرف تا انواع برخوردهای قانونی را شامل باشد که حتی میتوان گامها از این هم فراتر رفت و گفت که هیچ مرز و خط قرمزی در قبال این خشونتهای جنسیتی وجود ندارد. این از این. اما در این میان موضوع نگرانکنندهای که در «میتو» و بهخصوص «میتوی وطنی» نادیده و ناگفته مانده، فهم تفاوت بین اتهام و جرم، همچنین تناسب بین جرم و کیفر است و اتفاقا جنبه نگرانکننده ماجرا ریشه در این نافهمی دارد.
داستان آن بازیگر قدیمی چیست؟!
بیایید این ماجرای تازه را یکبار با هم مرور کنیم: بازیگری در آستانه 80سالگی بعد از عمری کار بالاخره در یک فستیوال معظم جهانی مورد توجه و تحسین قرار میگیرد. در این حیص و بیص، اما، ناگهان بانویی از در وارد آمده و خاطرات تلخ 25 سال پیشش را به یاد میآورد و در کیفرخواستی مبهم مدعیمیشود که آن بازیگر در نقش بازجو به او تعرض کرده است که موجب میشود صفحات و کانالها و رسانههایی که شروع کرده بودند به یادآوری نقش و اهمیت این بازیگر در سینمای ایران، ناگهان مطالبشان را حذف کرده و جوری از کنار ماجرا رد شوند که انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته. به هر حال این بازیگر در این ماجرا با دو اتهام بزرگ مواجه شده: اولی ادعای تعرض است که در قبح آن شکی نیست و دومی ادعای بازجو بودن در یک نهاد فرهنگی است که اگر از اولی بدتر نباشد، بهتر هم نمیتواند باشد!
… و ناگهان همه علیه آقای بازیگر!
تا اینجای ماجرا ضربهای که- به بازیگری که مورد افشاگری قرار گرفته- وارد آمده باورنکردنی است. آن هم به خاطر ادعایی که اصلیترین ویژگیاش مبهمبودنش بوده. ادعای مبهم بازیگری که پیشتر بهخاطر همکاری و همنشینی با فیلمسازی که به دلیل نگاه بیرحمانهاش به سینمای ایران و عواملش معروف بوده، از محافل و مجامع سینمایی فاصله گرفته و حتی از یک مقطعی به بعد هم از بازیگری کنارهگیری کرده و حساب خود را از سینما و سینماگران سوا کرده و گوشهنشینی اختیار کرده بوده. این بازیگر در روزهایی که عوامل یک فیلم از سوی رسانههایی خاص به اتهام نادیدهگرفتن و نادیدهگذاشتن آسیبهای تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی ایران مورد انتقاد و اعتراض قرار گرفتهاند، ناگهان یاد ربع قرن پیش افتاده و داستان روزهایی را روایت کرده که یکی از بازیگران آن فیلم بهعنوان معاون داود رشیدی در نقش بازجو وارد شده و به او تعرض کرده است. فکر میکنم شما هم مثل من متوجه سوراخها و باگهای این روایت که همه ریشه در همان ابهامی دارند که بارها و بارها به آن تاکید کردم، شده باشید. سوراخهای روایی یک خط داستانی که همین الان اگر بهعنوان یک فیلمنامه به خود خانم ریاحی ارایه میشد، شاید از سوی خود ایشان مورد پذیرش قرار نمیگرفت.
یادآوری دوباره تفاوت اتهام و جرم
یک بار دیگر تاکید میکنم که این نوشته بهدنبال رد یا تایید ادعای هیچ یک از طرفین این ماجرا نیست. ادعای خانم ریاحی البته خیلی زود از سوی یکی از همکارانش هم تایید شده (بگذریم از اینکه بانوی دیگری که همین چند هفته پیش تمام سینمای ایران را با چوب بیتوجهی به سوءاستفادهای که دو دهه پیش از او شده بود، رانده بود، ناگهان در قامت وکیل مدافع آقای بازیگر از در درآمده و مدعی میشود که خانم کتایون ریاحی چند سال پیش همین ادعاها را با ذکر نام بازیگری دیگر نیز تکرار کرده بود)! هدف این نوشته، یادآوری دوباره تفاوت اتهام و جرم است که با این ادعاهای مبهم خط و مرزشان بهشدت مخدوش شده و باعث شده کسی که در بدترین شکل ممکن تنها یک متهم میتواند باشد، در قامت یک مجرم عملا آبرو و حیثیتش را از دست داده باشد. تاوانی بهشدت سنگین و جبرانناپذیر، بهخصوص اگر ادعاهایی که این وضعیت را باعث شده از این حد بالاتر نروند. اتفاقی که در هالیوود هم بازیگرانی چون کوین اسپیسی را از هست و نیست ساقط کرد و در ادامه نیز در رویکردی تناقضآمیز در قامت قربانی این ماجرا به جهانیان شناساند که در قیاس با اهداف کمپین میتو بهشدت طعنهآمیز بود! در سرزمین ما هم ضربهای که فعلا به بازیگر مورد اشاره وارد آمده، سنگینتر از حد تصور بوده.
بلبشو و انحراف
درگیر بلبشوی بدی شدهایم، بهخصوص از نظر روش پیگیری افشاگریها و ایجاد سرشکستگی در کسانی که باور داریم به خاطر آزارهایی که به زنان رساندهاند، رسوایی حقشان است. این آشفتگی شگفتانگیز اما در عین حال میتواند حق را ناحق کرده و حتی بدتر، حق قربانیان واقعی ماجرا را پایمال کند. میتواند ماجرا را به یک انتقامگیری شخصی تبدیل کند. میتواند تبدیل به جنبشی ناعادلانه علیه مردان سینما -و هنر- ایران شود. نگرانیهایی که اگر برطرف نشوند، قطعا و قطعا این پتانسیل را دارند که حرکتی چنین نویدبخش و امیدوارکننده را از ریل خارج کرده و منحرف کنند!
کلام آخر
پانوشت: خانم تهمینه میلانی! خانم منیژه حکمت! خانم ترانه علیدوستی! خانمها نیکی کریمی و آیدا پناهنده! خانم آزاده صمدی! خانم هانیه توسلی! و خانمهای دیگری که در تمام این سالها درباره زنان حرف زدید و شعار دادید و فیلم ساختید و این اواخر هم بهنوعی بزرگان معنوی حرکت افشاگرانه زنان سینمای ایران در قبال خشونتها و آزارهای جنسیتی لقب گرفتید، اما حتی حاضر نشدید حالا که جنبشی پا گرفته و حرکتی ایجاد شده، در حد شهرت و وظیفهتان هم مسئولیت خوب و بد حرکتی را که -حداقل- به نام شما شناخته شده است، گردن بگیرید و در تمام چند روز اخیر در جواب تماس خبرنگاران شهروند گفتید که نمیخواهید درباره جنبش برابریخواهانه زنان سینمای ایران -که تازه، یکی از قابل دفاعترین و آگاهیبخشترین فعالیتهای اجتماعی سینماگران این سرزمین در این سالها بوده- حرف بزنید! آسیبها و ضعفهای این جریان قرار نیست با نادیده گرفتنشان از بین برود. این را فقط و فقط برای ثبت در تاریخ میگویم که خیلیها گفتند و شما گوشتان را گرفتید!