پایان زورگیریهای وحشتناک 2 پرایدسوار
گفتوگوی «شهروند» با سارقی که زنان را هدف دزدیهای ترسناک خود قرار میداد
شکارشان فقط زنان خوشلباس بود. ساعتهای کاری و روزهای غیرتعطیل را برای اجرای نقشه هولناک خود انتخاب کرده بودند. چراکه در آن زمان زنان شاغل از محل کار خود به خانه میرفتند و این دو زورگیر خشن میتوانستند بهراحتی طعمههای خود را انتخاب کنند. آنها قربانیهایشان را بهعنوان مسافر، سوار ارابه هولناک خود میکردند و دیگر هیچ راه فراری برای این زنان وجود نداشت. آنها وقتی سوار میشدند تازه میفهمیدند که گیر افتادهاند و تمام دستگیرههای خودرو نیز از جا کنده شده است. هیچ راه فراری نداشتند و دقایقی ترسناک را در ارابه وحشتناک این دو دوست گذراندند.
سیما فراهانی _ شهروندآنلاین؛ اوایل امسال بود که نخستین شاکی این پرونده شکایت خود را مطرح کرد و پرونده این دو مرد خشن کلید خورد. یک دکتر داروساز نخستین شاکی این پرونده بود.
30 دقیقه ترسناک در ارابه وحشت
او در اینخصوص به ماموران گفت: «ساعتی قبل از شرکت داروسازیام بیرون آمدم. عجله داشتم و نمیتوانستم منتظر تاکسی اینترنتی یا آژانس باشم. سوار خودروی پراید نقرهای شدم تا از حکیمیه به سهراه تهرانپارس بروم. صندلی جلو شکسته بود و به سمت داشبورد خم شده بود. مجبور شدم در کنار مرد جوانی که بهعنوان مسافر روی صندلی عقب قرار داشت، بنشینم. خودرو به راه افتاد. دقایقی نگذشته بود که راننده تغییر مسیر داد. اعتراض کردم. اما ناگهان مرد جوانی که به عنوانمسافر سوار بر خودرو بود، قمهای از جیبش درآورد و به سمتم گرفت. فریاد زدم و خواستم در را باز کنم. ولی تازه دیدم که دستگیرههای در از جا کنده شدهاند. شیشهها نیز بالا بود و هیچ راهی برای کمک و فرار وجود نداشت. راننده سر مرا زیر صندلی برد. او مرا کتک زد. درنهایت با تهدید کارتهای عابربانکم را که ۱۵۰میلیون تومان داخلش بود، گرفتند. آنها رمزهای کارتها، پولها و گوشیتلفن همراهم را سرقت کردند. ۳۰دقیقه ترسناک را در خودروی پراید آنها گذراندم، تا اینکه در کنار بزرگراه رهایم کردند.»
شناسایی پراید نقرهای
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت و تحقیقات برای دستگیری پرایدسواران آغاز شد. در ادامه شکایتهای مشابه دیگری در پلیس آگاهی مطرح شد که همه آنها از سوی دو مرد پرایدسوار مورد سرقتهای خشن قرار گرفته بودند. طبق گفته مالباختگان همه سرقتها از ساعت ۶ تا ۹ شب و درست از زمان گرگ و میش هوا شروع میشد. همچنین مشخص شد که تاریخ همه سرقتها در روزهای غیرتعطیل صورت میگیرد. از طرفی محدوده همه سرقتها حکیمیه به سمت تهرانپارس بود و سارقان سوار بر خودروی پراید نقرهای سرقتهایشان را انجام میدادند.
با به دست آمدن این مدارک و سرنخها، کارآگاهان از ساعت ۶ عصر تا ۹ شب محدوده مورد نظر سارقان را زیر نظر گرفتند. ۱۵ خودروی پراید شناسایی شد. درنهایت از میان خودروها راننده سارق و همدستش دستگیر شدند.
