رکابزنی به عشق یارمهربان

نسرین خضری‌مقدم، معلم دوچرخه‌سواری که برای روستاها و مناطق محروم کتاب هدیه می‌برد

معلم دوچرخه‌سوار است. عاشق کتاب و کتاب‌خواندن، «نسرین خضری‌مقدم». آنقدر عشق به این یار مهربان دارد که چندسالیست تصمیم گرفته با سفرهای دور و نزدیک، آن هم با دوچرخه، بچه‌های مناطق دورافتاده و محروم را با آن آشنا کند. رکاب می‌زند، شهربه‌شهر و روستابه‌روستا. هم برای زمین و حال ‌و روز ناخوش این روزهایش دغدغه‌مند است هم برای کودکانی که قرار است آینده زمین را رقم بزنند. قصه نسرین و رفقای قدو‌نیمقد روستایی‌اش در مناطق دورافتاده و صعب‌العبور کشور که این روزها با لمس ورق کتاب‌های اهدایی او، نگاه‌شان به زندگی تغییر کرده قصه شیرینوشنیدنی است که این معلم کرمانی در گپ‌وگفت صمیمانه با ما آن را روایت کرده است.

فاطمه عسگری نیا_ شهروندآنلاین؛ بهمن‌ماه بود که تصمیم گرفت رکاب‌زنان دورتادور جزیره قشم را بگردد. آن هم با خورجینی پر از کتاب: «دوچرخه‌سواری را سال 96 با هدف فعالیت‌های زیست‌محیطی‌ام شروع کردم. بعد هم با گرفتن مدرک مربیگری سفرهای درون کشوری‌ام را آغاز کردم. ابتدا سفری به کویر مرکزی رفتم و بعد گرگان تا اردبیل، بوشهر تا چابهار، سمنان تا شمال را رکاب زدم. سال 97 که کشور با بحران آب روبه‌رو بود سفرهایم را با شعار «آب گنجینه امروز رویای فردا» انجام می‌دادم. در رستوران‌های بین‌راهی با مردم صحبت می‌کردم و متقابلا مردم هم که سفر یک خانم با دوچرخه برایشان جذاب بود، به خوبی با من ارتباط می‌گرفتند و این ارتباط مثبت باعث می‌شد تا من به اهدافم برسم. تعمیر شیرهای آبی که چکه می‌کرد توسط مردم و به‌صورت داوطلبانه یکی از نتایج خوبی بود که در یکی از این سفرها گرفتم.»

 

سفر با یاران مهربانم

نسرین حالا با دوچرخه هم اهداف زیست‌محیطی‌اش را دنبال می‌کند، هم اهداف فرهنگی در حوزه ترویج فرهنگ کتاب‌وکتابخوانی را: «بهمن‌ماه سال گذشته بود که تصمیم گرفتم با دوچرخه دورتادور جزیره قشم را رکاب زده و با سرکشی به روستاهای آن برای بچه‌ها کتاب ببرم. البته در ابتدا فکر می‌کردم به خاطر فرهنگ غالب بر منطقه که مردمی سنتی و اهل تسنن داشت حضور یک خانم با دوچرخه مشکل‌ساز شود اما برعکس استقبال گرم مردم این مناطق و بچه‌ها باعث شد تا با انگیزه بیشتری این سفر را دنبال کنم. برای مردم روستایی جالب بود که یک زن به تنهایی آنهم با دوچرخه‌سواری، شب را کمپ بزند و با وسایلی که همراه دارد روز و شب را سپری کند . وقتی از سوی روستاییان مورد استقبال قرار می‌گرفتم و به دعوت آنها راهی خانه‌هایشان می‌شدم به بچه‌ها خبر می‌دادم که در خورجین دوچرخه‌ام کتاب دارم و این خبر ذوق‌وشوق خاصی را در بین آنها به‌راه می‌انداخت.»

جلب بچه‌ها با آموزش خطاطی

نسرین تنها با کتاب‌ها به دل بچه‌ها و اهالی نفوذ نمی‌کرد بلکه او به‌واسطه آموزش خط هم توانست دل بچه‌ها را برباید: «در این سفر مجبور بودم در هر روستا دوسه‌روزی ماندگار شوم. از آنجا که عاشق تدریس بودم هم در مرور درس بچه‌ها کمک و هم در آموزش خط نستعلیق به آنها تلاش می‌کردم و این دو باعث می‌شد تا بچه‌ها حسابی با من گرم گرفته و از دعوتم برای شرکت در دورهمی قصه‌خوانی استقبال کنند. در نخستین سفری که با دوچرخه به دور قشم داشتم به‌خاطر گرانی کتاب، تعداد محدودی همراهم بود که فقط می‌توانستم آنها را برای بچه‌ها بخوانم، اما در سفرهای بعدی که به کمک خیرین موفق به خریدن کتاب شدم در هر روستا تعداد قابل‌توجهی کتاب هدیه دادیم، کتابخانه ساختیم و از بچه‌ها خواستیم تا مسئولیت اداره کتابخانه‌ها را برعهده بگیرند و به روند کتابخوانی در روستاها کمک کنند.»

