صدای من را از یک تل خاک میشنوید
نگاهی به مدیریت عملیات در زلزله بم به مناسبت نوزدهمین سالگرد این زلزله خونین
«بم بزرگترین دانشگاه، برای نهادهای امدادی و مدیریت بحران در کشور بود.» این جملهای است که بارها از زبان اغلب مدیران عملیاتی و مسئولان حاضر در عملیات امدادرسانی زلزله بم شنیدهاید. حقیقت این است که بسیاری از قوانین و دستورالعملهای مدیریت بحران کشور، بعد از زلزله بم و با تکیه بر تجربههای عملیاتی این حادثه تدوین شدهاند. گسترش انبارهای امدادی، راهاندازی تیمهای حمایت روانی، استفاده از … ازجمله تحولاتی است که پس از این زلزله تنها در هلالاحمر به چشم میخورد. نوزدهمین سالگرد زلزله بم، بهانهای است برای صحبت از مدیریت عملیات زلزله و مرور نقاط ضعف و قوت عملیات امدادونجات در این حادثه. تا پیش از این زلزله، خبری از ناوگان امداد هوایی نبود و بستههای غذایی و اقلام اضطراری در شرایط بحران تعریفی نداشت. گرچه هنوز برخی از نقاط ضعف عملیات بم در برخی ماموریتها و حوادث دیده میشود، اما درسآموختههای بم، تا همینجا هم تحول بزرگی در مدیریت بحران کشور بهوجود آورد.
مرضیه موسوی- شهروند آنلاین؛ «در جغرافیای کشور چیزی به نام بم وجود نداره. آقای کریمی همه دستگاههای اجرایی رو به سمت بم گسیل کنید. صدای من رو از یک تل خاک میشنوید. بم ویران شد.» این اولین پیامی است که تازه ساعتی بعد از وقوع زلزله، توسط بیسیم ماهوارهای از فرمانداری بم به استانداری کرمان مخابره شد.
وقوع زلزله همانا و قطع شدن همه راههای ارتباطی بم همان؛ قطعی تلفنها و راههای مخابراتی، مسدود شدن جادهها و خیابانهای داخلی شهر، ترافیک شدید در جادههای منتهی به بم، قطع شدن برق شهر و … باعث شده بود تا مسئولان مدیریت بحران و مردم ایران ساعاتی بعد از زمینلرزه از وقوع و شدت آن بیخبر باشند. تلاشها برای ارتباط بیسیمی و ماهوارهای دوباره با خارج از شهر بیش از ٤ ساعت طول کشید و در این مدت، کمتر کسی از وقوع فاجعه در بم خبر داشت.
تا پیش از ظهر جمعه، مردمی که از زلزله جان سالم به در برده بودند و تیمهای امدادی و عملیاتی کرمان و بم و شهرهای اطراف، در این شهر با خاک یکسان شده به خارج کردن افراد زنده و قربانیان از زیر آوار، مشغول بودند.
«منوچهر عبد خداوندی»، مسئول تیمهای عملیاتی در فرودگاه بم بود که تا ماهها بعد از وقوع زلزله هم در این شهر ماند و همچنان به امدادرسانی مشغول بود. او توضیح داد: «تا پیش از زلزله بم، چندان قانون قابل اجرایی در رابطه با مدیریت بحران، امدادرسانی و هماهنگی بین دستگاهها در کشور نداشتیم. نبود این قوانین و آمادگی برای وقوع حوادث و سوانح، بهخوبی در عملیات بم مشهود بود.»
فرودگاه بم، از ساعات اولیه به محلی برای تریاژ زخمیها و افرادی تبدیل شده بود که توانسته بودند خود را با هر وسیلهای، به آنجا برسانند. تیمهای عملیاتی و مسئولان هم اغلب از همین فرودگاه خودشان را به بم میرساندند.
عبد خداوندی بیان میکند: «کمکهای زیادی از همان روز نخست زلزله به سمت بم روانه شد، اما چگونگی انجام این کمکها، ارسال و رسیدن آنها به بم مسأله بزرگی بود. مثلا یک تریلی آب معدنی از اردبیل به بم فرستاده بودند؛ فکرش را کنید که این تریلی چند ساعت در راه بود تا به کرمان و بم برسد! نیروهای عملیاتی و امدادی از راه میرسیدند اما بیل، کلنگ و وسایل لازم برای آواربرداری را به همراه نداشتند! انبوهی از وسایل، موادغذایی خشک و موادغذایی گرم، لباس و … به بم سرازیر میشد و همه این اقلام بدون هیچ بستهبندی درست و اصولی و بدون جداسازی، به انبارها برده میشد. جداسازی دوباره این وسایل و اقلام، خودش کار بزرگی بود.»
