مرثیهای بیرحمانه بر یک رفاقت قدیمی فناشده!
همه آنچه میخواهید -یا باید- درباره بهترین فیلم کمدی گلدنگلوب بدانید
گوی سعادت بر شانه خوشبختها!
هشتادمین دوره مراسم گلدنگلوب برگزار شد و فیلمهای «بانشیهای اینیشرین» مارتین مکدونا و «خانواده فبلمن» استیون اسپیلبرگ به عنوان بهترین فیلمهای کمدی و درام انتخاب شدند. «دبستان ابوت» و «خاندان اژدها» نیز عنوان بهترین مجموعه تلویزیونی موزیکال یا کمدی و بهترین مجموعه تلویزیونی درام را به خود اختصاص دادند.
در هشتادمین دوره مراسم گلدنگلوب جایزه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل به «که هوای کوان» بازیگر «همهچیز، همهجا، ناگهان» و جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل نیز به «آنجلا باست» بازیگر «بلک پنتر: واکانادا تا ابد» رسید. جایزه بهترین بازیگری نقش اصلی در فیلمهای کمدی یا موزیکال نیز به کالین فارل، بازیگر «بانشیهای اینیشرین» و میشل یئو بازیگر «همهچیز، همهجا، ناگهان» تعلق گرفت. آستین باتلر، بازیگر «الویس» و کیت بلانشت، بازیگر «تار» هم جوایز بازیگری در فیلمهای درام را به دست آوردند.
«پینوکیو»ی گییرمو دلتورو جایزه بهترین فیلم انیمیشن و فیلم «آرژانتین 1985» به کارگردانی سانتیاگو میتره از آرژانتین نیز جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را به دست آوردند. جایزه بهترین فیلمنامه هم به مارتین مکدونا برای «بانشیهای اینیشرین» و جایزه بهترین کارگردان به استیون اسپیلبرگ برای فیلم «خانواده فبلمن» رسید.
دستهای خالی جیمز کامرون و فیلم «آواتار» در پایان مراسم از نکات قابل توجه گلدنگلوب امسال بود.
شهروند| در نهایت هشتادمین دوره مراسم گلدنگلوب -بعد از دو سال پرهیاهو و جنجالی برای انجمن مطبوعات خارجی هالیوود- با اجرای جراد کارمایکل برگزار شد و همانطور که بسیاری پیشبینی میکردند «بانشیهای اینیشرین» و «خانواده فبلمن» به عنوان بهترین فیلمهای کمدی و درام انتخاب شدند. دو فیلم از دو تن از بهترین کارگردانان حال حاضر دنیای سینما که از همین الان پیشبینی میشود در اسکار نیز رقابت نزدیک و تنگاتنگی با هم داشته باشند.
در هشتادمین دوره مراسم گلدنگلوب که برخلاف دوره گذشته که پشت درهای بسته و بدون پخش تلویزیونی برگزار شد، به روال سالهای پیش توسط شبکه انبیسی روی آنتن رفت، «بانشیهای اینیشرین» جدیدترین ساخته مارتین مکدونا با سه جایزه گلدنگلوب موفقترین فیلم سینمایی بود. در این بین فیلمهای «خانواده فبلمن» و «همهچیز، همهجا، ناگهان» هم هر کدام دو جایزه به دست آوردند که البته سهم فیلم استیون اسپیلبرگ دو جایزه مهم بهترین کارگردانی و بهترین فیلم درام بود.
آنچه در پی میآید، همه آن چیزی است که دانستن آن تجربه تماشای «بانشیهای اینیشرین» را تبدیل به تجربهای لذتبخشتر خواهد کرد. با این توضیح که در روزهای آتی درباره بهترین فیلم درام -فیلم تحسینشده «خانواده فبلمن» استیون اسپیلبرگ- نیز مطالبی خواهیم داشت.
