افول و رکود این سینما طبیعی است!
حبیب اسماعیلی، تهیهکننده و بازیگر، از ناهنجاریهای حاکم بر سینمای ایران میگوید
رضا فرجپور| چند روز پیش در «شهروند» درباره فیلمهایی نوشتیم که حتی بعد از ماهها اکران نتوانستهاند به فروش 10 میلیون تومان نیز دست یابند؛ آماری حیرتانگیز برای سینمایی که هزینه تولید کمهزینهترین فیلم در آن بیش از سه میلیارد تومان برآورد میشود که به معنای یک فاجعه اقتصادی تمام و کمال میتواند باشد.
آمار فیلمهای شکستخورده البته منحصر به این فیلمها نمیشود. در واقع از بین 39 یا 40 فیلمی که از ابتدای سال به نمایش درآمدهاند، تنها در حدود انگشتان یک دست موفق به بازگرداندن سرمایه تولید خود شدهاند. این نسبت در یکی، دو سال اخیر نیز برقرار بوده و تنها درصد ناچیزی از فیلمها توانستهاند به بازگشت سرمایه و احیانا سود مالی برسند. واقعیتی که این پرسش را به وجود میآورد که اساسا تهیهکنندگان و فیلمسازان با چه هدف و انگیزهای دست به تولید فیلم میزنند؟ (بگذریم از اینکه عدهای بر این باورند که اصولا هیچ تهیهکنندهای در سینمای ایران دست به سرمایهگذاری نمیزند و اغلب از سرمایههای بیرون از سینما و سرمایه دولتی استفاده میشود که به این معناست که سود و زیان فیلم تغییری در میزان سود آنها از فیلم به وجود نمیآورد و آنها در هر شکلی در زمان تولید فیلم به سود خود رسیدهاند!)
این مسائل را با حبیب اسماعیلی در میان گذاشتهایم. یکی از تهیهکنندگان قدیمی سینمای ایران که در کارنامهاش آثاری چون پرواز به سوی مینو، بازجویی یک جنایت، تصویر آخر، روز دیدنی، اعاده امنیت، قرمز، بازیگر، غزل، راننده تاکسی، خرگیوش و سرکوب به چشم میخورد. این تهیهکننده که یکی از بازیگران محبوب دهه شصت نیز بوده، در سطور پیشرو به پرسشهای «شهروند» پاسخ داده است.
سود در تولید
سجاد نوروزی، مدیر پردیس سینمایی آزادی| یکی از مخاطرات جدی سینمای ایران مساله سود در تولید است. این یعنی بخشی از فیلمسازان -چه با سرمایه بخش خصوصی و چه سرمایه بخش دولتی- اقدام به فیلمسازی میکنند، ولی سودی که باید در اکران به دست بیاورند در تولید به دست میآورند. طبیعی است با چنین اتفاقی، اکران موضوعیت خود را از دست میدهد و به یک امر صوری تبدیل میشود که بود و نبود مخاطب برایش فرقی ندارد. این یک خطر بسیار جدی است و ما را وارد چرخهای میکند که سینماگران با هدف گرفتن پولی از جایی برای تولید فیلم عادت کردهاند.
چرخه معیوب سینما
بهمن کامیار، نویسنده، تهیهکننده و کارگردان| شرایط فعلی سینما بیانگر چرخه معیوبی است که در سینمای ایران حاکم شده است؛ اتفاقی که آن را میتوان کسب سود سینماگران در مرحله تولید فیلم عنوان کرد، نه در مرحله اکران! در این زمینه باید گفت که از زمانی که تهیهکنندهها سود مورد انتظارشان را در مرحله تولید به دست آوردند، چرخه اقتصادی سینما به سیکل معیوبی برخورد کرده است. البته این اتفاق تنها در دو دسته از تولیدات رخ داده است: یکی زمانی که سرمایهگذار دولتی پای کار بوده و دیگری هم وقتی که سرمایهگذار خصوصی ناآشنا به چرخه تولید و اکران حضور داشته است؛ یعنی همان سرمایهگذارانی که با نیات مختلف به سینما کشانده شدهاند و احتمال ایراد ضرر به آنها در نتیجه تولید چنان دغدغهای برای تهیهکننده و حتی خودشان نبوده است.
