داماهی 10سال پیش می‌توانست ‏کنسرت بگذارد؟

پرونده حال و روز موسیقی - ۱ / میثم یوسفی: همیشه در مارکت موسیقی هم آغاسی بوده و هم فرهاد

«مگر سطح زندگی مردم در چه جایگاهی قرار دارد؟ وضع کتابخوانی در این جامعه به ‏چه صورت است؟ در سینمای ما فیلم‌های ملودرام برابر فیلم‌های کمدی چقدر قدرت دارند که ما بخواهیم ‏بگوییم در ترانه چنین اتفاقی افتاده است؟ این برآیند جامعه است که در موسیقی هم دیده می‌شود. در کل ‏و به شکل کلی، جامعه ما سطحی شده است.» اینها را میثم یوسفی ترانه‌سرا می‌گوید. او معتقد است با ‏همه این تفاسیر اتفاقا در موسیقی در جاهایی به خاطر این‌که از دست ارشاد درآمده و شبکه‌های اجتماعی ‏به میان آمده‌اند، فضاهای دیگری برای پخش کار به وجود آمده است: «داماهی 10سال پیش می‌توانست ‏کنسرت بگذارد؟ پالت می‌توانست 10سال پیش کنسرت بگذارد؟ این همه تک نوازی پیانو درحال ‏برگزاری در کافه‌هاست. 10‌سال پیش چنین اتفاق‌هایی می‌توانست بیفتد؟» آن‌چه در ادامه می‌آید، ‏شرح گفت‌وگوی ما با یوسفی است.‏

  • این روزها می‌بینیم که ترانه‌هایی درحال رواج است که برخی باعنوان «ترانه سخیف» از آنها یاد می‌کنند؛ شما چه نظری در این مورد دارید؟
    من اصلا به چنین ترکیبی اعتقاد ندارم. به نظرم در این میان مترومعیار مشخصی وجود ندارد که ‏بخواهیم به ترانه‌ای سخیف، مبتذل یا فاخر بگوییم. اینها تعاریفی‌اند که هیچ مبنای علمی و دقیقی ‏ندارند و عمدتا تعاریف سلیقه‌ای‌اند. اگر بخواهیم ارزش‌گذاری کنیم، شاید بتوانیم بگوییم کارهای ‏دغدغه‌مند.‏
  • یا مثلا ساده و پیچیده؟
    نه. پیچیدگی‌ای ندارد. دغدغه می‌تواند خیلی ساده هم باشد. یعنی ترانه می‌تواند ساده باشد، اما از سطح ‏مرسوم بالاتر. در طرف دیگر هم ترانه‌های مصرفی می‌توانند قرار داشته باشند. خب بدن ویتامین لازم ‏دارد؛ اما ما فست فود هم می‌خوریم که ارزش غذایی‌ای برای بدن ندارد. اینها با هم منافاتی ندارند؛ ‏شما نمی‌توانید همیشه ویتامین و میوه بخورید؛ ازطرفی هم همیشه نمی‌توانید همبرگر بخورید. باید یک ‏بالانسی در ذائقه غذایی آدم ایجاد شود.‏

میثم یوسفیمن اصلا به چنین ترکیبی اعتقاد ندارم. به نظرم در این میان مترومعیار مشخصی وجود ندارد که ‏بخواهیم به ترانه‌ای سخیف، مبتذل یا فاخر بگوییم. اینها تعاریفی‌اند که هیچ مبنای علمی و دقیقی ‏ندارند