درباره ارواح اینیشرین
«ارواح اینیشرین» جدیدترین فیلم مارتین مکدونا، نویسنده و کارگردان ستایششده ایرلندی، بعد از پنج سال دوری از دنیای سینما یک کمدی سیاه یا به عقیده برخی از منتقدین سینمایی یک اثر تراژیک کمدی با بازی کالین فارل، برندن گلیسون و کری کندن است که به سیاق دیگر فیلمهای این کارگردان -از قبیل «در بروژ»، «هفت روانی»، «سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری» و حتی فیلم کوتاه اسکاری «ششلول»- رابطه ظاهرا ساده اما عمیقا پیچیده دو رفیق قدیمی را به نمایش میگذارد. «ارواح اینیشرین» در واقع درباره رفاقت دو دوست قدیمی است که قطع ناگهانی آن منجر به عواقب تکاندهندهای میشود. داستان در سال ۱۹۲۳ در جزیره خیالی اینیشرین در ساحل غربی ایرلند اتفاق میافتد. در اوج رابطه پاتریک و کالم که همسایه و بهترین دوستان هم هستند، کالم عبوس به دوستش میگوید دیگر هرگز با او صحبت نخواهد کرد. تصمیمی ناگهانی که عواقب منفی بسیاری دارد.
جدیدترین ساخته مارتین مکدونا که دیگر بعد از هشت نامزدی و حالا هم سه جایزه مهم بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد و بهترین فیلمنامه میتوان آن را موفقترین فیلم گلدنگلوب نام نهاد، بعد از اولین رونمایی در هفتاد و نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز در تابستان 2022 -که در آنجا با تشویق ایستاده ۱۵ دقیقهای تماشاگران مواجه شد- همواره مورد توجه بوده و حتی از سوی هیات ملی بازبینی فیلم بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای ۲۰۲۲ نام گرفته است. نکته مهمتر اما اینکه «ارواح اینیشرین» نه تنها اقبال و استقبال سینمادوستان حاضر در جشنوارهها، بلکه عشق و علاقه منتقدین سینما را نیز به دست آورده است. بهخصوص بهخاطر کارگردانی، نویسندگی و بازیهای حیرتانگیز «ارواح اینیشرین» توانسته تحسین جمعی منتقدان را جلب کند. تا جایی که صددرصد منتقدانی که نقدهای آنان در وبسایت «راتن تومیتوز» منتشر شده، عکسالعمل مثبتی به این فیلم نشان دادند و در مجموع نیز میانگین امتیازی ۸٫۴ نمره از 10 نمره ممکن را به آن اعطا کردند. منتقدین دیگر سایت معتبر نقد، یعنی «متاکریتیک» نیز از 100 امتیاز کامل به این فیلم ۸۹ امتیاز دادهاند که به معنای تحسین جمعی منتقدان است. نتایجی که از همین حالا «ارواح اینیشرین» را تبدیل به یکی از شانسهای اصلی اسکار میکند و حداقل اینکه نامزدی این فیلم را در بخشهای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، فیلمنامه و البته بازیگری کالین فارل قطعی جلوه میدهد.
چرا اینیشرین دوستداشتنی است؟
«ارواح اینیشرین» چیزهای بسیاری برای تحسینکردن دارد؛ از فضای غریب فیلم تا بازیهای حیرتانگیز آن؛ از تصاویر جادویی آن تا داستان ظاهرا بیاتفاق، اما در عمق تکاندهندهاش و بسیار ویژگیهای ارزشمند و مثبت دیگر. با این حال، بهترین دارایی فیلم جدید مارتین مکدونا در این سال، که از ابتدا تاکنون دچار برهوت غریبی در زمینه داشتن فیلمهای خوب بوده، روایت گاهی تاریک و گاهی خندهدار آن از یک رفاقت قدیمی درهمشکسته است. یا به بیانی بهتر، یک پرتره تراژیک کمدی از فروپاشی یک دوستی که همکاری دوباره مارتین مکدونا با کالین فارل و برندن گلیسون آن را جذابیت بیشتری بخشیده است.
