دیوارهای بلند بی‌اعتمادی!

چرا اقتباس ادبی در سینمای ایران تبدیل به یک جریان نشده است؟!

به گزارش خبرنگار شهروندآنلاین؛ در سینمای ایران آثار زیادی با اقتباس از ادبیات داستانی ایران جلوی دوربین رفته‌اند- از «آرامش در حضور دیگران» و «ناخدا خورشید» ناصر تقوایی تا «تنگسیر» امیر نادری و «شازده احتجاب» و «سایه‌های بلند باد» بهمن فرمان‌آرا و «داش آکل» و «غزل» مسعود کیمیایی و «گاو» و «پستچی» و «دایره مینا» و «هامون» و «بانو» و «سارا» و «پری» و «لیلا»ی داریوش مهرجویی و البته بی‌شمار فیلم و فیلمساز دیگر که چراغ اقتباس در سینمای ایران را در گذر سال‌ها همواره روشن نگاه داشته‌اند.

با این حال در تمام این چندین و چند دهه اما اقتباس ادبی در سینمای ایران تبدیل به یک جریان نشده است. چرا؟

مهرجویی در این زمینه می‌گوید که «نویسنده‌های زیادی در ایران وجود ندارند که آثارشان مایه سینمایی داشته باشد. سانسور و تنگ‌نظری هم موانع دیگری هستند که در مسیر پا گرفتن یک جریان مستمر فیلم اقتباسی وجود دارند. به خصوص مسئولانی که به‌عنوان ناظر به رد و حذف و سانسور من و امثال من دست می‌زنند- بدون این که کاری کرده باشند و آثاری تولید کرده باشند و حتی اصلا  یک انشا نوشته باشند»!

فرزاد موتمن نیز دلیل کمبود فیلم‌های اقتباسی در ایران را تیراژ پایین کتاب می‌داند: «اگر برای یک اثر، تعداد زیادی خواننده بالقوه وجود داشته باشد، تهیه‌کننده به ساخت آن علاقه‌مند می‌شود، اما مردم علاقه زیادی به کتاب‌خوانی ندارند و تیراژ کتاب پایین است، بنابراین اقتباس کردن نمی‌تواند تاثیری بر فروش فیلم داشته باشد».

کیوان علی‌محمدی نیز عقیده مشابهی با فرزاد موتمن دارد. او با اشاره به این‌که «سینما در ایران در خدمت فرهنگ نیست و امری مصرفی قلمداد می‌شود که قرار نیست مخاطب بسازد و خاطرات مشترک بین مخاطبین بوجود بیاورد» می‌گوید: «تیراژ کتاب در این سرزمین، آماری تلخ دارد. در اواخر دهه پنجاه خورشیدی، جمعیت ایران کم‌تر از ۳۵ میلیون و تیراژ کتاب پنج هزار نسخه بود، امّا امروز که جمعیت ایران بیش از ۸۵ میلیون شده است، تیراژ چاپ اول هر کتاب کم‌تر از هزار نسخه را نشان می‌دهد. وقتی اشتیاقی به کتاب‌خوانی نیست، کاسبان سینما هم دلایل خود را دارند که پول خود را پای اقتباس قربانی نکنند».

علیرضا رئیسیان اما کمبود آثار اقتباسی را در سینمای ایران به دلیل ضعف‌های آثار ادبی می‌داند: «ما یک ادبیات کلاسیک داریم و یک ادبیات مدرن. ادبیات کلاسیک ما که بیشتر شعر است و تکلیفش روشن است. اما ادبیات مدرن این‌که اقتباس نمی‌شود، تقصیرش هم گردن سینماست و هم ادبیات. شاید هم گذشته از فاصله عمیقی که بین نویسندگان و فیلمسازان وجود دارد  این امر به این دلیل است که در ادبیات ٤٠- ٥٠‌سال اخیر ما تصویرسازی کمرنگ شده است و این موضوع اقتباس از این قبیل آثار را بسیار دشوار می‌کند».

الهام فلاح نیز با اشاره به این که «اقتباس ادبی خون حیات‌بخش دنیای سینما و تلویزیون است، اما در سینمای ما با وجود ادبیات داستانی پرخون معاصر، سینمای امروز ایران به شدت با ادبیات روز غریبه است و دیگر خبری از شاهکارهایی مثل گاو، تنگسیر، شازده احتجاب و… نیست» دلیل این اتفاق را «نگاه پرتبختر و خودبرتربین اهالی سینما نسبت به اهالی ادبیات» می‌داند و البته «اشراف و مطالعه نداشتن درباره ادبیات روز».

این داستان البته سویه دیگری هم دارد. امیرحسن چهلتن، داستان‌نویس موانع اقتباس ادبی را بی‌میلی نویسندگان و غیرقابل اعتمادبودن سینماگران می‌داند: «من اجازه ساخت فیلم براساس کتاب‌هایم را نمی‌دهم، چون مبالغی که برای خرید رایت کتاب پرداخت می‌شود، ناچیز است و البته از آن مهم‌تر این است که سینماگران ما به علم درام‌پردازی چندان آشنایی ندارند و می‌توان مطمئن بود که این موضوع به اقتباس از آثار ادبی آسیب وارد خواهد کرد.»

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.