همه این مصائب و مشکلات در توزیع اقلام اضطراری و اهدایی باعث شد تا اقلام اضطراری، طراحی و بین مردم توزیع شوند. با اینحال کم نبود موادغذایی و وسایلی که به دلیل عدمرعایت استانداردها از بین میرفت. او میگوید: «در بین وسایل و اقلامی که میرسید موادغذایی هم بود که سریع فاسد میشد یا مثلا گونیهای برنجی که به دلیل قرار گرفتن در نزدیکی چراغهای نفتی، به نفت آغشته میشدند. گوشت، فراوان بود اما برای نگهداری از آن نیاز به یخچال داشتیم.»
حضور متعدد مسئولان غیرعملیاتی، شکایت دیگری است که عبد خداوندی از عملیات زلزله بم دارد.
او توضیح میدهد: «مسئولانی در روزهای نخست بعد از زلزله به بم میآمدند تا از نزدیک شاهد روند امدادرسانی و عملیات باشند. گرچه حضور برخی از مسئولان که اتفاقا با مدیریت بحران ارتباط مستقیمی دارند، در بم مفید بود؛ اما باید اشاره کنم که افراد زیادی هم صرفا برای اینکه سری به بم زده باشند به اینجا میآمدند و باعث میشدند در روزهای حساس نخست، بخشی از انرژی تیمهای عملیاتی و همچنین ظرفیتهای امدادرسانی به جای افراد حادثهدیده، صرف حضور آنها شود. گرچه تاکید میکنم، حضور افرادی که دستورهای آنها در فرماندهی عملیات لازم بود، در کرمان و بم بسیار ضروری بود و به کارها سرعت میداد.»
یادش هست که هر فرد و گروهی که خودش را به بم میرساند، درخواست کاور هلالاحمر میکرد و همین مسأله باعث شده بود افراد زیادی که کار چندانی هم از دستشان بر نمیآید، در بم باشند و این خودش مانع دیگری برای سرعت در امدادرسانی بود. او توزیع دفترچههای امدادی به تعدادی بیش از جمعیت قبل از زلزله بم را، دلیلی برای آشفتگی شرایط در بم میداند.
حضور جمعیتهای ملی
حمایت جمعیتهای ملی خیلی زود از طریق فرودگاه بم به این شهر رسید؛ از سگهای جستوجوگر گرفته تا بیمارستانهای سریعالاحداث و اقلام اضطراری مثل پتو، چادر و … صلیبسرخ آلمان، انگلستان، آمریکا، سودان، عراق و کشورهای دیگر با تجهیزات و امکانات مختلفی به بم آمده بودند. «محمدحسن قوسیان مقدم» در زمان وقوع زلزله، رئیس سازمان جوانان هلالاحمر بود و فرمانده عملیات در شهر بم.
او درباره حضور جمعیتهای ملی در عملیات این حادثه میگوید: «وقتی خبر زلزله منتشر شد، بسیاری از جمعیتها با توجه به تجربههای قبلیای که داشتند، حدس میزدند که اتفاق بسیار وحشتناکی در بم رخ داده. آسمان ایران برای ورود کمکها به بم باز شد و جمعیتهای زیادی خودشان را به فرودگاه بم رساندند چراکه بشردوستی و کاهش آلامبشری همواره یکی از شعارهای هلالاحمر و صلیبسرخ بوده و هست.»
او درباره نحوه حضور تیمهای امدادی و عملیاتی جمعیتهای ملی در بم توضیح میدهد: «به نظر میرسید این جمعیتها تجربههای بیشتری در امدادرسانی داشتند. تیمهای جمعیتهای ملی علاوه بر تجهیزات امدادی، وسایل و امکاناتی هم برای اسکان و حضور خود در بم به همراه داشتند. در حالی که درباره تیمهای عملیاتی ایران این ماجرا صدق نمیکرد؛ افراد به نوعی در منطقه حادثه، سربار شهر هم میشدند و گروههایی هم باید به پشتیبانی و حمایت از این افراد مشغول میشدند و جای استراحت، غذا و آب و سایر امکانات را برای آنها فراهم میکردند و عملا آنها هم به جمعیت دریافتکننده خدمات اضافه شده بودند.»