اولین چیزی که درباره «ارواح اینیشرین» باید به آن اشاره کرد این است که فیلم داستانی کوچک دارد. داستانی بیشاخوبرگ و بدون اوج و فرودهای آنچنانی. یعنی فیلم چیزی است مثل دیگر فیلمهای مارتین مکدونا و حتی شاید لاغرتر از آنها؛ بهخصوص «در بروژ» و «سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری» که اتفاقات آغازین انفجاری و دراماتیکشان کمبود مصالح داستانی را به خوبی میپوشاند. بگذارید بهتر بگویم: «ارواح اینیشرین» نه قتل دارد، نه مبارزه عدالتخواهانه با خشونت دیرینهسال پلیس و نه حتی واکنش اعتراضی به فرهنگ سازمانی تجاوز جنسی. در این فیلم حتی هیچ توجیه منطقی برای صحبت کردن -و البته صحبت نکردن- هم ارائه نمیشود و تماشاگر در تمام طول داستان فقط و فقط روند فروپاشی یک رفاقت را میبیند و دیگر هیچ. جالب اینکه برای فروپاشی این رفاقت هم دلیل خاصی ذکر نمیشود. این فضایی است که شاید کسانی که زندگی در شهرهای کوچک را تجربه کرده باشند، بهتر بتوانند آن را درک کنند. فضاهای بستهای -مانند یک شهر، یک جزیره یا حتی یک دهکده کوچک- که در آنها کوچکترین موج هم میتواند به اندازه یک سونامی دریای آرامش مردمانش را بیاشوبد. حتی موج کوچکی مانند به هم خوردن رفاقت دو مرد که تنها کارشان گردش دور جزیره و نشستن در میخانه کوچک آن است. شاید از این رو باشد که شخصیت اصلی فیلم، این شهر کوچک است: اینیشرین که شبیه هیچجای دیگری نیست، با اینکه شبیه هر شهر کوچک دیگری نیز میتواند باشد!
دو رفیق «ارواح اینیشرین» یکی مرد معمولی روستایی (کالین فارل) است که داراییهایش کلبهاش، خواهرش و الاغ محبوبش هستند و دیگری بهترین دوست او به نام کولم (برندن گلیسون) که حالا بعد از سالها رفاقت، این دوستی را تمام میکند تا سالهای باقیمانده عمرش را صرف موسیقی کند. این اتفاق اما بوی خون میدهد، چون رفیق جوانتر پاسخ میخواهد و آن دیگری نمیتواند او را مجاب کند. اما بوی خون از جنس درگیریهای گنگسترهای «در بروژ» نیست. فیلم از این جنبه هم به دغدغههای مردم شهرهای کوچک وفادار میماند. هم از جهت روایت داستانش و هم از این نظر که جای خالی اوج و فرودهای گلدرشت را با اتفاقات کوچک و شیرین روزمره پر میکند و با این ادویههاست که میتواند آش نه چندان پرملات داستانش را خوشمزه کند؛ با ظاهر و لباسهای بافتنی و لهجه شخصیتها، با دلمشغولیهای کوچک آنها، با میخانههای دنج و صخرههای ساحلی سخت و ترسناک و البته با مردمی به ظاهر خونگرم که در ادامه میبینیم حتی از همان صخرهها هم میتوانند مخوفتر و هولناکتر باشند.
جذابیت اصلی «ارواح اینیشرین» اما دیدار دوبارهای است که فیلمساز میان کالین فارل و برندن گلیسون ترتیب میدهد. دو بازیگری که رابطه توأمان عشق و نفرت و البته برادری که در فیلم «در بروژ» در دریای میانشان لبپر میزد، انگار مستقیم از آن فیلم به اینجا منتقل شده است. این راز اصلی جذابیت «ارواح اینیشرین» است.
