«به وقت مرگ»، پرسشهای جدیدی پیش روی ما میگذارد چون تجربههای بیواسطه انسانهایی است که مرگ را از نزدیک دیدهاند اما هنوز بین ما هستند.
شهروند آنلاین: درباره مرگ، بیمرگی، پس از مرگ و جهان پس از مرگ از ابتدای خلقت بسیار سخن گفته شده است. همیشه ترس از مرگ یا دنیای پس از مرگ یکی از مسائل محوری انسان بوده است که همواره کوشیده بر آن غلبه کند. از اپیکور نقل میشود که «مرگ، این ترسناکترین همه دردها، به نظر ما هیچ است، زیرا زمانی که ما هستیم مرگ با ما نیست و آنگاه که مرگ میآید، ما نیستیم». این استدلال امروز هم بسیار تکرار میشود. با وجود این، اپیکور از آنچه امروز بیشتر مایه ترس است، دیگر وجود نداشتن آدمی در این دنیا، بهسادگی گذشته است. در مسیر چیرگی خواستن بر ترس از مرگ، عارفان بهجای ترس به شوق به مرگ روی آوردند. چنانکه شوق به مرگ و وصال در «مثنوی» و «غرلیات» مولانا دیده میشود. یکی از کهنترین چارهها برای ترس از مرگ ارزیابی بدبینانه است. برخی رواقیون گفتهاند، «باید جایی را که خداوند یا طبیعت در ضیافت زندگی به ما اختصاص داده است بپذیریم و چون پایان نزدیک شد، این ضیافت را آرام و سپاسگزار ترک کنیم». در مجموع در تاریخ فلسفه و علم و ادیان دیدگاههای فراوانی درباره مرگ وجود دارد. مرگ در دیدگاه بسیاری از فلاسفه غرب مضمون بسیار با اهمیتی بوده است. در فرهنگ شرقی و اسلامی نیز فیلسوفانی مانند فارابی، ابنسینا، فخر رازی، سهروردی، ملاصدرا و عارفان و شاعرانی مانند فردوسی، عطار، مولانا، خیام، سعدی، بایزید، به مرگ و تجارب نزدیک به مرگ اشاراتی دارند. اما مطالعه نظاممند این امر بیشتر از آغاز سده بیستم شکل گرفته است. اطلاعاتی در زمینه رهیافتهای جدید در گروههای سنی، جنسیت، شغل، وضع تأهل، آموزش، سلامت یا بیماری جسمی و روانی، به دست آمده است. «به وقت مرگ» ضمن توصیف این تجارب، نکاتی را از آنها بیرون میکشد و پرسشهای جدیدی پیش روی ما میگذارد چون تجربههای بیواسطه انسانهایی است که مرگ را از نزدیک دیدهاند اما هنوز بین ما هستند.
«به وقت مرگ» (۴۲ روایت از تجربههای نزدیک به مرگ) نوشته علی قاسمیاننژاد و علی ایمانینسب از سوی انتشارات «آنسو» چاپ شده است.