البته حضور این تیمها در بم به امدادرسانی در روزهای اول بعد از زلزله خلاصه نمیشد. این روزها که گشتی در بم بزنید، ساختمانهایی ازجمله ورزشگاه، مدرسه، مرکز آموزشی، پارک و … را در بم میبینید که با کمکهای همین جمعیتها در بم ساخته شدهاند.
تصمیمهای حیاتی
«آقای مرعشی با دیدن شرایط مردم بم، دستور داد تا زخمیها مستقیم به فرودگاه بم اعزام شوند.» این را «رضا اشک»، معاون فرماندار بم در سال ١٣٨٢ میگوید که بعدها برای مدتی هم به عنوان فرماندار در این شهر فعالیت کرد. او استفاده از امداد هوایی در زلزله بم را یکی از مهمترین دلایل سرعت بخشیدن به روند امدادرسانی و عملیات میداند و به «شهروند» میگوید: «تا پیش از زلزله بم ما تمرکزی بر پیشبرد عملیاتها از طریق امداد هوایی نداشتیم، اما تجربه بم باعث شد ناوگان امداد هوایی در کشور راهاندازی شود و در همان زمان هم جان بسیاری از مجروحان را نجات داد.»
گرچه قبل از زلزله اصلی بم در ساعت ٥:٢٦ ، سه پیشلرزه از ساعات اولیه شب در شهر احساس شده بود، اما هیچ هشداری برای آمادهباش مردم اعلام نشده بود.
رضا اشک درباره چرایی این «عدم هشدار» میگوید: «ما تمام لرزهها را به وزارت کشور اعلام میکردیم، اما باید بدانیم، شهر بم تا پیش از این زلزله هرگز تجربه زمینلرزه بزرگ را نداشت و انتظارش نمیرفت که چنین زمینلرزهای در این شهر بهوقوع بپیوندد. از طرفی آن زمان هنوز برخی از اقدامات مدیریت بحران امروزی، ازجمله اعلام هشدار، انجام نمیشد.»
زلزله بم با وجود ابعاد گستردهای که داشت یا وجود کم بودن تجربه مدیریت بحران کشور، میتوانست به فاجعهای دنبالهدار تبدیل شود که بیماریهای واگیردار، دزدی و غارت و بحرانهای اجتماعی و فرهنگی و امنیتی بسیاری را با خود به همراه بیاورد. با این حال شاهد وقوع این فجایع در بم نبودیم.
«حسین ذکایی»، فعال اجتماعی و روزنامهنگار اهل کرمان درباره چرایی این مسأله نکاتی را بیان میکند. او بیان میکند: «زمان وقوع زلزله بم، مردم از همه جای کشور به زلزلهزدهها کمک کردند و شاهد همدلی زیادی از طرف آنها بودیم. همچنین کمکهای بینالمللی خوبی به کشور روانه شد. اعتماد مردم و همراهی آنها با مسئولان کشوری باعث شد همه توان کشور به سمت بم روانه شود تا این شهر ویرانشده، دوباره روی پا بایستد.»
او یکی دیگر از دلایل جلوگیری از برخی فجایع ثانویه در بم را، تصمیمهای مهم و بزنگاهی میداند که مسئولان و مدیران بحران انجام میدادند: «گرچه در زلزله بم با بیسامانیهای متعددی در عملیات روبهرو بودیم، اما باید بدانیم که تصمیمهای مهمی توسط مدیران میدانی گرفته میشد تا از وقوع فاجعههای بعدی جلوگیری شود. برای اینکه شما را با گوشهای از این تصمیمهای درست در بزنگاه آشنا، بد نیست به موضوعی اشاره کنم. زمان زلزله با مردمی روبهرو بودیم که خانه، زندگی، خانواده، قوم و خویش و همهچیز خود را از دست داده بودند. برخی از این افراد نیازهای ویژهای داشتند که باید در بحبوحه بحران زلزله به آن پاسخ داده میشد. مثلا فرد دارای سوءمصرفی را درنظر بگیرید که در آستانه فروپاشی روحی و روانی بود. من از یکی از مسئولان وقت شنیدم که از این افراد مراقبتهای خاصی شد و حتی دخانیات موردنیاز برخی از مردم هم تامین شده بود.»
صحبت مشترک اغلب مردم بم و افرادی که در زلزله مسئولیتی برعهده داشتند، این بود: «از روز اول زلزله کمکهای بسیار زیادی به کشور رسید و همه چیز در دسترس بود.»
// انتهای پیام