حماقت کردم
یکی از این دو سارق صبح دیروز در حالی که ابراز پشیمانی میکرد، ماجرای دزدیهایش را روایت کرد. او ادعا میکند که این سرقتها را بهخاطر دوستش انجام داده و هیچ نیاز مالی نداشته است. پسر آشپز در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» جزئیات این پرونده را فاش کرد:
چی شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
من اصلا نیاز مالی نداشتم. دوستم وسوسهام کرد. مرتب گفت چرا باید کار کنی و درآمدت کم باشد. میگفت بیا سرقت کنیم. درآمدت چند برابر میشود. من هم وسوسه شدم و حماقت کردم و دست به سرقت زدم.
شغلت چه بود؟
آشپزم یک هلدینگ بودم.
درآمدت کم بود؟
اتفاقا درآمدم هم خوب بود. همدستم هم چند ماه قبل به شرکت ما آمده بود. او بود که مدام زیر گوشم میخواند و میگفت درآمد این کار خوب نیست و بیا سرقت کنیم. میگفت آشپزی فقط هدر دادن عمر است.
چطور سرقت میکردید؟
سوار خودرو میشدیم. صندلی جلو را خم میکردیم که یعنی خراب است، تا کسی جلو نشیند. دستگیرههای داخل را هم کنده بودیم. یعنی قربانی هیچ راه فراری نداشت. وقتی بهعنوان مسافر سوار میشدند، با تهدید از آنها سرقت و بعد در خیابان خلوت رهایشان میکردیم.
چه کسی پشت فرمان خودرو مینشست؟
گاهی من پشت فرمان بودم، گاهی همدستم. هربار جابهجا میشدیم. آن فردی که پشت فرمان نبود، روی صندلی عقب مینشست و طعمهها را تهدید میکرد.
سوژهها را چطور شناسایی میکردید؟
معمولا همدستم انتخاب میکرد. خانمهایی را که تیپ و سر و وضع خوبی داشتند، انتخاب میکرد. یا مثلا لباسشان مارکدار بود. اگر طلا هم داشتند که چه بهتر. جلوی پایشان ترمز و بهعنوان مسافرکش آنها را سوار میکردیم.
هر چند وقت یک بار برای سرقت میرفتید؟
مثلا یک هفته تا ۱۰ روز این کار را انجام میدادیم. بعد چند روز انجام نمیدادیم. وقتی آبها از آسیاب میافتاد دوباره سرقتها را شروع میکردیم.
چه ساعتهایی در روز سرقت میکردید؟
معمولا ساعت ۶ بعدازظهر به بعد و روزهای کاری.
چرا روزهای کاری؟
چون روزهای کاری خانمهای کارمند بیرون هستند. البته آخر هفتهها هم خیابانها شلوع است و نمیشود بهراحتی خفتگیری کرد. در روزهای کاری خیابانها خلوتتر است و زنان شاغل هم در رفتوآمد بیشتری هستند.
دلت برای طعمههایت نمیسوخت؟
وقتی التماسم میکردند، خیلی دلم برایشان میسوخت. عذاب وجدان میگرفتم. اما بعد از آن وقتی چشمم به پولها و طلاها میافتاد، عذاب وجدان از یادم میرفت. با خودم میگفتم بهراحتی و در عرض 30 دقیقه میتوانم این همه پول به دست بیاورم.
تا به حال خودت هم مورد سرقت قرار گرفتی؟
نوجوان که بودم یک موتوری مرا خفت کرد. آن سارق گوشی تلفن همراهم را سرقت کرد. آن زمان خیلی ترسیده بودم.
با این وجود خودت تبدیل به سارق شدی؟
حماقت کردم. نباید به حرفهای دوستم گوش میدادم.
با پولهای سرقتی چه کردی؟
همه را خرج کردم. برای خودم لباس میخریدم. سفر میرفتم. هیچ پولی برایم نمانده است.