برای مقابله با رکود حاکم بر سینمای ایران این روزها فیلمهای «بیرو»، «طبقه یکونیم» و «لوپتو» روی پرده آمدهاند که البته میزان استقبال از این فیلمها چندان تفاوتی با قبلیها نداشته و به عنوان مثال «بیرو» در هر سانس به عنوان میانگین تنها ٩ نفر تماشاگر داشته !
فاصله مخاطبان و راویان داستانهای سینماتکرار تاریخ!
امین فرجپور| شاید یکی از مهمترین دلایل بیمیلی صاحبان فیلمها به اکران آثارشان اطمینان آنها از شکست محتوم فیلمهایشان باشد. اطمینان شومی که میتواند ریشه در فهم کامل فاصلهای داشته باشد که بین سینمای ایران و مخاطبان این سینما ایجاد شده و به خصوص در روزهای اخیر بعد از اتفاقاتی که در سطح جامعه روی داده، سینمای اجتماعی را کیلومترها از مخاطبان و مطالبات و حتی عقاید و باورهای آنها عقب انداخته است.
بیایید ماجرا را از این زاویه ببینیم: سینمای اجتماعی حیات خود را مدیون موضوعات و مضمونی است که روایت میکند. این روایات اگر به متن زندگی مردم -که مخاطبان سینما هستند- نزدیک باشد، مخاطبان آن سینما را بهعنوان آینهای از خود و زندگی و مسائل و مصایبشان دیده و در نتیجه با آن سینما احساس نزدیکی خواهند داشت. این نزدیکی هم استقبال مخاطبان از آن فیلمها را رقم خواهد زد. در سالهای اخیر، اما، مسائل و مصایب و البته خواستههای بدنه اجتماع گامها از داستانهایی که در سینمای اجتماعی روایت میشود، فاصله داشته. این فاصله در ماههای اخیر بیشتر هم شده و حالا دیگر به سهولت میتوان گفت که مخاطبان سینما کیلومترها از راویان و ناقلان داستانهای سینما پیش افتادهاند. راز شکست اغلب فیلمهای اجتماعی این نکته کوچک و سهل و ممتنع است. اتفاقی که در شرایطی رخ میدهد که بدنه اجتماع -که مخاطبان بالقوه سینمای اجتماعی است- از نظر مطالبات و خواستهها و حتی عقاید و سلایق و سبک زندگی گامها از فیلمسازان و کلیت سینمای اجتماعی جلوتر و پیشروتر جلوه میکند. در چنین شرایطی طبیعی است که محصولات این سینما -حتی مترقیترین و پیشروترین آثار و دیدگاهها هم- نخواهند توانست که رضایت و حتی توجه آن مخاطبان را جلب کنند. سینمای ایران که یک بار حدود نیم قرن پیش این شرایط را تجربه کرده بود -که البته در آن زمان فیلمهای موسوم به موج نو تا حدودی توانستند این فاصله را کم کرده و چند سال به ادامه حیات سینمای ایران کمک کنند- یک بار دیگر در حال تجربه این واقعیت ناخوشایند است.
پولاد امین| سینمای ایران اوضاع خوبی ندارد. این دیگر یک واقعیت اثباتشده آماری است و ظاهرا ربطی به شرایط بیرونی هم ندارد. چنانچه میبینیم بعد از رکود وحشتناک دوران کرونا -که از نظر بسیاری تنها عامل سوقدادن سینمای ایران به سوی ورشکستگی در دو سه سال اخیر بود- این شرایط در ماههای اخیر هم بدون کمترین تفاوتی با روزهای اوج کرونا ادامه داشته و با توجه به وضعیتی که بر گیشه سینماها حاکم است، کورسوی امیدی نیز برای عبور از این بحران به چشم نمیخورد. بهخصوص اگر قرار باشد حیات سینمای ایران با این بضاعت کیفی و مضمونی و البته سطح توانایی و استعداد فعالان گزینششدهای که این سینما را به این روز انداختهاند، ادامه داشته باشد.
اما اینکه برای عبور از این بحران پردامنه چه باید کرد و این سینمای -بهویژه از نظر اقتصادی- به گل نشسته را چگونه باید از این وضعیت درآورد؛ گریزراههای زیادی در این زمینه در روزهای اخیر مطرح شده است که مهمترینش را میتوان لزوم یک جراحی سنگین در این سینما بهخصوص در زمینه تهیهکنندگی و کارگردانی دانست. سینمایی که حتی خلاقترین فعالانش نیز به نحوی از انحا از مسیری پرشائبه به قلههای تثبیتشدگی و اوجگیری رسیدهاند؛ بگذریم از اینکه وابستگیهای طبقاتی و عقیدتی آنها نیز تا حد زیادی با بدنه اجتماع متفاوت است و همین هم باعث دوری سینمای ایران از جامعه پیرامونش شده که قاعدتا باید مصرفکننده محصولات این سینما باشد، ولی کوچکترین نزدیکی و شباهتی بین خود و سینمای سرزمینش نمیبیند.
در میانه چنین بحرانی مدیران و تصمیمسازان سینما اکران فیلمهای جدید را راهحلی عاجل برای این وضع میدانند و بر این باورند که با اکران مستمر فیلمهای جدید در فاصله زمانی نزدیک میتوان یک بار دیگر نیز تماشاگران را با سینما آشتی داد. شاهد این مثال اکران پشتسرهم فیلمهای مختلف در ماههای اخیر بوده است. اتفاقی که در تمام این مدت، بدون کمترین تغییری در الگوی اجراییشدنش تکرار شده؛ بدون اینکه به جز یکی دو فیلم کمدی که از همان ابتدا هم مشخص بود که مورد استقبال قرار خواهد گرفت، بقیه فیلمها توانسته باشند دردی از این رکود درمان کنند. اتفاقی که البته تا حد زیادی به این دلیل است که پخشکنندگان از اکران فیلمهای بالقوه پرفروش -که دستکم میتوانند مسکنی مقطعی برای رکود اقتصادی سینما باشند- خودداری کرده و در عوض فیلمهایی را روی پرده میفرستند که عملا اکرانشدن یا نشدنشان، یا حتی به بیانی بهتر بود و نبودشان فرقی برای مخاطبان سینمای ایران ندارد و نمیتوانند نقشی حتی ناچیز در گرمشدن تنور اکران ایفا کنند.
دور جدید این برنامه؛ چند روزی است با اکران سه فیلم جدید آغاز شده است: «بیرو» ساخته مرتضیعلی عباسمیرزایی، «طبقه یک و نیم» ساخته نوید اسماعیلی و انیمیشن «لوپتو» ساخته عباس عسکری که البته با توجه به میزان استقبال مخاطبان مشخص است که نتوانسته تغییر چندانی در معادلات اکران به وجود آورد. با اینکه از همان ابتدا و با معرفی این سه فیلم به عنوان بسته حمایتی جدید سینمای ایران -که قرار است باعث رونقی جدید در سینماها شوند- مشخص بود این فیلمها چه فرجامی در اکران خواهند داشت و نخواهند توانست صندلیهای خالی سینماها را پر از تماشاگر کنند.
حالا در شرایط اجتماعی ویژهای که به نظر میرسد بیمیلی مخاطبان نسبت به حضور در سالنهای تاریک ربطی به کیفیت یا ژانر فیلمهای روی پرده نداشته باشد، ولی باز هم طبیعی است که فیلمهایی از جنس «دینامیت» یا «انفرادی» یا دیگر کمدیهای سبک و عوامپسند امتحان پسداده شانس بیشتری برای بازگرداندن تماشاگران گریزپای سینما میتوانند داشته باشند.