آثار برنده جایزه نوبل ادبیات در ایران

مروری به آثار آنی ارنو، برنده نوبل ادبیات که در ایران ترجمه و منتشر شده‌اند

فاطمه علیمرادی:‌ تاکنون چندین اثر از آنی ارنو، برنده جایزه نوبل ادبیات امسال، در ایران ترجمه و منتشر شده. اولین ترجمه هم به سال‌ها قبل برمی‌گردد با عنوان «منزل به منزل» که در سال 1368 توسط نشر «کتابسرا» و با ترجمه صفیه روحی منتشر شد. البته این اثر در حال حاضر در بازار کتاب ایران موجود نیست. آثار دیگری هم از این نویسنده ترجمه شده که از جمله آنها می‌توان به «کوچه پس‌کوچه‌های کودکی» ترجمه لیلی کسایی اشاره کرد که از سوی نشر «نشانه» در سال 1393 منتشر شد. به این ترتیب می‌توان گفت آنی ارنو در ایران دست‌کم بین مترجمان فرانسوی‌زبان، نامی ناآشنا نبوده. از این جهت نگاهی کوتاه کرده‌ایم به آثار مهم این نویسنده که در ایران منتشر شده.

جایگاه

روایت «جایگاه»، نوعی گونه ادبی تلفیقی است که در آن آنی ارنو به زندگی خود و پدرش همزمان با تاثیرات اجتماع و طبقه اجتماعی در جهت رسیدن به اهداف می‌پردازد. او داستان را از جایی شروع می‌کند که در اواسط دهه 30 زندگی به عنوان یک معلم، صاحب یک پسر دو و نیم ساله و شوهر تحصیلکرده‌ای است که هیچ شباهتی به پدرش ندارد. وقتی پدر شصت‌وهفت ساله‌اش درست دو ماه پس از قبولی آنی در آزمون معلمی می‌میرد، تلنگری به او وارد می‌شود تا زندگی و رابطه‌اش را با پدر به یاد بیاورد. گرچه آنی و پدر همخون هستند، اما از نظر زمانی و اجتماعی میان‌شان فاصله‌ای وجود دارد و با اینکه همانند پدرش از طبقه کارگر به طبقه متوسط بورژوا رسیده، اما شکافی میان نسل خود و پدرش مشاهده می‌کند. خود داستان را نمی‌توان یک شاهکار به حساب آورد؛ در واقع سبکی که ارنو برای بیان به کار می‌برد بدون آنکه ساختگی و غلوآمیز باشد، در لمس حقیقت جادویی عمل می‌کند. «جایگاه» روایتی آرام اما تکان‌دهنده از زندگی پدری است که می‌کوشد خود را از تفکرات محدودکننده «یقه آبی» برهاند. از آغاز کارش در مزرعه نرماندی، تا تجربه نظامی، کار در کارخانه، ازدواج و تولد فرزند و مالکیت یک فروشگاه کوچک، ارنو مردی را روی کاغذ زنده می‌کند که در یک کلام، کاملا عادی است؛ مردی که گرچه به دستاوردهایش افتخار می‌کند، اما نمی‌خواهند زندگی دخترش تکرار زندگی او باشد. به گفته آلن پیرسون هاگر، گرچه شیوه روایت ارنو وقتی دارد فداکاری والدینش را با حسادتی دلسوزانه بیان می‌کند قدری خشک و مسطح است، اما باعث نمی‌شود که شور و حرارت داستان خراب شود. صداقت تلخ و خودداری ارنو از دچار شدن به احساس گناه در روایت، به اثر او قدرتی غیرمعمول می‌بخشد. برخی منتقدان آنی ارنو را با سیمون دوبوار مقایسه می‌کنند، اما صدای معقول و متعادلی که در آثارش وجود دارد، بیشتر آلبر کامو را در ذهن تداعی می‌کند. در نهایت باید گفت رمان «جایگاه»، اثری است با عشق و اندوهی عمیق.