رونق همیشگی تولید
حسن کلامی، تهیهکننده| اکران موفق نیازمند عادیشدن نسبی شرایط برای اکران است؛ شرایطی که در سالهای اخیر به دلیل کرونا، مسائل معیشتی مردم و البته یکسری رویدادهای اجتماعی حاصل نیامده است و این امر به فیلمهای زیادی آسیب وارد آورده است. در واقع در شرایط حاضر بیشتر فیلمها در وضعیت بلاتکلیفی و ابهام قرار دارند که حاصل روزهایی است که سازمان سینمایی مدام پروانه ساخت صادر میکرد، بیآنکه به اکران فیلمها فکر کند. سینماگران هم در این میان دست به تولید زدند، چون سود سینمای ما در تولید است. در واقع در مرحله تولید است که سینماگران سود میکنند و به همین دلیل هم هیچکس به اکران فکر نمیکند. به همین دلیل هم بود که حتی در شرایط کرونایی هم تولید رونق داشت.
-در روزهای اخیر گزارشی در همین «شهروند» منتشر کردهایم که حکایت از این دارد که از میان حدود چهل فیلمی که از ابتدای امسال روی پرده آمده، بیش از سی و دو سه فیلم شکست فاحش تجاری خوردهاند. این اتفاق در سال گذشته و البته تمام ده، دوازده سال پیش از آن هم به این شکل بوده و چنین نیست که بخواهیم آن را گردن اتفاقات اخیر یا کرونا و مسائلی خارج از دنیای سینما بیندازیم. شما هم نظرتان را در اینباره میگویید؟
با اینکه ریشه تمام این مسائل به دقت و کامل روشن است، ولی من نمیتوانم -و نمیخواهم- در شرایطی که این روزها بر جامعه حکمفرماست، درباره چنین چیزهایی حرف بزنم.
-ولی جناب اسماعیلی؛ قرار نیست درباره مسائل حاد اجتماعی صحبت کنیم. اتفاقا صحبتها قرار است کاملا سینمایی باشد.
آخر وقتی هیچ فیلمی فروش نمیکند، یعنی وقتی این سینما کمترین فروشی ندارد، باید درباره چه چیزی صحبت کنیم؟ اصلا در چنین اوضاعی، مگر صحبت کردن درباره سینما منطقی هم دارد؟ آن هم وقتی منِ نوعی این صحبتها را نه دهها بار، بلکه صدها بار با رسانههای مختلف گفتهام و هیچگاه بهقدر سر سوزنی تاثیری نگذاشته است.
-نباید برای عقلایی که میتوانند کمکی به این سینما -و این جامعه- کنند، یک بار دیگر رابطه بین سینما و اجتماع روشن شود و ببینیم چه اتفاقی افتاده که سینمای این سرزمین به این روز افتاده است؟
با توجه به اتفاقات و اوضاعی که بر جامعه و البته بر سینمای ایران حاکم است، فکر میکنم هرگونه صحبتی درباره سینما، وضعیت اقتصادی سینما و سینماگران و البته افول یا فروش فیلمها بیمعنی است؛ بهخصوص که این افول و رکود نتیجه طبیعی آن اتفاقاتی است که در سطح جامعه روی میدهد. به عبارت بهتر، وقتی مردمان -که مخاطبان سینما هستند- دارند بدترین و دشوارترین روزهای زندگیشان را میگذرانند، نسبت به فردا و آیندهشان کمترین اطمینان و امنیتی احساس نمیکنند و عصبانی و غمگیناند، طبیعی است که چنین افرادی نباید به سینما بروند و بلیت برای تماشای فیلم بخرند. این طبیعی است و بنابراین این انتظار که سینماها امروز پر و پیمان باشند، اشتباه است، نه اینکه چرا فیلمها در چند هفته اخیر نفروختهاند.
-ولی فراموش نباید کرد که این افت و افول منحصر به این چند هفته اخیر نیست و میتوان گفت که سینما سالهاست با رکود دست و پنجه نرم میکند. چنانکه خودتان هم بارها گفتهاید که همه ساله تنها چند فیلم میتوانند هزینه خود را درآورند و بقیه فیلمها آشکارا ضرر میدهند.
