شکستخوردگان پرکار سینمای ایران
اما نکته جالب در این میان این است که این شکستها- به دلیل همان قطع کامل ارتباط سینما و مخاطبان و وابستگی سینمای ایران به سرمایههای خارج از سینما- باعث ایجاد کمترین اختلالی در روند حرکت سینماگران شکستخورده نخواهد شد؛ همانطور که در سالهای پیش هم این اتفاق نیفتاده است. فیلمسازانی که بیتوجه به موفقیت یا شکست اقتصادی فیلمها، پشتسر هم فیلم خواهند ساخت و سرنوشت فیلمهایشان در اکران انگار که کمترین نقشی در ادامه روند کارنامهشان نخواهد داشت. یا به عبارت بهتر؛ کسانی که سکان سینمای ایران را در سالهای اخیر در دست داشتهاند، کشتیهای دیگری را غرق خواهند کرد و ارتباط تعداد بیشتری از مخاطبان را با سینمای ایران قطع خواهند کرد. این روند، داستان تکراری این سالهای سینمای ایران بوده است…
مثال درباره فیلمسازانی که بیدغدغه مشغول فیلمسازیاند، بسیار است. در واقع سینمای ایران از این نمونهها بسیار دارد؛ بهخصوص در سینمای دولتی که نامهایی چون رضا میرکریمی، محمدمهدی عسگرپور، کیانوش عیاری، رسول صدرعاملی و دهها فیلمساز دیگر در این گروه جای میگیرند. یک زمانی در این زمینه حسینعلی لیالستانی معروف بود که پشتسرهم فیلم میساخت، که نه اکران میشدند و نه جایزه میبردند. این روزها اما اینجور کارگردانان بیشتر شدهاند.
در هالیوود فیلمساز بزرگی به عظمت و اعتبار مایکل چیمینوی «شکارچی گوزن» بعد از شکست یک فیلم تا سالها سروکلهاش در دنیای فیلمسازی پیدا نمیشود. در سینمای ایران اما یکعده مدام کار میکنند و عدهای نیز همیشه بیکارند. مثلا هیچ میدانید علی عطشانی در ١٠سال اخیر 11 فیلم ساخته؛ و از بین این 11 فیلم هیچکدامشان، بله دقیقا هیچکدام، پیش منتقدان و کارشناسان حتی فیلمهای متوسط هم لقب نگرفتهاند و در فستیوالها نیز موفق نبودهاند. یعنی ١١ فیلم که در گیشه هم فروششان تاکنون به یکمیلیارد هم نرسیده! اما علی عطشانی همیشه درحال کار است.
آیا میدانید هاتف علیمردانی که در یکدهه اخیر نه فیلم ازجمله «کوچه بینام»، «هفتماهگی» و «آباجان» ساخته، از نظر فروش فیلم پرفروشی در کارنامه ندارد؟
میدانید علی غفاری با سابقه دو فیلم شاهرگ و چراغ قرمز به ناگهان سکاندار «استرداد»، یکی از گرانترین فیلمهای دولتی تاریخ سینمای ایران شده که فیلمی شکستخورده لقب گرفت و بعد هم با ارز خارجی فیلم «ابوزينب» را ساخت که کمفروشترین فیلم سال ٩٤ شد؟
این فهرست را میتوان ادامه داد؛ با نامهایی چون مسعود نوابی یا علی قویتن که همهساله فیلم میسازد و بدون اینکه اکرانشان کند، سراغ فیلم بعدی میرود؛ یا مهرداد فرید که نام آخرین فیلم موفقش را از یاد بردهایم؛ یا حتی روحالله حجازی با فیلمهای پرستاره و پرهزینهای که حتی یکیشان هم پرفروش نشده. با اصغر نعیمی، پوریا آذربایجانی، بهمن گودرزی و… این فهرست را میشود تا همیشه ادامه داد…
پولاد امین، شهروند| این روزها سینمای ایران بدترین روزهای تاریخ خود را میگذراند. انبوه فیلمهای روی پرده- که به ناچار برای عقب نماندن از قافله اکران اکران میشوند، بدون این که اتفاق خاصی را موجب شوند یا از نظر اقتصادی عایدی قابل توجهی نصیب سازندگانشان بکنند. ولی با این حال این بازی تکراری ادامه پیدا میکند و فیلمهای جدیدی میآیند و دوباره همین بازی تکرار میشود. جالبتر این که تهیهکنندگان هنوز و همچنان با همان اشتیاق گذشته با سرمایه سرمایهگذاران ناآشنا به سینما به تولید فیلم میپردازند، بدون این که فرجام این فیلمها سر سوزنی برایشان اهمیت داشته باشد.