 

شروع فعالیتها از زندان

او حالا با دوچرخه سفرهای زیادی  می‌کند و با خورجینی که پر از کتاب است علم‌وآگاهی را به کودکان مناطق دورافتاده هدیه می‌کند. کسی که فعالیت‌های ترویج کتابخوانی خود را ابتدا از زندان آغاز کرد: «برای اولین‌بار تصمیم گرفتیم در فضای مجازی از مردم بخواهیم کتاب‌هایی که در خانه مطالعه کردند و نیاز ندارند برای اهدا به زندان به ما برسانند. پیرو این فراخوان حدود 1200 جلد کتاب به ما رسید و از بین کتاب‌ها حدود 800 جلد به زندان کرمان اهدا کردیم. بعدها فکر کردم بهتر است این کار را در زندان کودکان و نوجوانان ادامه دهم. به‌واسطه یکی از دوستانم سری به کانون اصلاح‌وتربیت زدم. دیدن 30 کودکی که 20 نفر آنها محکوم به قتل بودند ذهن مرا درگیر کرد. گرچه کانون، کتابخانه فشلی داشت اما برای بچه‌ها کارآمد نبود. بعد از نظرسنجی از آنها درباره نوع کتاب‌هایی که دوست دارند بخوانند کلکسیونی از کتاب‌های مفید برای گروه سنی‌شان تهیه و به کانون منتقل کردیم.»

 

حضور در سیستانوبلوچستان

بعد از این بود که تصمیم گرفت کار ترویج فرهنگ کتابخوانی را به مناطق محروم ببرد. در اولین قدم راهی سیستان‌وبلوچستان شد: «سیستان‌وبلوچستان را انتخاب کردم چون سال 98 تجربه حضور در این منطقه را داشتم. قصه از این قرار بود؛ گروهی از مدرسه‌سازان داوطلب در روستای «سیدبار جدگال» مدرسه‌ای ساخته بودند و نیاز داشتند یک نفر مدتی را به صورت دائم در این منطقه حضور یافته و به آموزش مهارت‌های زندگی بپردازد. من به محض اطلاع از این موضوع داوطلب و راهی منطقه شدم. یک ماهی را در روستا بودم و موفق شدم طی تعاملی دوستانه با بچه‌ها آموزش‌های لازم را ارائه کنم. کتابخانه‌ای در مدرسه ساخته شد و بچه‌ها از لحاظ علمی رشد خوبی کردند. اداره کتابخانه درحال‌حاضر با همان بچه‌های روستاست و هنوز با هم در ارتباط هستیم.»روستای کهنانی‌کش هم روستای دیگری است که این معلم دوچرخه‌سوار با حضور در آن و جلب مشارکت روستاییان موفق می‌شود کتابخانه‌ای در روستا ایجاد کند: «زمین کتابخانه را یکی از اهالی روستا اهدا کرد و کتاب‌های آن را با کمک خیرین تامین کردیم و حالا این مجموعه امکانات آموزشی خوبی برای بچه‌های روستا فراهم کرده؛ از زمین بازی گرفته تا مشارکت بچه‌ها در اداره کتابخانه.»

 

از مناطق محروم سیستان تا کوچ‌نشینان فارس

بعد از مناطق جنوبی کشور نوبت به عشایر استان فارس رسید که پای قصه‌های نسرین بنشینند: «مناطق عشایرنشین استان فارس بسیار صعب‌العبور است. به طوریکه حتی معلم‌ها هم رغبتی برای طی این مسافت‌ها ندارند. به همین‌ منظور سعی کردم در این مناطق حاضر شوم و با حداقل امکاناتی که شامل کتابخانه‌های پارچه‌ای و چندین جلد کتاب است بستر کتابخوانی بچه‌ها را فراهم کنم.»

او و دوستانش تا به حال 12 کتابخانه پارچه‌ای و دو کتابخانه فلزی در مناطق عشایرنشین استان فارس ایجاد کرده‌اند: «در این مناطق اینترنت نیست بچه‌ها برای اینکه با من در ارتباط باشند به بالاترین نقطه محل سکونت می‌روند و با ذوق‌وشوقی خاص مرا در جریان آخرین کتابی که خوانده‌اند می‌گذارند و این انگیزه مرا برای حضور در این مناطق دوچندان می‌کند.»

کتاب قصه خانم معلم دوچرخه‌سوار و یاران مهربانش تازه در فصل‌های نخست در حال نگارش است و او معتقد است هرچه جلو رود اتفاق‌های شیرین بیشتری در حوزه کتابخوانی کودکان در مناطق محروم رخ خواهد داد.

ماجرای عجیب «طارق» و 18 دانش‌آموزش

ناجی مادربزرگ 100 ساله

انتهای پیام//

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.