خب، حداقل با چنین پیشفرضی میشود درباره افول اقتصادی سینما و دلایل آن صحبت کرد. یعنی وقتی شرایط پیرامونی عادی است و همه مشاغل به زندگی و کارشان مشغولند، میشود درباره اینکه چرا سینما افت کرده و فیلمها اغلب شکست میخورند، بحث کرد. ولی در وضعیت فعلی هر چه بگوییم، حق مطلب را ادا نخواهد کرد؛ چون اصل مطلب یا دلیل اصلی را همه میدانیم و بقیه چیزها ظواهری هستند که نمیتوان آن دلیل اصلی را نادیده گرفت و به آنها پرداخت.
-یعنی شما دلیل اصلی ناهنجاریهای اقتصادی و اجتماعی حاکم بر سینما را در این واقعیت ساده میدانید که در این چند سال اخیر شرایط طبیعی و نرمالی بر سینمای ایران حاکم نبوده است؟
قطعا؛ سینما مثل هر هنر و صنعت دیگری قواعد خاص خودش را دارد که هر چیزی خارج از آن قواعد به آن تحمیل شود، تعادل و توازن حاکم بر آن را به هم میزند و آسیبهای فراوانی به جا میگذارد که پیامدهای چنین نگاههایی به سینما را در سالهای اخیر دیدهایم.
-درباره این رویدادهای خارج از قاعده و غیرطبیعی بیشتر صحبت میکنید؟
خب، میتوان مثالهای زیادی در این مورد زد که همگی هم به سینمای ایران آسیب زده و حداقل اینکه مخاطب را از سینما دور میکنند. از قیمتگذاری دستوری بر بلیت سینماها بگیرید -که با اینکه در قیاس با اجناس و خدمات دیگر قیمت زیادی نیست، ولی به هر حال بار روانی ایجاد میکند- تا آمارسازی و رکوردشکنیهای الکی و صوری گوناگون -که مثلا بدون توجه به قیمت بلیت، خبر از رکوردشکنی فیلمی میدهند که تنها دو میلیون مخاطب داشته و آن را به عنوان پرفروشترین فیلم سینمای ایران معرفی میکنند- که میدانیم شوخی است!
شما ریزش مخاطب سینماها را حاصل این ناهنجاریها میدانید؟
بله؛ با واژه ناهنجاری موافقم، ولی باید به تاکید بگویم که این ناهنجاریهای آسیبرسان منحصر به افزایش قیمت بلیت یا رکوردسازی نمیشود و پای مسائل دیگری نیز در این ماجرا دیده میشود. مثلا اینکه نهادهای مختلف به جای حمایت تبلیغاتی و حتی سختافزاری و نیز مالی -برای جلب و جذب مخاطب و رونق سینما- توان خود را صرف نوعی رقابت برای آسیب رساندن به سینما میکنند.
-خود سینما و سینماگران در این روند نقش و تاثیری ندارند؟
چرا؛ اتفاقا در این ناهنجاریها خود سینماگران هم نقش دارند. در واقع یکی از فاکتورهایی که اعتماد و اطمینان مخاطب را موجب میشود، کیفیت فیلم است و وقتی چند فیلم ضعیف، سطحی و سخیف پشت سر هم به نمایش درمیآیند، به سهولت میتوان متوجه این ماجرا شد که تماشاگران به تدریج از سالنها فاصله میگیرند.
– از ابتدای سال از میان چهل فیلمی که به نمایش درآمدهاند، تنها پنج، شش فیلم هزینه خود را درآوردهاند و بقیه بهطور واضح شکست خوردهاند. اتفاقی که سال گذشته و سالهای پیشتر هم به نوعی رخ داده، اما در عمل تفاوتی در میزان تولیدات سالانه سینمای ایران ایجاد نشده است. شما این را هم جنبهای دیگر از رخدادهای غیرطبیعی سینمای ایران نمیدانید؟
چرا؛ طبیعتا اینکه تهیهکنندهای بدون توجه به موفقیت یا شکست فیلمهایش بهطور مستمر بتواند کار کند، اتفاقی عادی نیست؛ ولی مساله این است که من ماجرا را به این شکل نمیبینم. در واقع شاید در ظاهر آمار تولیدات سینمای ایران در این سالها کاهش نیافته است، ولی بیش از نیمی از این تولیدات آثاری هستند که خود کارگردانان -که اغلب هم فیلم اولی هستند- سرمایه تولید این فیلمها را آوردهاند. این را در نام و نشان فیلمسازان و تهیهکنندگان فیلمهای سالهای اخیر هم میشود به خوبی دید که اغلب تازهآمدههایی هستند که به نحوی سرمایه فیلمشان را از جایی تهیه کردهاند؛ وگرنه کارگردان و تهیهکننده حرفهای که به امید و انگیزه بازگشت سرمایه و سود مالی فعالیت میکند، قطعا در چنین شرایطی پا پیش نمیگذارد و فیلم تولید نمیکند. کما اینکه میبینیم در سالهای اخیر اغلب کارگردانان یا تهیهکنندگان حرفهای بیکار بودهاند، مگر آنهایی که به نحوی توانسته باشند از منابع دولتی به جذب سرمایه بپردازند.