از نگاه منتقدان جهانی
مرور نقدهای منتقدین و نشریات معتبر جهانی بر فیلم جدید مکدونا نشاندهنده مقبولیت انکارنشدنی «ارواح اینیشرین» است. تومریس لافلی، منتقد «ای.وی.کلاب» امتیاز ۱۰۰ را به این فیلم داده و نوشته: «فیلم پرشور مارتین مکدونا مرثیهای از یک رفاقت قدیمی به تصویر میکشد که به پایانی غیرقابل توضیح رسیده است. فیلمی که میتوان آن را تاملی حزنآور درباره فناپذیری نامید.»
شرلی لی، منتقد «آتلانتیک» هم از 100 امتیاز ممکن ۹۶ امتیاز به این فیلم داده و نوشته: «فیلم بانشیهای اینیشرین دلگیر، بیرحمانه و عمیقا تاثیرگذار است.»
جردن فارلی در «گیمزریدار» 80 امتیاز از 100 به «ارواح اینیشرین» داده و نوشته: «جدیدترین فیلم مکدونا یک تجدید دیدار دوستداشتنی با فیلم «در بروژ» است: فیلمی هوشمندانه، خندهدار و عمیقا صادقانه.»
مایکل فیلیپس، منتقد «شیکاگو تریبون» هم امتیاز ۷۵ از ۱۰۰ به این فیلم داده و آن را «کاملترین اثر مکدونا از زمان نمایشنامه بسیار موفق او یعنی ملکه زیبایی لینین به این سو» نامیده که البته «محدودیتهای خود را نیز دارد و مانند همه چیزهایی که مکدونا مینویسد معجونی از کمی صمیمیت با شوخیهای شریرانه است. چیزی که او را شبیه برادران کوئن میکند. با این حال او همچنان یک هنرمند فوقالعاده است».
منتقد «سنفرانسیسکو کرونیکل» امتیاز ۵۰ از ۱۰۰ به این فیلم داده و نوشته: «بهترین چیز در مورد این فیلم حضور کری کندن در نقش خواهر پادریک است. زنی باهوش، خونگرم و شوخطبع که خود را تک و تنها در قسمت اشتباه ایرلند و در نیمه اشتباه قرن بیستم میبیند.»
از نگاه کارگردان
یکی از ویژگیهای اصلی «ارواح اینیشرین» وجوه بصری فیلم و بهخصوص محل وقوع داستان است. جزیرهای دورافتاده در ایرلند که توأمان زیبایی و هراس را در خود دارد و میتواند ترجمانی کامل از حال و هوای درونی فیلم باشد. کارگردان فیلم در این زمینه بارها و بارها گفته که مدت مدیدی صرف یافتن این مکان شده است.
مارتین مکدونا درباره لوکیشن «بانشیهای اینیشرین» گفته که در ابتدا دنبال جزیرهای بوده که تمام ویژگیهایی را که در فیلمنامهاش نوشته بود، یکجا داشته باشد. ولی بعد از چند ماه جستوجو به دنبال لوکیشن، متوجه شده که زیبایی چند مکان مختلف را میخواهد و یک جزیره واقعی نمیتواند همه آن زیباییها را در خود داشته باشد.
او در این زمینه میگوید: «آن مزارع ناهموار و مسطح و دیوارهای سنگی خانه و محله پادریک و بسیاری از خیابانهای باریک آنجا را در جزیرهای به نام اینیشمور فیلمبرداری کردیم. بخش ناهموار و کوهستانی محل زندگی کولم و آن ساحل ترسناک خاکستری اما در جزیره آشیل گرفته شده است. این موضوع، هم میتوانست زیباییهای بیشتری در قاب دوربین ما بیاورد، هم اینکه فضا را افسانهایتر میکرد و نمیگذاشت تماشاگر جای فیلم را دقیقا روی نقشه پیدا کند. این امر به ویژه در رابطه با جنگ داخلی و جایی که نبردها رخ میدادند نیز صادق بود.»