دوم خردادماه بود که خبر ریزش متروپل، برج 10 طبقه مشهور آبادان ولولهای در سراسر کشور بهپا کرد. انتشار تصاویر ریزش ساختمان و هجوم خانواده قربانیان به سمت محل حادثه اخباری بود که سریعا در شبکههای مجازی و سایتهای خبری دستبهدست میشد. وضعیت خطرناک بخش باقیمانده ساختمان و احتمال ریزش برج دوم در کنار نگرانی خانوادهها برای نجات عزیزانشان از زیر آوار همهوهمه دستبهدست هم داد تا نیروهای امدادی از سراسر کشور برای امدادرسانی خود را به این منطقه برسانند تا در کنار امدادگران و نجاتگران خوزستانی به کار آواربرداری و خروج قربانیان از زیر آوارها اقدام کنند. فرقی نمیکند ساکن تهران هستند یا کرمان، از شیراز راهی آبادان شدهاند یا از اصفهان، همه از سر بیقراری دلشان برای روزگار سیاه مردم آبادان سراسیمه خود را به متروپل رساندند.
مرضیه موسوی- شهروند آنلاین؛ حدود 9 روز از حضورشان در آبادان میگذرد. خستهاند اما کم نیاوردهاند. میگویند اگر تلاشمان باعث شود دل خانوادههای عزادار آرام گیرد برایمان کافی است. بهزاد عارف یکی از این امدادگران است. اهل بم. به قول خودش از روزی که این حادثه اتفاق افتاده و در آبادان حاضر شده یک چشمش اشک است و چشم دیگرش خون: «روز اول که خبر ریزش ساختمان را از قاب تلویزیون دیدم تمام خاطرات زلزله بم در مقابل چشمانم ظاهر شد. صدای همان شیونها، ضجهها و بیقراری خانوادهها.»
عارف خودش داغدار همین آوار است آن هم در زلزله بم: «همه خانوادهام را در زلزله بم از دست دادم و خوب میتوانم حال خانوادههای داغدار این حادثه را درک کنم.»
6 روز تلاش بیوقفه
عارف 6 روزی است که همراه با تیم اعزامی از کرمان در متروپل حاضرند و در تمام این روزها بهصورت شبانهروزی و بدون استراحت کافی مشغول خدمت بودهاند: «همراه 4 تیم از نجاتگران تخصصی آوار شهر بم در منطقه حاضر شدیم اما تفاوتی که آوار متروپل با آوار بم دارد سازهای است که فروریخته و جنس سخت این آوار سرعت نجاتگران را کند کرد.»
او با اشاره به جنس بتنی آوار متروپل و درهمآمیختگی آن با آهنآلات میگوید: «در روزهای نخست مردم به لحاظ احتمال زنده بودن عزیزانشان اجازه استفاده از ماشینآلات برای خرد کردن 10 متر بتن آوارشده را به ما نمیدادند. بعد از اینکه ماشینآلات هم چندروز بعد وارد میدان شد کار به این راحتی نبود ابتدا باید آوار توسط ماشینآلات خرد میشد بعد خودروی دیگری بتنهای خردشده و آهنآلات را از محوطه خارج میکرد.»
چالشهای آواربرداری
هرچه امدادگران و نجاتگران بیشتر درگیر آواربرداری میشدند با چالشهای سختتر روبهرو میشدند: «در هر مرحله از آواربرداری نیاز به بررسی دقیق و کارشناسی برای ادامه کار داشتیم چراکه کوچکترین اشتباه و بیاحتیاطی ممکن بود حادثه جدیدی رخ دهد: «امدادگران در طول شبانهروز تنها دو ساعت استراحت میکردند. نه گرمای روز و نه خستگی شب مانع از ادامه کار آنها نمیشد. آنچه سرعت عمل آنها را کند میکرد هجوم جمعیت در محل حادثه و حضور افراد غیرمتخصص و عادی در روند آواربرداری بود. موضوعی که ضریب ایمنی کار آواربرداری را کاهش میداد.»
