متروپل را مثل سینما رکس از تقویم پاک نکنید

گفت‌وگوی «شهروند» با تنها جامانده حادثه سینما رکس که چندین روز در ساختمان فروریخته آبادان به یاری امدادگران شتافت

خودش را در میان آوارهای متروپل جست‌وجو می‌کرد. در جهنمی‌ترین نقطه ایران به‌دنبال کسی مثل خودش می‌گشت تا بتواند کمکش کند. چندین روز در همان نقطه‌ای ایستاد که روزی پدر و مادرش را از او گرفته بودند. حالا آمد و در کنار مردمی ایستاد که مثل خودش به‌دنبال رد یا نشانه‌ای از عزیزان‌شان بودند. بیژن محمدی به گفته خودش تنها جا مانده حادثه سینما رکس است. مرد جوانی که در زمان حادثه فقط 9 ماه داشت و از آن زمان به بعد زندگی‌اش جور دیگری ورق خورد. پدر و مادرش در آن سینما تقریبا 45 سال پیش در همین روز  در حال تماشای فیلم بودند که سوختند و خاکستر شدند. بیژن محمدی حالا بعد از 45سال به همان نقطه آمده و این‌بار در میان خرابه‌ها سعی می‌کند به مردم شهرش کمک‌کند. به آنهایی که چیز زیادی از عزیزان‌شان را در آن نقطه تحویل نگرفتند. به آنهایی که مات و مبهوت این فاجعه ماندند و در میان ویرانه‌های آن ساختمان منحوس، دل‌هایشان را جا گذاشتند.

سیما فراهانی _ شهروند آنلاین؛  حالا این جا مانده حادثه سینما رکس، باز هم دلش را در همان نقطه جا گذاشته و برای مردم شهرش اشکمیریزد. ناراحت است و از عدالتخواهی میگوید. چیزی که خودش بعد از 40 سال هنوز آن را به دست نیاورده، حالا برای مردم آبادان، آنهایی که متروپل عزادارشان کرده، میخواهد. تنها جا مانده حادثه سینما رکس، در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» از چند روز سخت در متروپل میگوید:

 چرا از روز اول حادثه به متروپل رفتید و به امدادگران کمک کردید؟

وقتی خبر این حادثه را شنیدم، اصلا تصورش را نمیکردم که چنین فاجعهای باشد. عمق فاجعه را در این حد نمیدیدم. یکی از دوستانم روبهروی متروپل مغازه دارد. با او تماس گرفتم و جواب نداد. به مریم قربانی صاحب کافه مری زنگ زدم و مشغول بود. با خودم گفتم خدا را شکر مشغول است، پس حتما زنده است. به شوهرش زنگ زدم در دسترس نبود. به مریم پیام دادم و گفتم حالتان خوب است؟ پیامم رفت. گفتم شاید نت مشکل پیدا کرده باشد. خلاصه به متروپل رسیدم و جمعیت زیادی را در خیابان امیری دیدم. سرم را بردم بالا و جهنم را دیدم. مردم داشتند ماشینها را بیرون میکشیدند و افراد داخلش را بیرون میآوردند. وضع خیلی وخیم بود. همانجا کار خودم را رها کردم و سراغ امدادگران رفتم. هرکاری از دستم برمیآمد انجام دادم.

 آن لحظه چه حسی داشتید؟

این حادثه اصلا قابل مقایسه با حادثه سینما رکس نیست. حادثه سینما تعمدی بود، ولی متروپل حاصل حماقت و لجبازی بچگانه کسی بود که خودش را آنقدر بزرگ و بینقص میدید که اهمیتی به کارشناسان نمیداد. برای همین تصویر حادثه سینما برایم زنده نشد. اما در آن لحظات با مردمی که فریاد میزدند و دنبال خانوادههایشان در زیر آوار میگشتند، احساس همدردی زیادی میکردم. گیج و گنگ در میان آنها مانده بودم و دلم میخواست به تکتکشان کمک کنم.

 انگیزه اصلیتان برای کمک چه بود؟

شاید یک نوع همزادپنداری بود. من آنجا بهدنبال کسی میگشتم که پیدایش نکردم. بهدنبال جا ماندهای که به او کمک کنم. یکی مثل خودم. کسی که در آن شلوغی و همهمه به کمک نیاز داشته باشد. درست مثل روزهای اولی که من بعد از آن اتفاق تنها ماندم و کسی کنارم نبود. بهدنبال یک کودک بیپناه میگشتم تا شاید بتوانم او را زیر بال و پرم بگیرم. درست مثل خودم که در آن زمان تنها و سردرگم مانده بودم و تا مدتها سختی زیادی کشیدم.

