پایان مرگبار شوخی با اسلحه

گزارش "شهروند" از ماجرای جنایتی که در یک بزم شبانه در مرکز تهران رخ داد

تصور می کرد که کلت خالی است. هرگز فکرش را هم نمی کرد که وقتی ماشه را می کشد، صحنه وحشتناکی را در مقابل خود می بیند. در یک لحظه همه چیز نابود شد. اسلحه را برداشت. به طرف دوستش گرفت، می خواست نمایش خنده داری را به تصویر بکشد. اما این نمایش ناگهان رنگ خون به خودش گرفت. نمایش خنده دار، تبدیل شد به یک سناریوی وحشتناک جنایت؛ اسلحه کلتی که پسر صاحبخانه برای خودنمایی روی میز گذاشته بود، بلای جان یکی از مهمانان شد. وحید آن را برداشت و به طرف دوستش گرفت. می خواست با او شوخی کند. ماشه را کشید، ولی تیر داخل اسلحه بود و جان پسر جوان را گرفت. تیر مستقیما به سر قربانی خورد و حالا یکی جان باخته و دیگری به جرم قتل در دادسرا بازجویی می شود.

به گزارش خبرنگار شهروند آنلاین؛ ماجرا به شب چهار شهریور ماه بر می گردد. وقتی صدای شلیک از طبقه پنجم ساختمانی در یکی از محله های مرکز تهران شنیده شد. بعد از آن بلافاصله صدای فریادهای چند نفر از همان آپارتمان آمد. اهالی ساختمان به سمت خانه طبقه پنجم رفتند. چند نفر در آنجا سراسیمه بودند و درست در وسط حال جسد غرق در خون پسری جوان دیده می شد. بلافاصله موضوع به اورژانس و پلیس اطلاع داده شد و ماموران بلافاصله خود را به محل حادثه رساندند.

جنایت در مهمانی

تیمی از ماموران کلانتری ابوسعید و در ادامه هم قاضی محمد حسین زارعی بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شدند. ماموران پلیس داخل اتاق پذیرایی در طبقه پنجم ساختمان مسکونی شدند. آنها در آنجا با جسد پسر 22 ساله ای به نام پرهام روبرو شدند که با شلیک گلوله ای به سرش به قتل رسیده بود. بلافاصله جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات در این خصوص جنایت نیز آغاز شد. طبق بررسی ها آن شب در آن خانه مهمانی و پارتی به راه بود و پرهام با شلیک گلوله یکی از مهمانان به قتل رسید.

یکی از مهمانان در تحقیقات به پلیس گفت: «ما معمولا به این خانه می آمدیم و دورهم بزم شبانه به راه می انداختیم. چند دوست بودیم همیشه دورهمی داشتیم. امشب هم مثل همیشه به اینجا آمدیم. مشروب خوردیم. ناگهان دیدیم که وحید اسلحه ای در دستش است. او به سمت پرهام گرفت و شلیک کرد. ما مست بودیم و خیلی متوجه نشدیم که ماجرا از چه قرار بود. فقط دیدیم که پرهام روی زمین افتاده است.»

تسلیم پلیس

این در حالی بود که مشخص شد این تیر از اسلحه کلت صاحبخانه شلیک شده است. بنابراین پسر جوان نیز تحت تحقیق قرار گرفت. او نیز در این باره به پلیس گفت: «من این اسلحه را قبلا خریداری کرده بودم. داخل آن فشنگ نبود. نمی دانستم یک تیر درون اسلحه است. همه مان تصور می کردیم که اسلحه خالی است. با این حال نمی دانم چرا وحید آن را برداشت و ناگهان تیر شلیک شد. خودمان هم شوکه شده ایم. باورمان نمی شود که چنین اتفاقی رخ داد. ما هم با هم دوست بودیم و کسی با کسی دشمنی و یا اختلافی نداشت. آن شب هم جر و بحث و دعوایی رخ نداد.»

بدین ترتیب ماموران پلیس در ادامه به محل زندگی قاتل فراری رفتند و دریافتند وی پس از حادثه به خانه شان مراجعه نکرده و به مکان نامعلومی گریخته است. در حالی که تحقیقات برای دستگیری متهم به قتل ادامه داشت صبح روز گذشته قاتل فراری به اداره پلیس رفت و خودش را تسلیم کرد.

اشک های پشیمانی

این مجرم 20 ساله پس از دستگیری برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و در مقابل قاضی زراعی بازپرس شعبه اول با اظهار پشیمانی به قتل دوستش اعتراف کرد. او در بازجویی ها چنین گفت: «اصلا فکرش را نمی کردم که قتل رخ دهد. هنوز هم شوکه ام. باور کنید من قصد کشتن کسی را نداشتم و همه چیز در یک لحظه رخ داد.»

او در حالیکه اشک می ریخت، ادامه داد: «ما همیشه دور هم جمع می شدیم. مشروب می خوردیم و مست می شدیم. این بار اولمان نبود. همیشه مهمانی به راه بود. چند نفر دوست و رفیق بودیم. آن هم شب به آن خانه رفتیم. مشروب خوردیم. صاحبخانه اسلحه کلت را به تازگی به قیمت 17 میلیون تومان خریده بود. او برای کری خوانی و قدرت نمایی اسلحه اش را بیرون آورد و به ما نشان داد.

خیلی پز می داد و می گفت با قیمت بالایی آن را خریده است. در نهایت هم اسلحه را روی میز گذاشت تا عرض اندامی کرده باشد. فشنگ هایش هم در دستش بود. این یعنی اسلحه خالی بود. دقایقی بعد، من اسلحه را برداشتم. به طرف پرهام که دوستم بود، گرفتم. به شوخی ادای بازیگرها را در آوردم. مثلا می خواستم ادا در بیاورم تا همه بخندند. بدون اینکه بدانم یک تیر درون اسلحه مانده است، ماشه را کشیدم. ناگهان دیدم که پرهام غرق خون روی زمین افتاد. خیلی وحشت کردم. از ترسم فرار کردم و به شهرستان رفتم.»

خودم هم شوکه شده ام

این مجرم در ادامه صحبت هایش گفت: «باور نمی کردم که چنین اتفاقی رخ داده است. تا اینکه پدرم گفت، پرهام مرده است و من باید خودم را تسلیم کنم. خیلی عذاب وجدان داشتم. مدتی را در شهرهای اطراف گذراندم تا اینکه در نهایت تصمیم گرفتم خودم را تسلیم پلیس کنم. باور کنید من قصد جنایت نداشتم و هنوز هم از این اتفاق شوکه ام. هیچکس حتی خود صاحب اسلحه هم نمی دانست هنوز یک تیر درون کلت وجود دارد.»

با اعتراف این قاتل، به دستور بازپرس جنایی او برای تحقیقات بیشتر دراختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و تجسس ها در خصوص زوایای پنهان این ماجرا همچنان ادامه دارد.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.