لیسانس تغذیه دارد، اما بیکار بود. مدتی راننده تاکسی اینترنتی شد، اما باز هم نتوانست آن درآمدی که میخواهد را بدست آورد. برای همین نقشه دزدی کشید. دزدیهای عجیبی که باید برای آن خودروی زانتیا سرقت میکردند.
سیما فراهانی _ شهروندآنلاین؛ این دزد حرفه ای و همدستانش، پس از سرقت زانتیا، به سراغ مغازههای فروش تلویزیون میرفتند، تلویزیونهای مختلف را سرقت میکردند و با خودروی دزدی، آنها را با خود میبردند. شهاب همان مرد تحصیلکردهای است که نقشه این دزدیها را طراحی و اجرا کرد:
با چه شگردی دست به دزدیهای سریالی میزدید؟
هدف ما مغازههای تلویزیونفروشی بود. ما ساکن استان البرز هستیم. شبانه از آنجا به تهران میآمدیم. وارد مغازههای فروش تلویزیون میشدیم و دست به سرقت میزدیم. البته با ماشین دزدی به آنجا میرفتیم که شناسایی نشویم.
چطور وارد مغازهها میشدید؟
با قیچی قفل در مغازهها را میشکستیم و وارد میشدیم.
چرا خودرو سرقت میکردید؟
برای اینکه شناسایی نشویم و بتوانیم تلویزیونها را با آن حمل کنیم. بعد از هر بار سرقت خودروها را گوشه خیابان رها میکردیم.
معمولا چه خودروهایی سرقت میکردید؟
فقط زانتیا سرقت میکردیم. برای اینکه جادار است و میتوانستیم تلویزیونها را داخلش جا دهیم.
مارک تلویزیونهایی که سرقت میکردید هم برایتان مهم بود؟
نه اصلا برای ما مارک مهم نبود. فقط اینچ تلویزیونها مهم بود. باید با اینچ پایین سرقت میکردیم که در خودروی زانتیا 4 تا 5 تا تلویزیون جا شود. بعد هم آنها را به مغازهدارها به نصف قیمت میفروختیم.
ماجرای سرقت اسلحه از یک مامور چه بود؟
حدود دو ماه قبل این ماجرا اتفاق افتاد. ما در حال شکستن قفل یک مغازه در غرب تهران بودیم. آخرین قفل را میشکستیم که ماموران گشت پليس رسيدند. آنها متوجه ما شدند. به محض ديدن پليس ترسيدیم و سوار ماشينمان شديم. خیلی زود فرار کردیم. ماموران هم به تعقيبمان پرداختند. به سمت لاستیکهای زانتيا شلیک میکردند. ما هم مجبور به توقف شدیم. سه نفر بودیم. یکی از همدستانم بازداشت شد. من و همدست ديگرم هم پياده فرار كرديم. یکی از ماموران ما را تعقیب کرد. قصد تيراندازي داشت كه اسلحهاش گير كرد. من بلافاصله اسلحه را از او قاپيدم. از این طریق توانستیم فرار کنیم.
من موندم متعجب هستم مهاجرین در ایران با جمعیت ده میلیونی قانونی و غیر قانونی براشون در ایران هم کار و هم درآمد ومکفی هست که حتی بعضیاشون با دوسال پس انداز توان خرید ملک تجارت راهم بدست میآورند ولی جوانان تحصیل کرده ما همه بیکار و الاف و توقعظون هم زیاد که منجر به بیراهه و انتها طرد اجتماعی زندان و خسارت به خود و دیگران میشوند والله در ایران کار هست ولی مردم ما تن به کار نمیدهند و توقع دارن طوری زندگی کنند که یک فرد با حاصل زحمات پنجاه ساله کسب و زندگی میکنند اگر درآمد کار نیست پس چرا مهاجرین در ایران پادشاهی زندگی میکنند به گفته دیپلمات انگلیسی هر ایرانی توقع داره یک پادشاه و دوک باشه تا دیگران مثل برده تهیه و کار کنند و در اختیارش باشند که علت عدم پیشرفت ایرانیان تنبلی و تشریفات و زیاد خواهی در زندگی میباشد حقیقت هم داره مخصوصا نسل دیجیتالی دهه هفتاد و هشتاد