این شمای کلی سینمای ایران است. سینمایی عملا ورشکسته- که از ابتدای سال، از سیونه فیلمی که روی پرده آمدهاند، با توجه به میانگین هزینه مورد نیاز برای ساخت یک فیلم تنها شش فیلم موفق شدهاند هزینه تولید خود را برگردانند. به رغم این واقعیت تلخ، اما سینمای ایران از نظر تولید فیلم هنوز و همچنان جزو پررونقترین سینماهای دنیا محسوب میشود- که این تناقض تنها و تنها یک دلیل میتواند داشته باشد و آن هم چیزی نیست مگر بینیازی کامل سینمای ایران از مردم و مخاطبان. رابطه معیوبی که خودش دلیل دیگری برای ورشکستگی این سینما نیز میتواند باشد. به عبارت بهتر وقتی سینما نیازمند مخاطبان نباشد و به منابع مالی دیگری وابسته باشد، طبیعی است که اندک تلاشی هم برای نزدیک شدن به مردم و نمایش چهره واقعی آنها نخواهد داشت- و این شکست مکرری را موجب خواهد شد- که در حال حاضر در سینمای ایران میبینیم.
یخبندان گیشهها
از ابتدای سال تا همین امروز سیونه فیلم روی پرده آمدهاند. از میان این فیلمها تنها فیلمهای «انفرادی» سیدمسعود اطیابی، «سگبند» مهران احمدی، «علف زار» کاظم دانشی، «تی تی» آیدا پناهنده، «ابلق» نرگس آبیار، «دوزیست» برزو نیکنژاد، «موقعیت مهدی» هادی حجازیفر، «پسر دلفینی» محمد خیراندیش و «شادروان» حسین نمازی بیش از نه میلیارد تومان فروختهاند- که به این معناست که بین دو و نیم تا سه میلیارد تومان به حساب تهیهکنندگان این فیلمها واریز شده یا خواهد شد. سایر فیلمها هم در این میان که هفتاد و پنج درصد بقیه را شامل میشود شکست خوردهاند- که البته شکست برخی مانند «چند میگیری گریه کنی 2» یا «روز صفر» سعید ملکان و البته «مرد بازنده» محمدحسین مهدویان نسبی بوده (که با توجه به هزینههای بالای این دو فیلم آخر چندان هم این شکست نسبی نبوده!!!) و برخی نیز مانند «پدر و دختر» خسرو ملکان، «پسران دریا»ی حسین قاسمی جامی و افشین هاشمی، «تارا»ی کاوه قهرمان، «رویای سهراب» علی قویتن و «سلفی با دموکراسی» علی عطشانی که همگی کمتر از صد میلیون تومان فروختهاند، با شکست مطلق مواجه شدهاند.
مقایسه تاریخی
روزی روزگاری سینمای ایران در سالهای میانی دهه پنجاه نیز به آستانه ورشکستگی رسیده بود. با این تفاوت که در آن روزگار سینمای ایران به سرمایههای دولتی دسترسی نداشت و بنابراین در نتیجه آن رکود سینمای ایران در آستانه تعطیلی کامل قرار گرفت. تا جایی که گفته میشود تولید سالانه سینمای ایران در سال 56 تنها شش فیلم بوده است.
در آن زمان سینمای ایران در نهایت نجات پیدا کرد. نجاتدهنده نیز انقلابی بود که تمام روابط و مناسبات و حتی ظاهر فیلمهای ایرانی را به هم ریخت و در ادامه موجودیتی نو ساخت- که افتخارات بیشماری در سطح جهان به دست آورد. به نظر میرسد سینمای ایران نیازمند یک نوسازی دیگر باشد!