امیر عنایتی، سرپرست تیم اعزامی جمعیت هلالاحمر استان کرمان هم همراه با بهزاد در صحنه حادثه حضور دارد. حادثهای تلخ که به اعتقاد او باید از آن بهعنوان یک غم بزرگ ملی یاد کرد: «نوع آوار متروپل منحصربهفرد بود. طبقهای و به شکل دومینو، از طرفی اطلاعات دقیقی در اختیار نجاتگران وجود نداشت. ساختمان نیمهساز بود و کسی اطلاع نداشت دقیقا چه جمعیتی در آن حضور داشته از کارگران افاغنه گرفته تا کسبه مغازههایی که در آن فعال بودند.»
از آمادگی خوب تیمهای آوار استان کرمان میگوید: «استان ما هرماهه بین 70 تا 80 زلزله بزرگوکوچک را تجربه میکند از طرفی بعد از زلزله بم آموزشهای تخصصی آوار و امدادونجات در استان ما بهجد دنبال شد. بهخاطر همین تیمی متخصص و حرفهای داریم که در چنین شرایطی میتوانیم کمکهای موثری ارایه دهیم.»
حالا در سایه تلاشهای او و دوستانش بیش از 32 پیکر از زیر آوار متروپل خارج شده و خانوادهها با دیدن پیکر عزیزانشان کمی آرام گرفتهاند: «تجهیزاتی که تیم ما همراه آورده بود به اندازه تجهیزات یک تیم 40 نفره بود. همه این تجهیزات را آورده بودیم تا باری بر دوش جمعیت هلالاحمر خوزستان نباشیم.»
ضجه زنان داغدار در سرمان پیچیده است
در کنار نجاتگرانی که از اقصی نقاط کشور برای کمک به آواربرداری متروپل آمدهاند امدادگران خوزستانی هم از همان ساعات نخست حادثه حاضرند. مهدی مستوی ازجمله این نجاتگران است که به گفته خودش صبح،ظهروشب مشغول آواربرداری همراه با دوستانش است: «حادثه متروپل یک حادثه خاص بود ما در این حادثه هم مشغول آواربرداری هستیم، هم انتقال اجساد و هم بهواسطه نوع آواری که وجود دارد کار سخت یدی.»
تلاش در جهت کاهش آلاموغم مردم عزادار محور کار آنهاست: «از روزی که آمدیم سرازپا برای کمک نمیشناسیم. نمیدانیم چه کاری انجام دهیم که کمی از این غم کم کنیم. صدای ضجه زنان داغدار در سرمان پیچیده. التماسهایی که با گریهوزاری برای نجات فرزندانشان در گوشمان زمزمه میکنند. حتی صدای ماشینآلات و سر و صدای محوطه هم مانع از شنیدن این ضجهها نمیشود.»
از فشار کاری تحمیلی بر امدادگران در روزهای نخست میگوید: «در روزهای نخست امکان آواربرداری سنگین نبود. از طرفی نیمی از ساختمان دوباره در حال ریزش است و جای هیچ ریسکی نیست. اگر تا بهحال این ساختمان ریزش نکرده خدا به امدادگران و مردم حاضر در منطقه کمک کرده است.»
به گفته او فاجعه متروپل وحشتناکتر از آن است که از قاب تلویزیون و گوشیهای موبایل دیده میشود: «کنترل شرایط بحرانی متروپل و آرام کردن خانوادهها کار بزرگی بود که ما باید در کنار آواربرداری انجام دهیم و این کمی سخت بود و روحیه بچهها را بهشدت تحتتاثیر قرار میدهد.»
او و همه دوستانی که در آبادان هستند خدمت به مردم داغدار این شهر را وظیفه خود میدانند و معتقدند یک ایران به آبادان بدهکار است و باید امروز همه در کنار مردم این شهر باشیم.
انتهای پیام//
فیلم/ مامانعباس از متروپل جان سالم به در برد!/ روایتی عجیب از یک زن در میان آوارهای متروپل
قصه پردرد مردان آتش در ویرانهسرا متروپل
مرگ ۱۴ کارگر ساختمانی در ریزش متروپل