گلریزان برای بخشش زندگی به 2 اعدامی
گزارش «شهروند» از نجات 2 محکوم به قصاص با برگزاری مراسم نیکوکاری از سوی تیم صلح و سازش، بازیگران و خیران
هر دو دست به قتل زده بودند. یکی در درگیری و دیگری هم در پادگان آدم کشتند. جان گرفتند و قرار بود که جان خودشان هم گرفته شود. چیزی نمانده بود که به طناب سفیدرنگ ضخیم برسند و جان از تنشان خارج شود. اما آنها توانستند مهلت زندگی بگیرند. در مراسم گلریزانی که برای آنها ترتیب داده شد، بازیگران و خیران کشورمان به این دو مرد اعدامی کمک کردند تا در فرصت باقیمانده، پول دیهشان جور شود و بتوانند رنگ آزادی را ببینند. حالا آنها با کمک خیران، بازیگران و تیم واحد صلح و سازش دادسرای جنایی پایتخت میتوانند زندگی در آنسوی میلهها را بار دیگر تجربه کنند.
ماجرای یکی از این پروندهها به 11 سال پیش برمیگردد. روز 19 آذر سال 90 بود که در یکی از شهرهای استان کرمانشاه درگیری شدیدی رخ داد. در این درگیری مردی میانسال با ضربات چوب و چاقو زخمی شد و او را به بیمارستان رساندند. وقتی پلیس در جریان ماجرا قرار گرفت، موضوع را در دستور کار خود قرار داد و تحقیقات در اینخصوص آغاز شد. ماموران متوجه شدند که این یک درگیری خانوادگی است و بین چند نفر از اعضای فامیل رخ داده بود.
بازداشت قاتل تحصیلکرده
تحقیقات نشان داد عامل جنایت، پدرشوهر خواهرش را زخمی کرده و متواری شده بود. ضارب 21 ساله و مهندس مکانیک بود. طبق تحقیقات متهم از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار و مسلط به زبان انگلیسی هم بود. او پس از درگیری، پدرشوهر خواهرش را زخمی کرده و گریخته بود. همچنان که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت از بیمارستان خبر رسید، مرد میانسال به دلیل شدت صدمات جانش را از دست داده است. به همین دلیل پرونده جنایتی در اینخصوص تشکیل شد.
ماموران بهدنبال ردی از عامل این قتل بودند، ولی پسر جوان هیچ ردی از خودش به جا نگذاشته بود. او محل زندگیاش را تغییر داده و متواری بود. سه سال از این ماجرا گذشت تا اینکه درنهایت مخفیگاه او شناسایی شد و ماموران پلیس او را دستگیر کردند.
اعترافات قاتل پشیمان
عامل این جنایت در بازجوییها به جرم خود اعتراف کرد و گفت: «مدتی بود که خواهرم با شوهرش اختلاف داشت. آنها شدیدا با هم درگیر بودند. طوری که این درگیری به خانوادهها هم کشیده شد، ما هم مرتب در حال پا درمیانی بودیم. ولی در این میان صحبتهایی شد که باعث دلخوری ما شده بود. برای همین روز حادثه در حالی که بهشدت عصبانی بودم، به خانه پدر دامادمان رفتم. چند نفر از آشناهایمان هم آمدند. در آنجا اما با هم درگیر شدیم و این درگیری شدت گرفت. تا جایی که چند خودرو تخریب شد. همه از هر وسیلهای برای درگیری استفاده میکردند. از چوب و چماق گرفته تا چاقو و شمشیر. در این میان نمیدانم چطور شد که من ضربهها را به پدر دامادمان زدم و فرار کردم.»
این مجرم در ادامه اعترافاتش گفت: «من آنقدر عصبانی بودم که پیش از درگیری یک قرص آرامبخش خوردم. برای همین اصلا کنترلی بر رفتارم نداشتم. یادم نمیآید که چطور ضربه را به او زدم. وقتی شنیدم که مقتول فوت کرده است، خیلی عذاب وجدان گرفتم و حالم بد بود. اما از طرفی میترسیدم که خودم را معرفی کنم. چون از زندانیشدن میترسیدم. برای همین زندگی مخفیانه را آغاز کردم، ولی مرتب کابوس میدیدم و خیلی پشیمان بودم. امیدوارم مرا ببخشند. من قصد کشتن کسی را نداشتم.»
صدور حکم اعدام
با اعترافات این پسر، او در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شد. این حکم خیلی زود به تایید قضات دیوانعالی کشور رسید و به مرحله اجرا درآمد. مرد محکوم به قصاص در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت. در این شرایط بود که تلاشها برای جلب رضایت از اولیایدم شروع شد. در چند جلسه درنهایت اولیایدم دلشان به رحم آمد. آنها این پسر را به شرط پرداخت دیه بخشیدند. از آن زمان به بعد تلاشها برای جورکردن پول دیه آغاز شد. ولی خانواده این پسر پول زیادی برای پرداخت دیه نداشتند. آنها تنها بخشی از این پول را جور کردند. هنوز بخش زیادی از پول مانده بود.