راز شکست اقتصادی سینمای ایران
حال دل مردم خوب نیست!
حسین قناعت، کارگردان سینمای کودک| با این که تاثیر شرایط اقتصادی بر شکست اقتصادی فیلمها کم نیست، اما با خوب شدن حال مردم سینما دوباره رونق خواهد گرفت.
در واقع در مورد دلایل شکست اقتصادی سینمای ایران باید در وهله اول به گرانی بلیت در وضعیت اقتصادی امروز جامعه اشاره کرد- که باعث شده سینما از سبد خانوار خانوادههای زیادی خارج شده باشد. این البته تنها عامل دشواریهای حال حاضر نیست و فکر میکنم شرایط اجتماعی هم در این زمینه موثر باشد. در واقع این که حال مردم خوب نیست، در این موضوع که به سینما نمیروند، نقش زیادی دارد و برای همین هم تنها مُسکن خوب شدن حال دل مردم است. ولی متاسفانه الان وضعیت بسیار سخت شده و اولویت مردم گذران زندگی است- که از پس آن هم برنمیآیند و همین هم باعث شده شرایط اجتماعی و روحی مردم با سالهای گذشته متفاوت باشد…
ورشکستگی اقتصادی سینما از نگاه یک سینمادار
مصایب سینماهای بحرانزده
محمد قاصداشرفی، رییس انجمن سینماداران| سینمای ایران در وضعیت بحرانی قرار دارد، دخل و خرج سینما با هم نمیخواند، به جز چند فیلم بقیه نمیفروشند؛ و اینها یعنی سینماگران، تهیهکنندگان و سینماداران هیچکدام اوضاع خوبی ندارند!
در حوزه فعالیت خودمان هم باید بگویم که اغلب سینماها ورشکستهاند. سینماهایی که در این چند سال تنها ضرر دادهاند. به همین دلیل هم هست که بسیاری از سینماها متقاضی تغییر کاربری هستند. چون ادامه فعالیت سینماها هزینه دارد و با این که بسیاری از سینماداران به خاطر کارکنان و خود سینما این هزینهها را متحمل میشوند، ولی تا چه زمان میتوان این مسیر را ادامه داد؟!
پیشنهاد من به عنوان یک سینمادار این است که دولت چند وقتی به پروسه تولید فیلمها کمک نکند- و با توجه به چند صد فیلم حاضر در صف اکران این بودجه حمایتی را به سالنهای سینما اختصاص دهد. شاید با این کار بخشی از بحران حل شود و سینماداران بتوانند به ادامه مسیر فکر کنند.
مصائب اقتصادی سینما از نگاه یک تهیهکننده
دلایل دلزدگی مردم از سینما
ابراهیم اصغری، تهیهکننده سینما| در کل میتوان گفت که معضلات اقتصادی سینما بیارتباط به وضعیت کلی سینما- و آن هم بیارتباط با وضعیت عمومی کشور نیست. به عبارت بهتر اقتصاد سینما تا حد زیادی با اقتصاد کشور و وضعیت زندگی مردم ارتباط دارد و وقتی مردم مشکل معیشت و گذران زندگی داشته باشند، طبیعی است تمایلی به سینما رفتن هم نخواهند داشت.
نکته مهمتر اما اینکه این روزها حتی فیلمهای پرهزینه و پربازیگر هم دیگر خوب نمیفروشند- که این هم دلایلی قابل توضیحی دارد. در این زمینه گذشته از همان معضل اصلی مشکلات معیشتی مردم باید به این نکته نیز اشاره کرد که وقتی چهره جدیدی به سینما تزریق نشود، حتی شناختهشدهترین و محبوبترین بازیگران هم برای مردم تکراری میشوند. به خصوص اگر این چهرهها تنها در فیلمهایی دیده شوند که موضوع و هدف مشابه و تکراریشان دیگر دغدغه مردم نیست و بیشتر عامل دلزدگی به شمار میآیند تا جذابیت!