دختر دیگر

داستان «دختر دیگر»، روایت خواهر آنی ارنو است که در شش‌سالگی، پیش از آنکه آنی به دنیا بیاید، مرده و شاید اگر زنده می‌ماند آنی هرگز به دنیا نمی‌آمد، زیرا والدینش تنها یک فرزند می‌خواستند. آنی گرچه تک‌فرزند است، اما آن خواهر نادیده همواره در زندگی‌اش سایه افکنده است. کتاب «دختر دیگر» نامه‌ای به خواهری است که با نثری داستانی نوشته شده و نویسنده با نوشتن این نامه، خاطرات دوران کودکی و سختی‌ها و شادی‌های زندگی‌اش را خطاب به خواهری مرور می‌کند که در شش‌سالگی درگذشته است. ارنو در این کتاب گریزی به سال‌های گذشته زندگی‌اش می‌زند و داستان‌گویی‌هایش پراکنده است، اما لابه‌لای همین پراکنده‌گویی‌هاست که داستان زندگی نویسنده شکل می‌گیرد. ارنو در این نامه از احساسی می‌گوید که خودش هم جنس آن را نمی‌شناسد: شرم، گناه، هراس یا حسادت. حس تقسیم محبت پدر و مادر با خواهری نادیدنی، حس گرفتن جای دیگری. همه اینها از همان یکشنبه تابستانی که نویسنده به وجود خواهر دیگری آگاهی یافت، با او همراه بوده. در بخشی از کتاب، ارنو می‌نویسد: «واقعا باید با این ناسازگاری مرموز کنار می‌آمدم. تو ای دختر خوب! ای قدیس کوچک! تو نجات نیافتی، اما این شیطان به طرزی معجزه‌آسا زنده ماند. پس تو باید در شش‌سالگی می‌مردی تا من نجات پیدا کنم». ارنو عاشق حقیقت است و آن را با احساساتی بیان می‌کند که به راحتی برای ما پذیرفتنی نیست. محیط نژادی آنی به هیچ‌وجه از او حمایت نمی‌کند، اما او کمک می‌کند که با پرسش‌های کودکی‌مان که هرگز تمام‌شدنی نیستند، مواجه شویم و این کار را با چنان صمیمیت، هوشیاری و اعتدالی انجام می‌دهد که چرخه یک زندگی پیش پا افتاده را به ابعادی جهانی پیوند می‌زند. او با غربال کردن ویرانه‌های حافظه‌اش، در جست‌وجوی ماهیت حقیقت است؛ آیا ما حقیقت را در اختیار داریم یا آن را می‌سازیم؟ یا اینکه حقیقت چیزی نیست جز یک عکس یا تصویری از یک فیلم؟ او می‌خواهد دریابد که چه باوری او را به حرکت وامی‌دارد؛ مگر نه اینکه حافظه خود نوعی دانش است؟