مراسم گلریزان
یازده سال از جنایت گذشت. این پسر هشت سال تمام در زندان مانده بود و پول دیه هم جور نمیشد. تا جایی که او از جور شدن پول دیه ناامید شد و چند وقت قبل دست به خودکشی زد. اما با اقدام به موقع زندانیان و زندانبان، توانست به زندگی برگردد. در این شرایط بود که جمعی از خیرین پایتخت و تیم صلح و سازش مستقر در دادسرای جنایی تهران مستقر دست به کار شدند و تلاشها برای جور کردن پول دیه در این پرونده آغاز شد.
چند روز قبل مراسم گلریزان در تهران برگزار شد. قرار شد با کمک خیران مبلغ دیه را فراهم کنند تا جوان زندانی که از زندگی در زندان خسته شده بود، آزاد شود. مراسم در سالنی در یکی از محلههای پایتخت برگزار شد. در این مراسم عدهای از بازیگران، خوانندهها و خیران حضور داشتند. در این مراسم هر کس مبلغی برای کمک به پسر زندانی پرداخت کرد. بنابراین مبلغ دیه در این پرونده جنایی به صورت کامل تهیه شد. بنابراین این پسر توانست از زندگی پشت میلههای زندان خلاص شود و طعم آزادی را با کمک خیران بچشد.
شلیک به همخدمتی
پرونده بعدی نیز مربوط به 27 آبان سال 97 میشود. آن روز پسری جوان دست به کشتن همخدمتی خود زد. وقتی صدای تیراندازی در یکی از پادگانهای شهرهای کرمانشاه پیچید، سربازها و فرمانده در آن اتاق جمع شدند. آنها با پسری مواجه شدند که بر اثر شلیک گلوله به پاهایش غرق در خون روی زمین افتاده بود. همخدمتیاش، آن طرفتر اسلحه به دست داشت و شوکه بود. بلافاصله این پسر به بیمارستان منتقل شد، ولی به دلیل شدت خونریزی جان خود را از دست داد. این در حالی بود که همخدمتیاش تحت بازجویی قرار گرفت.
او در حالی که همان لحظه به فرمانده پادگانش گفته بود که هیچ دشمنی و دعوایی با مقتول نداشته است، در بازجوییها با روایت این ماجرای تلخ گفت: «آن روز داشتم با همخدمتیام صحبت میکردم. اتفاقا صحبتمان در مورد این بود که اگر زخمی شویم، میتوانیم از ادامه سربازی معاف شویم. من هم داشتم اسلحه را تمیز میکردم. نمیدانم چه شد که ناگهان گلوله شلیک شد و به پای همخدمتیام خورد. این حادثه کاملا تصادفی بود. هنوز هم شوکهام. قصد گرفتن جان او را نداشتم. چون اصلا با هم اختلافی نداشتیم. ما رفیق بودیم و دلیلی برای کشتن او نداشتم.»
از صدور حکم مرگ تا بخشش زندگی
با این اظهارات، پرونده او در دادگاه رسیدگی شد. هیأت قضائی قتل را شبهعمد شناخت. اما اولیایدم پرونده به این رأی اعتراض کردند. بنابراین، پرونده در شعبه دیگری در دادگاه رسیدگی شد. اینبار قضات برای سرباز، حکم قصاص در نظر گرفتند. این حکم به تایید قضات دیوانعالی کشور رسید. بنابراین متهم در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت. شمارش معکوس برای اعدام این جوان شروع شده بود.
چهارشنبه نهم شهریور امسال این پسر را برای اجرای حکم قصاص پای چوبه دار بردند. در آنجا دادستان نظامی کرمانشاه، رئیس اجرای احکام دادسرای نظامی و تعدادی از فرماندهان نظامی، معتمدان و ریشسفیدان با پادرمیانی از اولیایدم خواستند تا او را ببخشند. این پسر جوان نیز با گریه و التماس از اولیایدم طلب بخشش کرد. بنابراین اولیایدم تصمیم گرفتند او را ببخشند. آنها تا روز 31 شهریورماه به او مهلت دادند تا پول دیه را جور کند. بنابراین تلاشها برای جورکردن پول دیه در این پرونده نیز آغاز شد. در نهایت نام این سرباز نیز در همان مراسم گلریزانی که در پایتخت برگزار شده بود، قرار گرفت. در همان مراسم برای این سرباز نیز گلریزان شد و درنهایت پول دیه در پرونده او جور شد. او نیز توانست به لطف همین مراسم به زندگی برگردد و طعم آزادی و زندگی دوباره را بچشد.