همیشه و همه جا امدادگرم

گفت‌وگوی «شهروند» با «افسانه حسامی‌فرد» فاتح اورست و اولین زن ایرانی که به قله «کی‌تو» صعود کرد

«افسانه حسامی‌فرد» حالا 46 سال دارد. روزی که کوهنوردی را در سال 1376 شروع می‌کرد، فکرش را نکرده بود که روزی پا به بلندترین قله جهان بگذارد و اسمش به عنوان چهارمین زن ایرانی فاتح اورست سر زبان‌ها بیفتد. فتح قله کی‌تو، به عنوان سرسخت‌ترین قله جهان و دومین قله مرتفع جهان را در حالی در کارنامه خود به ثبت رساند که پیش از او، پای هیچ زن کوهنورد ایرانی‌ای به این قله باز نشده بود. افسانه حسامی‌فرد وقتی از دامنه کوه پایین می‌آید، در لباس پزشک عمومی ساکن بجنورد به وضعیت جسمانی مراجعان مطبش رسیدگی می‌کند و البته پزشکی تیم‌های ورزشی را هم برعهده دارد. نقطه مشترک زندگی افسانه حسامی‌فرد در فراز و فرودهای کوهستان یا در مطب، پزشک و امدادگر داوطلب بودن است؛ بخشی از هویت او که با هر لباس و در هر موقعیتی، مسئولیت تعریف شده‌ای بر دوشش گذاشته است. چه روزهایی که به عنوان پزشک داوطلب به همراه کاروان‌های سلامت به روستاهای محروم می‌رود و چه وقتی که در کوهستان با کوهنوردان مصدوم و دچار حادثه‌شده روبه‌رو می‌شود و به آنها کمک‌رسانی می‌کند. درست یک روز قبل از اینکه او از بجنورد راهی قله دهالاگیری یا همان کوهستان سفید شود، با او درباره کوه، مطب و کار داوطلبانه به گفت‌وگو نشستیم.

مرضیه موسوی- شهروند آنلاین؛ می‌گوید به زودی راهی کوهستان سفید می‌شود و از صدایش ذوق عبور از آبشارهای یخی قله دهالاگیری به گوش می‌رسد. هنوز آفتاب‌سوختگی‌های صعود به اورست و کی‌تو از صورتش رخت نبسته که صعود انفرادی دیگری را به ارتفاع بالای 8 هزار متر در پیش گرفته است.

افسانه حسامی‌فرد، پزشک عمومی ساکن بجنورد صعودهای قله‌های بالای 7 هزار متر در خارج از کشور را از حدود 8 سال پیش آغاز کرده و در 6 ماه گذشته سه صعود فشرده به این قله‌ها داشته.

او می‌گوید: «در کوهنوردی، به دنبال کشف توانمندی‌های خودم هستم و می‌خواهم حد و مرز توانایی‌های خودم را بشناسم. برای همین صعودهای بالای 8 هزار متر که در 6 ماه گذشته انجام داده‌ام، به صورت انفرادی بوده و تنها یک راهنمای محلی، من را همراهی می‌کند.»

قله کی‌تو و برودپیک را تنها به فاصله 5 روز، صعود کرده است و این هم یکی دیگر از رکوردهایی است که به نام او در جهان به ثبت رسیده است.

او می‌گوید: «وقتی به اورست، یا کی‌تو پا می‌گذاشتم به زنانی فکر می‌کردم که پیش از من در آنجا حضور داشته‌اند. معتقدم هر قدمی که کوهنوردانی مثل لیلا اسفندیاری و پروانه کاظمی در این کوه‌ها گذاشتند، باعث شد تا مسیر من و دیگر زنان کوهنورد برای رسیدن به قله هموارتر شود.»

از سختی‌های کوهنوردی در ایران به عنوان یک زن می‌گوید: «تجربه من نشان داده در ایران، کوهنوردان زن را دستکم می‌گیرند و حتی خیلی از راهنماهای محلی حاضر نیستند کوهنوردان زن را تا رسیدن به قله همراهی کنند. چون معتقدند این صعود قرار نیست به نتیجه‌ای برسد. به همین نسبت، اسپانسرها هم به ندرت حاضر به حمایت از زنان کوهنورد و حتی سایر ورزشکاران زن می‌شوند. برای همین اغلب ما مجبور هستیم رویاهایمان را با دست خالی و هزینه‌های شخصی دنبال کنیم که عملا بسیار دشوار است.»

 

چالش‌های کوهنوردی و بحران

با انتشار اولین عکس‌ها و خبرها از صعود او به اورست، کم‌کم پای اسپانسرها هم به میان آمد و حالا صعود به دهالاگیری را با حمایت مالی یک شرکت داروسازی در پیش گرفته است. او می‌گوید: «روزی که برای صعود به سمت کی‌تو می‌رفتم هیجان زیادی داشتم. این قله به سرسخت بودن در صعود معروف است. وقتی پای کوه، منظره پرابهت کوهستان را نگاه می‌کردم از هیجان و اضطراب تمام تنم می‌لرزید. صعود به این قله، برای من رویای بزرگی بود که به حقیقت پیوست.»

15 سال است که به عنوان پزشک داوطلب جمعیت هلال‌احمر، به روستاهای محروم سر می‌زند و در کاروان‌های سلامت حضور دارد. زلزله کرمانشاه و دیگر حوادث بزرگ کشور هم از حضورش خالی نبوده.

او می‌گوید: «روزهای نخست بعد از زلزله کرمانشاه، در شرایطی که نه ما و نه مردم زلزله‌زده از امکانات اولیه هم برای زندگی برخوردار نبودیم به طبابت در این مناطق پرداختم. خبری از جای خواب راحت نبود. آرامش و امنیتی که در خانه وجود دارد را نمی‌شد در آن شرایط بحرانی پیدا کرد، اما برای من همه اینها چالش‌هایی بود که قبلا در کوهنوردی هم تجربه کرده بودم و با هیچ کدام از آنها مشکلی نداشتم.»

