محمدمهدی حاتمیپور» 15 سال داشت که در عملیات والفجر مقدماتی اسیر شد. قبل از اعزام علاوه بر دورههای معمول نظامی، کمکهای اولیه و اقداماتی از این دست را هم یاد گرفته بود. مجروحیت شدید او در عملیات والفجر مقدماتی باعث شده بود دوستان و همرزمانش گمان کنند او شهید شده.
به گزارش خبرنگار شهروندآنلاین؛ حاتمیپور میگوید: «بعد از جراحت در عملیات و اسیر شدن، 32 بار عمل شدم. تعداد زیادی از این عملهای جراحی را در زمان اسارتم در اردوگاه انجام دادهام. دائم در بهداری بودم و با کمکهای اولیه و آموزشهایی که قبلا دیده بودم، کمکم به کارهای درمانی بچهها در اردوگاه هم کمک میکردم.» مجروحیت شدیدی که در جبهه نصیبش شده بود، باعث شد نام او در میان اسرایی که در طول جنگ قرار است تبادل شوند به چشم بخورد. با این حال تجربههایی ناکام از این ماجرا هم داشت: «یک بار حتی تا فرودگاه بصره هم اعزام شدیم برای آزادی، اما اعلام کردند که ایران از پذیرش شما منصرف شده. میخواستند روحیه ما را خراب کنند. گفتند میتوانید هر کشوری که خواستید را انتخاب کنید و پناهنده شوید. ولی ما دوباره به اردوگاه برگشتیم. تا اینکه در سال 67، بالاخره آزاد شدم و به شهرم برگشتم.»
خانوادهاش تا 4 ماه بعد از اسارت، خبری از او نداشتند. نامهای مهروموم شده که به کمک صلیبسرخ برای آنها نوشته بود زمان زیادی در راه بود تا به دست آنها برسد. نامه اما روزی رسید که خانوادهاش دیگر برای او مراسم نمادین تشییع جنازه برگزار کرده بودند. حاتمیپور میگوید: «نامه من از اردوگاه درست روزی به خانواده رسید که آنها برای من مراسم تشییع جنازه گرفته بودند. وقتی نامه را دریافت کرده بودند مراسم لغو شده بود. حاتمیپور میگوید: «حتی کوچهای به نام من با پیشوند شهید سر در کوچه نصب شده بود که بعد از بازگشت من به ایران، برداشته شد و نام آزاده یا آزادگان را به جایش گذاشتند.»
بازگشت او به ایران مساوی بود با آغاز همکاری و فعالیت او در اداره اسرا و مفقودان؛ همراهیای که بعد از جنگ هم ادامه پیدا کرد. حالا او یکی از مربیان آموزشی امداد هلالاحمر البرز است و همچنان به فعالیت در هلالاحمر ادامه میدهد.