-یعنی فیلمهای اول را نباید جزو تولیدات سالانه سینمای ایران قرار داد؟
چرا؛ قطعا که جزو بیلان سالانه تولیدات سینمای ایران هستند و حتی بارها و بارها دیدهایم که چه آثار خوبی نیز در میان آنها پیدا شده است. اما مساله این است که منطق حاکم بر تولید فیلمهای اول -در اغلب موارد- با منطق حاکم بر فعالیت تهیهکنندگان حرفهای در سینما تفاوت دارد. وقتی صحبت از فیلمهای اول وسط میآید، نه درباره یک روال منطقی تولید، بلکه در واقع داریم درباره جوانانی صحبت میکنیم که برای رسیدن به رویا و عشقشان، سینما، به در و دیوار زده و به هر نحو ممکن پولی برای ساخت فیلمشان ردیف کردهاند. حالا یکی از اینها زندگیاش را فروخته، آن دیگری وام گرفته یا از یکی از دوستان و آشنایانش پولی قرض کرده تا فیلم اولش را بسازد و جالب اینکه این موضوع آنقدر برایشان مهم است که حتی اگر به آنها بگویی که این فیلمنامه یا داستان یا حتی فلان بخش از این سناریو مشکل دارد و تو را به جایی نخواهد رساند، گوش خود را بر این اظهار نظرهای منطقی بسته و میگویند که ما نگاهمان مثلا به جشنوارههای خارجی است. در واقع منظور من از گفتن این حرفها این است که بگویم منطق حاکم بر این تولیدات -که باعث بالا ماندن میانگین تولید سالانه سینمای ایران میشوند- با منطق حاکم بر فعالیت حرفهای متفاوت است و نمیتوان با قواعد حرفهای استمرار تولید این قبیل فیلمها را تحلیل کرد.
-ولی به هر حال این فیلمها نیز در چرخه اقتصادی سینما قرار دارند دیگر.
بله؛ ولی ظاهرا این موضوع در اولویت اهداف و انگیزههایشان نیست. این موضوع را مرور گذرای فیلمهای شکستخورده یکی، دو سال اخیر نیز تایید میکند. در حقیقت وقتی به اسامی فیلمهای شکستخورده نگاه میکنی، میبینی که اینها اغلب فیلمهای اول سازندگانشان هستند که با توجه به داستان و عوامل و سر و شکلشان از اول هم سازندگانشان میدانستهاند که فروش چندانی نخواهند داشت.
-پس شما این روند را چندان هم غیر عادی نمیدانید؟
نه؛ حداقل به نظر من این یک اتفاق عادی است که فیلمهایی که از ابتدا هم مشخص بود که نخواهند فروخت، در گیشه به موفقیت چندانی نرسند. اما این موضوع در مورد تهیهکنندگان حرفهای که عمری را در این حرفه گذراندهاند، متفاوت است. به این دلیل هم هست که در این چند سال اخیر کمتر تهیهکنندهای از میان این حرفهایها میتوان دید که بهطور مستمر مشغول به کار بوده باشد؛ مگر اینکه به هر نحوی سرمایه لازم را از جایی تهیه و خودش تنها به صورت صوری بر تولید فیلم نظارت کرده باشد. منطقی هم نیست که از یک تهیهکننده حرفهای انتظار داشته باشیم بیاید و در شرایط دشوار فعلی روی یک فیلم معمولی سرمایهگذاری کند که خب همانطور که گفتم طبیعی هم هست و نمیتوان توقع داشت یک حرفهای که قواعد و قوانین موفقیت در این عرصه را به خوبی میشناسد، بیاید و روی سرمایه و اعتبار خود ریسک کند.