  • و فکر می‌کنید درحال حاضر بیشترِ ترانه‌ها مصرفی‌اند یا دغدغه مند؟
    همیشه همین بوده است. نمی‌توانم بگویم که الان مصرفی است یا دغدغه‌مند. چون همواره مارکت ‏آغاسی را داشته که «آمنه» پرتیراژ را می‌خوانده و ازطرفی دیگر فرهاد مهراد را هم داشته. در دوره‌‏ای از اوایل انقلاب ممنوعیت موسیقی پاپ بود و تنوعی در داخل نداشتیم؛ هرچند که در خارج از ایران ‏می‌دیدیم که «ستاره‌های سربی» و «می‌خوام برم به تهران» تولید می‌شد. خیلی فرقی ندارد. این در ‏همه جای دنیا هم هست. ما یک موسیقی پاپ به معنای ژانر موسیقایی داریم و یک موسیقی پاپ که مردم ‏در آن مهم‌اند. و خب این موسیقی پاپی که از مردم می‌آید، بیس آن سرگرمی است. شما نمی‌توانید ‏انتظار داشته باشید که فقط موزیکی تولید شود که مردم با شنیدن آن دست‌شان را زیر چانه‌شان بگذارند ‏و فکر کنند. ‏همواره مشکل در سیاست‌گذاری‌ها بوده است. مشکل جایی است که ترانه‏‌هایی می‌رود ارشاد و مجوز نمی‌گیرد. اما وقتی اسم ترانه را عوض می‌کنید، مجوز می‌گیرد. یعنی ‏هیچ سیستمی وجود ندارد. مشکل سیاست‌گذاری نظارتی و حمایتی است.
  • مشکل کجاست؟
    مشکل در تولیدات نیست؛ همواره مشکل در سیاست‌گذاری‌ها بوده است. مشکل جایی است که ترانه‏‌هایی می‌رود ارشاد و مجوز نمی‌گیرد. اما وقتی اسم ترانه را عوض می‌کنید، مجوز می‌گیرد. یعنی ‏هیچ سیستمی وجود ندارد. مشکل سیاست‌گذاری نظارتی و حمایتی است. اگر قرار باشد از کاری حمایت ‏شود، فقط در مورد کارهای سفارشی سلیقه‌ای انجام می‌شود. فقط به این کارها بودجه داده می‌شود که ‏در هیچ کجا هم شنیده نمی‌شود. اینها تولید می‌شوند و صرفا خروجی‌شان در سازمان‌ها و ادارات ‏است و خروجی‌ای در بین مردم و جامعه ندارد. ازطرف دیگر هم تعداد زیادی از کارهای ارزشمند ‏ممیزی می‌شوند. چون بیزینس آنها ضعیف است. چرخه پولی که در آنها وجود دارد ضعیف است. ‏در ترانه‌هایی که مقداری بازاری‌ترند یا خواننده‌های پاپ‌تری دارند، چون چرخه مالی قوی‌تری ‏هست، با لابی قدرت و پول مجوز می‌گیرند. البته منظور من این نیست که همه چیز را ممیزی کنند. من ‏مخالف ممیزی‌ام. باید ساختار ممیزی یک بار برای همیشه در این سرزمین برچیده شود. مردم باید ‏بتوانند خودشان گوش کنند. اگر مسئولان دغدغه مردم را دارند، بیایند از کارهای خوب و کارهایی که ‏اهالی فن تشخیص می‌دهند، استفاده کنند و حمایت خودشان را انجام دهند.‏
  • پیشنهادی هم در این زمینه دارید؟
    بله. می‌توانند بیایند و بگویند که هر شرکتی موظف است کنار هر یک یا دو خواننده بازاری که دارد، ‏آثار ارکسترال تولید کند. یعنی مجموع کارهای او امتیازی از جامعه بگیرد. اگر این شرکت همه ‏تولیداتش از لحاظ فنی و محتوایی سطحی بود، امکانات کمتری بگیرد. شرکتی که می‌آید و کارهای ‏بهتری از نظر ذائقه هنری و خرد جمعی تولید می‌کند، می‌تواند سالن‌های بزرگتری داشته باشد. می‌‏شود با برنامه‌ریزی دقیق‌تر حال و روز مارکت را بهتر کرد. اما متاسفانه جنگ، جنگ پول، قدرت، ‏سلیقه و ایدئولوژی است. هیچ چیز در این میان به ذات هنر ربط ندارد. ‏
  • آقای یوسفی؛ اگر بخواهیم وضع را با دهه‌های گذشته قیاس کنیم، می‌توانیم بگوییم که ‏شرایط فعلی به سمت ترانه‌های مصرفی حرکت کرده است؟
    خیر. مگر کسی در این مورد تحقیق کرده و آمار دقیقی دارد که بخواهیم برمبنای آن حرف بزنیم؟ اینها ‏چیزهایی است که کلی است. همیشه همین شرایط در مارکت بوده و اصلا مگر سطح زندگی مردم در چه ‏جایگاهی قرار دارد؟ وضع کتابخوانی در این جامعه به چه صورت است؟ در سینمای ما فیلم‌های ‏ملودرام برابر فیلم‌های کمدی چقدر قدرت دارند که ما بخواهیم بگوییم در ترانه چنین اتفاقی افتاده است؟ ‏این برآیند جامعه است که در موسیقی هم دیده می‌شود. در کل و به شکل کلی ، جامعه ما سطحی شده ‏است. ‏

همواره مشکل در سیاست‌گذاری‌ها بوده است. مشکل جایی است که ترانه‏‌هایی می‌رود ارشاد و مجوز نمی‌گیرد. اما وقتی اسم ترانه را عوض می‌کنید، مجوز می‌گیرد. یعنی ‏هیچ سیستمی وجود ندارد

  • و ترانه سرا براساس سلیقه مخاطب پیش می‌رود.
    جامعه ما سطحی شده است. جامعه ما به سمتی رفته که همه چیز در سطح برقرار می‌شود و چیزی به ‏عمق نمی‌رسد. ولی با همه این تفاسیر اتفاقا در موسیقی در جاهایی به خاطر این‌که از دست ارشاد درآمده ‏و شبکه‌های اجتماعی به میان آمده‌اند، فضاهای دیگری برای پخش کار وجود دارد. اتفاقا حرکت‏‌هایی در موسیقی پیش می‌آید که سال‌های قبل اصلا اتفاق نمی‌افتاد و نمی‌توانست پا بگیرد. مثلا داماهی ‏‏10سال پیش می‌توانست کنسرت بگذارد؟
    پالت می‌توانست 10سال پیش کنسرت بگذارد؟ همایون ‏شجریان می‌توانست با آلبومی که اکثر اشعارش کلاسیک است این همه اجرا بگذارد؟
    رستاک حلاج می‌‏توانست کنسرت بگذارد؟ این همه تک نوازی پیانو درحال برگزاری در کافه‌هاست. 10‌سال پیش چنین ‏اتفاق‌هایی می‌توانست بیفتد؟ اتفاقا وسایل ارتباط جمعی که خارج از چرخه دولت است، بهتر دارد به ‏فرهنگ کمک می‌کند. چون مردم خودشان با همدیگر سلیقه‌های مشترک را پیدا می‌کنند.‏
  • پس الزاما نمی‌توانیم بگوییم که شبکه‌های اجتماعی در راستای سطحی کردن سلایق پیش ‏رفته‌اند.‏
    بله، دوطرفه بوده است. در جاهایی بسیار کمک کرده‌اند. نهایت دانش شعری ما وقتی است که شعرهای ‏شاملو گذاشته می‌شود و پایین آن بچه‌های اهل شعر خودشان را می‌کُشند و می‌گویند که این شعر مال ‏شاملو نیست. نهایت بستر مطالعاتی مردم همین اینستاگرام شده است.‏

 

ادامه این پرونده را بخوانید با تیتر ترانه معاصر از غزل کلاسیک جلو زده است

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.