این برنز برای ما حکم طلا دارد
خبر آمده تیمملی بسکتبال زنان ایران برای نخستینبار در یک تورنمنت بینالمللی رسمی شرکت کرده و با برتری ۷۱- ۵۲ مقابل اردن به مدال برنز رقابتهای قهرمانی غرب آسیا دست یافته است؛ مدالی که نخستین مدال رسمی بینالمللی زنان ایران در رده ملی در 40سال گذشته است.
خبر، دیروز آمد و بین دیگر خبرها گم شد؛ کاربران شبکههای اجتماعی چندان دست به دستش نکردند و ورزشینویسها، آنها که از قضا بیشترشان مَردند و همه این سالها این انتظار از آنها مطرح بوده که به کمک رفع محدودیتها بیایند، کمتر در اینباره نوشتند یا اصلا ننوشتند! تعدادی از آنها، جمله «حالا مگر چه شده» و «تیم اردن ضعیف بوده و تیم ما کاری نکرده» و… را تحویل کسانی دادند که از سکوتشان درباره این بُرد سکوت کردند.
شاید از نظر کسانی که کارشان رصد هرروزه اخبار و نوشتن گزارش و تحلیل در حوزه ورزش است، گرفتن مدال برنز و برد یک تیم نهچندان قوی، کار بزرگی نباشد و ارزش تحلیل هم نداشته باشد اما کملطفی نکردهایم اگر این افراد را کمتوجه به ابعاد اجتماعی و فراورزشی یک اتفاق ورزشی بدانیم. در کشوری که خیلیها به سختی و با طیکردن پلههای بلند رسیدن به موفقیت و برداشتن سدها، جلو میروند و خودشان را به بقیه ثابت میکنند، اینکه تیمی زنانه بعد از 40سال بالا و پایینهای بسیار به تورنمنتی برود و مدال هم ببرد- حالا گیریم برنز-، چطور میتوان نادیدهاش گرفت؟ چطور میشود فقط آن را با معیارهای ورزشی و در مقایسه با رکودها و مدالها دائمی و سنتی سنجید؟ مگر نه اینکه همه ستارگان در همه رشتههای ورزشی و در سراسر جهان، تا زمانی که پا را از مرزهای کشورشان بیرون نگذاشتند و با تیمهای خارجی و در حضور غریبهها، رخ در رخ نشدند، پیشرفت، پیدایشان نکرد و توجه و امکانات به وررزش کشورشان سراریز نشد؟
این دیگر نیاز به توضیح ندارد که برای رسیدن به مراحل بزرگتر و جدیدتر، مسابقات فرامرزی، مهمترین مولفه است در تاثیرگذاری و اصلا چه معلوم حالا که زنان بسکتبالیست ما رفتهاند و بالاخره توانستهاند سری از سرها درآورند، یکییکی توسط تیمهای باشگاهی بسکتبال در همین کشورهای منطقه، شناسایی نشوند و انتخاب؟
نگاه حداقلی به مسائل زنان، بهخصوص وقتی پای ورزش به میان میآید در همه این سالها، گریبانگیر آنها بوده است؛ نمونهاش همین مسأله ورود خانوادهها به ورزشگاهها. کم نبودهاند از میان ورزشنویسها و ورزشدوستها که وقتی حرف این موضوع پیش آمده، گفتهاند حالا اصلا مگر چند نفر دلشان میخواهد به ورزشگاه بروند که اینهمه هیاهو به راه انداختهاید؟ غافل از اینکه مهم حضور دوستانه است که اگر اتفاق بیفتد، هرکس راه خودش را میرود و هرچیز، کار خودش را میکند. البته اگر کسانی این علاقه را کنار بگذارند که در راههای پرسنگلاخ برای رسیدن به موفقیت، سنگهای درشت از جنس بیاهمیتی بریزند.