یک زن

داستان «یک زن»، داستان تمام زنان است. ماجرا درباره خود آنی ارنو است که مادرش را پس از آنکه در آسایشگاه از آلزایمر رنج می‌برده و سپس می‌میرد، به خاک می‌سپارد. پس از آن تازه متوجه می‌شود که مرگ مادر یعنی چه، آن هم مادری که با تمام زندگی‌اش پیوند داشته است. مادرش زنی سختکوش و مقاوم بوده که ابتدا کارگر و بعدها فروشنده یک مغازه می‌شود. ارنو با نثری ساده و صمیمی از طریق بیان جزییات رابطه با مادرش، در زندگی سه نسل از یک خانواده کنکاش می‌کند و به خاطر این اثر جایزه ادبی مارگرت دوراس را از آن خود می‌کند. این کتاب همچنین روایت دوگانگی احساسات دختری است به مادرش: احساس عشق و نفرت، محبت و گناه و در عین حال دلبستگی غریزی به مادر، به زنی پیر و ناتوان که از دنیا رفته است؛ به عبارت دیگر نوعی ادای احترام لطیف، سخت و تکان‌دهنده نسبت به زندگی و مادر یا حتی نوعی مراقبه راجع به نحوه جدا شدن والدین و فرزندان. تحصیلات و حرفه ارنو میان او و مادر بی‌سوادش فاصله انداخته بود، اما پس از آنکه از بیماری مادر مطلع می‌شود، تمام تلاشش را به کار می‌گیرد تا آخرین روزهای زندگی مادر راحت و باوقار بگذرد. او با مرور گذشته پرتنشی که گذرانده‌اند به دنبال مادری می‌گردد که پیش از گم کردن بخش‌های اساسی وجودش، زنده بود. ارنو سعی دارد لااقل آن بخش‌ها را بیان یا وارد زندگی خودش کند. این کتاب سرشار از گفت‌وگوهای درونی درباره این مسأله است که ما کیستیم؟ زندگی و مرگ چه هستند و چگونه باید با عزیران‌مان برای همیشه وداع کنیم؟ نثر ارنو تند و تیز است. او هیچ تلاشی برای تلطیف حقیقت نمی‌کند و نسبت به وقایعی که زندگی او را شکل داده‌اند، صادق است؛ شاید همین امر موجب مقبولیت زیاد این اثر شده باشد.

شرم

آنی ارنو در کتاب شرم، شخصیت روایی اول‌شخص را برای بیان گفت‌وگوهای درونی دختر دوازده‌ساله‌ای به کار می‌برد که شاهد تلاش برای قتل مادرش از سوی پدرش است. این خاطره در سراسر زندگی همراه اوست. به علاوه او پرتره‌ای بی‌رحمانه از فرانسه ایالتی در سال  1952 روایت می‌کند که بیانگر اقتصادی هولناک و شایعات پست و ریاکاری‌های عوامانه است. ارنو از حمله پدرش ویران شد، همان‌طور که می‌گوید: «من غیرقابل دیدن را دیده بودم، ما دیگر انسان‌های شایسته‌ای نبودیم.» او هنوز به‌قدری به پدر و مادرش نزدیک بود که تهدید خشونت‌آمیز از سوی آنها برایش غیر قابل درک بود. اما این کتاب روایتی خام و دردناک از آسیب‌های دوران کودکی نویسنده نیست. به عبارت دیگر، از روانشناسی فردی فاصله می‌گیرد و روی رمزها و حلقه‌های قراردادی که تعیین‌کننده زندگی او هستند، متمرکز می‌شود. برای مغازه‌داران خرده‌بورژوا مانند پدر و مادرش، که ظاهر برایشان همه چیز بود، چنین حادثه‌ای به معنای واقعی کلمه غیرقابل توصیف بود؛ خانواده‌اش نیز هرگز درباره آن روز یکشنبه ماه ژوئن صحبتی به میان نیاوردند و او مخفیانه با این ترس و شرم، هر اسطوره آرام‌بخشی را از خود و خاطراتش پاک کرد. در این روند خواننده مجبور خواهد شد با حقایق وحشتناک انسان بودن مواجه شود. دخترک تمام قوانینی را که خانواده و مدرسه از او انتظار رعایت کردن آنها را داشتند، یادداشت می‌کند. اما همان‌طور که نویسنده آموخته است، تمام این تظاهر کردن‌ها و اطاعت کردن‌ها را می‌توان در یک لحظه باطل کرد، مانند تمدن که امری یکپارچه اما بسیار شکننده است. روایت زیبا و ناراحت‌کننده ارنو از فرانسه در دوران بازسازی پس از جنگ را با توصیفات به ظاهر صریح از شهری کوچک در فرانسه که در آن زندگی می‌کرد با خود به بزرگسالی می‌برد؛ زمانی که مانند درختی صاعقه‌خورده رد بریدگی‌ها را بر تن خود حمل می‌کند، اما هنوز زنده است.

 

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.