 شما چه کسانی از اعضای خانوادهتان را در حادثه سینما رکس از دست دادید؟

پدرم، مادرم، خاله بزرگم و داییام فوت شدند. مادربزرگ مادریام، تنها کسی بود که در این سالها محبت زیادی به من کرد. البته خودش تا مدتها حالت جنون پیدا کرده بود. چون سه تا از بچههایش مرده بودند.

 زمان حادثه سینما رکس چند سالتان بود؟

9 ماه بیشتر نداشتم.

 تصویری از پدر و مادرتان در ذهنتان هست؟

پدرم نه. تصویری از او در ذهن ندارم. حتی وقتی به خوابم میآید صورتش محو و مبهم است. اما مادرم با موهای صاف و بلند، لباس گلدار و سینهریزی که در گردن داشت، کاملا در ذهنم نقش بسته است. مادرم وقتی فوت کرد 23 سال داشت و پدرم 26 ساله بود. حالا هم که سالگرد حادثه نزدیک است، باز هم در دلم آشوبی به پاست. 28 مرداد سالگرد حادثهای است که من خانوادهام را در آن از دست دادم.

 حادثه متروپل چقدر شما را به یاد حادثه سینما رکس انداخت؟

زیاد شبیه به هم نبود. من فقط احساس همدردی زیادی با جاماندگان این حادثه داشتم. این اتفاق واقعا خیلی بد بود. ما خودمان در آن چند روز، در آن گرما حالمان بد بود. امدادگران شرایط سختی داشتند. بوی تعفن، گرما، اجساد متلاشیشده و آوار سنگین، همهمان را تحتتاثیر قرار داده بود. این تلخیها درون همهمان، همه امدادگران ریشه کرده است. مردم آبادان حالا بیشتر از همیشه نیاز به آرامش دارند. نیاز به یک روانشناسی دارند. امدادگران هم همینطور.

ما در شهر وقتی همدیگر را میبینیم حالمان خوب نیست. همهمان از حال هم خبر داریم. یک ناخوشی گسترده به وجود آمده است. حال مردم خیلی بد است. قطعا حال امدادگران هم همینطور. چون من روزها در کنارشان بودم و میدیدم که با چه سختی کار میکنند. خانوادههای عزادار که هیچ؛ خیلی سخت است که عزیز زندگیات را صحیح و سالم ببینی، با او خداحافظی کنی و چند ساعت بعد جسد متلاشیشدهاش را تحویل بگیری. مردم آبادان نیاز به یک خوشی همگانی دارند.

 فکر میکنید چطور میشود به خانوادههای عزادار متروپل کمک کرد؟

اینکه 45 سال بعد کسی مثل من نماند که همچنان بهدنبال عدالتخواهی باشد. همچنان منتظر باشد. اینکه خانوادهها یک روزی روبهروی متروپل صندلی عدالتخواهی بگذارند، آنجا بنشینند و در ذهنشان باز هم بهدنبال مقصر بگردند. درست مثل خودم که بعد از این همه سال هنوز هم نمیدانم به چه جرمی خانوادهام سوختند و خودم هم همینطور. اینکه در این میان کسی نباشد که در 45 سالگی هزار ساله شود. من همچنان بهدنبال عدالتخواهی هستم. دادگاهی که آن زمان شکل گرفت با خواستههای امروز من خیلی فاصله دارد. اینکه چرا این اتفاق افتاد. فردی که این کار را کرده، بخشیدم. در واقع او مقصر نبود.

او خودش هم بدون اینکه بداند قربانی شده بود. باید بدانم چه تفکری پشت این اتفاق بوده، دلیلش را با گوشهای خودم بشنوم. شاید یک مقدار از این درد درونم کاهش پیدا کند. من هر لحظه دارم در درون میسوزم. اینکه چه اتفاقی باعث سوختن پدر و مادر من شده؛ من هنوز به آن عدالتی که میخواستم نرسیدم. مسأله دیگر هم اینکه سینما رکس از تقویم ایران پاک شده است. هیچ تقویمی پیدا نمیشود که حادثه سینما رکس درونش ثبت شده باشد. برای همین امیدوارم متروپل اینطور نشود. مردم به آن چیزی که حقشان است برسند. کسی سالها بهدنبال حقخواهی نباشد. از تقویم و یاد مردم پاک نشود. همه خوشحال باشیم. به نظر من کل ایران یک خوشحالی یکماهه به مردمش بدهکار است.

  شما به آن حقی که میخواستید نرسیدید؟

نه. کودکی من تباه شد. دوران جنگ و بعد از آن هم که به خودم آمدم تازه فهمیدم که پدر و مادرم چه شدند. حدودا کلاس دوم یا سوم ابتدایی بودم که حادثه سینما رکس را فهمیدم. بعد از آن زندگیام عوض شد. احساس میکردم به هیچ کجا تعلق ندارم. خیلی سخت بود.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.