 

امداد در هیمالیا

«یک امدادگر همیشه و همه جا امدادگر است.» این را می‌گوید و خاطره صعود به کی‌تو در ذهنش تازه می‌شود که راهنمایی که او را همراهی می‌کرد دچار حادثه شد و پایش شکست: «هوا خراب بود. باید او را به پایین منتقل می‌کردیم، اما شرایط جوی اجازه این کار را به ما نمی‌داد. سه روز در بیس‌کمپ منتظر خوب شدن هوا بودیم و در این مدت من و پزشک بیس‌کمپ از او مراقبت می‌کردیم. در این سه روز، جراحی کوچکی هم روی پایش انجام دادیم تا بیش از این آسیبش عود نکند.»

فعالیت‌های داوطلبانه را یکی از مهم‌ترین و موثرترین راه‌ها برای رشد فردی شخصیت هر فرد می‌داند و می‌گوید: «پیش بردن اهداف و شعارهایی که جمعیت هلال‌احمر دارد بیش از هر چیزی، حال خود فرد را خوب می‌کند و من فکر می‌کنم اگر کسی در این راه قدم می‌گذارد، اول برای این است که خودش حس خوبی از این فعالیت‌ها می‌گیرد. فکر می‌کنم حوزه فعالیت‌های داوطلبی آنقدر گسترده است که هر فردی با هر توانایی و مهارتی می‌تواند در آن قدمی برای دیگران بردارد.»

بهترین خاطره‌اش از همراهی و حضور در کنار هلال‌احمر، در زلزله کرمانشاه رقم خورده؛ روزی که با پسربچه‌ای به نام حافظ که به شدت بیمار بود روبه‌رو شد و فهمید او و خانواده‌اش بعد از زلزله در پناه یک کیسه نایلونی زندگی می‌کنند.

حسامی‌فرد می‌گوید: «به حافظ و خانواده‌اش کانکس نرسیده بود و آنها در سرمای آن روزهای کرمانشاه بدون سرپناه زندگی می‌کردند. عکس و فیلمی از وضعیت آنها گرفتم و در صفحه خودم منتشر کردم و از دوستانم خواستم در صورت امکان برای تهیه کانکس برای آنها کمک کنند. ظرف یکی دو روز پول کافی برای خرید کانکس جمع شد.

بعد از آن، افراد زیادی بودند که می‌خواستند برای کمک به زلزله‌زده‌ها مبالغی اهدا کنند و من خیلی خوشحالم که با کمک‌های جمع شده، توانستیم 17 کانکس دیگر برای آنها بخریم و به خانواده‌هایی که سرپناهی نداشتند هدیه کنیم.»

 

تبعیض‌هایی که کهنه نمی‌شوند

6 ماه گذشته، با فشرده شدن برنامه‌های صعود به قله‌های مرتفع جهان، کمتر فرصتی برای سر زدن به مطب برایش مهیا شده است. افسانه حسامی‌فرد می‌گوید: «بعد از انتشار گسترده خبر صعودم به عنوان چهارمین زن ایرانی به اورست و اولین زنی که به کی‌تو صعود کرده، بازخوردهای متفاوتی از اطراف گرفتم.

یکی از مهم‌ترین بازخوردها مراجعانی بودند که به این ورزش علاقه‌مند شدند و می‌گفتند صعودهای من برای آنها الهام‌بخش بوده است. البته برخی هم از اینکه گاهی درهای مطب برای چندهفته بسته بود اعلام نارضایتی می‌کردند.

نکته جالب برای من، زنانی بودند که می‌گفتند جرأت‌شان برای حرکت به سوی رویاهایشان را بیشتر کرده‌ام. برخی هم معتقد بودند که من به عنوان یک زن باید بنشینم در خانه و به زندگی‌ام برسم! در حالی که همین افراد از یک مرد انتظار اینکه در خانه بنشیند و به زندگی عادی‌اش برسد، ندارند و اتفاقا اگر مردی آنچه من در کوهنوردی تجربه کرده‌ام را به دست آورده باشند، به او افتخار می‌کنند. این تبعیض رفتاری هیچ وقت برای من کهنه نمی‌شود و هر بار از مواجهه با آن شوکه می‌شوم!»

او همه ریسک صعود به قله‌های سرسخت جهان را پذیرفته و می‌گوید: «می‌دانیم که کوهنوردان زیادی در راه همین قله‌ها جان خود را از دست داده‌اند. من هم به عنوان یک کوهنورد که ورزش پرریسکی را برای خودم انتخاب کرده‌ام با این خطرها و احتمال وقوع آن آشنا هستم. می‌دانم که صعود به قله‌های پاکستان مساوی است با قرار گرفتن در معرض بهمن و بارش سنگ، اما مهم‌ترین کاری که می‌توانم در این زمینه برای خودم انجام دهم افزایش آگاهی و مهارت است تا احتمال خطای انسانی را در صعودها کاهش دهم، اما همه احتمال‌ها را نمی‌توان کنترل و مدیریت کرد و شرایط محیطی از دست همه ما خارج است. همانقدر که ممکن است عبور از یک خیابان برای ما خطرآفرین باشد، صعود به یک قله مرتفع هم می‌تواند همراه با خطرهای بیرونی و محیطی باشد.»

وقتی در پایان حرف‌هایش، درباره وجه پررنگ هویت و شخصیتش از او سوال می‌پرسیم، می‌گوید: «من یک زن پزشک داوطلب کوهنوردم.»

پزشکان داوطلب را به هرندی دعوت می‌کنم

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.