سرگرد قلابی توانست افراد زیادی را تلکه کند. دختران را به بهانه ازدواج و مردان را هم به بهانههای مختلف هدف سرقتهای خشن و سریالی خود قرار میداد. از سرقت 20هزار دلار از مطب یک مرد دندانپزشک گرفته تا سرقت یک چمدان، سند زمین را به لیست تبهکاریهای خود اضافه کرده است. عشق او به شغل پلیس باعث شد که پس از آشنایی با همه طعمههایش خود را سرگرد آگاهی معرفی کند. او حتی نقش پلیس را هم به خوبی بازی میکرد تا طعمههایش به او شک نکنند. این مرد جوان حالا از چندین زن و مرد سرقتهای کلانی را مرتکب شده است.
سیما فراهانی _ شهروندآنلاین؛ یکی از شاکیان پرونده این مامور قلابی، مرد دندانپزشکی است که هدف سرقت مسلحانه قرار گرفته بود.
حمله به دندانپزشک
او در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» درباره جزئیات آنچه در مطبش در شمال شهر رخ داده بود، میگوید: «من دندانپزشک هستم. تا به حال افراد معروف و غیرایرانیهای زیادی را مداوا کردهام. یکی از بیمارانم همین متهم بود. او از همان روز اولی که به مطب من مراجعه کرد، خودش را پلیس معرفی کرد. میگفت سرش شلوغ است و فقط آخر وقتها میتواند برای مداوا نزد من بیاید. من هم قبول کرده بودم که آخر شب او را ویزیت کنم. این مرد سه بار به مطبم آمد. هر بار کارهای دندانش که تمام میشد، درد دیگری را بهانه میکرد.
کارهایش طول میکشید. حتی زمانیکه نزد من میآمد، شروع میکرد به صحبت و سعی داشت با من صمیمی شود. من هم نسبت به او اطمینان پیدا کرده بودم. برای همین به او گفتم که در مطبم بیماران خارجی هم دارم. بیماران خارجی من، گاهی اوقات به دلار پول ویزیت را حساب میکردند. برای همین میدانست که آنجا دلارهای زیادی دارم. تااینکه شب، وقتی به مطبم آمد در یک فرصت مناسب قمهای از جیبش بیرون آورد. هیکلش هم درشت است. خیلی شوکه شده بودیم و ترسیدیم. من و دستیارم آنجا بودیم. او گفت اگر جلو بیاییم حتما جانمان را میگیرد. با همین تهدیدها 20هزار دلار را که در مطبم بود، سرقت کرد و رفت.»
این مرد در ادامه صحبتهایش میگوید: «هیچ ردی از خودش به جا نگذاشته بود. شماره تلفن و تمام هویتش جعلی بود. ولی پلیس توانست با هوشیاری کامل این مرد شیاد را خیلی زود شناسایی و دستگیر کند.»
سرقت و پیشنهاد ازدواج
یکی دیگر از شاکیان پرونده این مرد، خانمی است که دفتر معاملات ملکی دارد که چمدانی پر از اسنادش را از دست داد. این زن نیز درخصوص آشناییاش با متهم به «شهروند» میگوید: «این آقا اول اسناد مرا دزدید و بعد با من طرح دوستی ریخت. ماجرا از این قرار بود که من با این مرد که خودش را احسان معرفی کرده بود، در یک پاساژ آشنا شدم. او با من طرح دوستی ریخت و خیلی زود به من پیشنهاد ازدواج داد. احسان میگفت سرگرد کلانتری است. حتی وقتی با من بود به کلانتری میرفتیم. من جلوی در میماندم و او وارد میشد. مثلا میگفت کار دارم.
با همین شیوه اعتماد مرا جلب کرد. مرا مقابل خانهای در نیاوران برد و گفت که خانه آنهاست و با پدر و مادرش در این خانه مجلل زندگی میکند. حتی یکی دو بار با لباس پلیسی سر قرار با من آمد. من هم دیگر تصور میکردم که مرد رویاهایم را پیدا کردهام، اما گویا او اسناد و مدارک زمینهای خانوادگی ما را که داخل یک چمدان و در صندوق عقب خودروی من بود، سرقت کرده و در مدت آشنایی با من قصد فروش آنها با جعل مدارک را داشت. احسان حتی خودروی مرا هم چندبار قرض گرفت و بعدا فهمیدم که با آن خودروها به سرقت رفته و حتی دختران دیگری را هم برای فریب، سوار خودروی من کرده است.»
تبهکاریهای سرگرد قلابی
متهم اما حالا سر به زیر انداخته و حتی به کسی نگاه هم نمیکند. وقتی شاکیان پروندهاش با او مواجه میشوند، از عصبانیت دلشان میخواهد او را یک دل سیر کتک بزنند. این مجرم که حالا دستبند بهدست در حیاط پلیس آگاهی ایستاده است، در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» از دزدیهایش میگوید:
چی شد که به فکر سرقت افتادی؟
من پولدارم. یک مغازه طلافروشی دارم. یعنی بهخاطر پول نبود که سرقت میکردم. فقط از هیجانش خوشم میآمد.
چرا خودت را پلیس معرفی میکردی؟
چون همیشه از بچگی عاشق پلیس بودم. آرزو داشتم پلیس شوم. ولی نتوانستم به آرزویم برسم. برای همین خوشم میآمد که خودم را پلیس معرفی کنم. حتی برای این کار سعی میکردم دوستانی پیدا کنم که در کلانتری کار میکنند. برای همین به بهانههای مختلف به کلانتریها میرفتم ولی نتوانستم با کسی ارتباط برقرار کنم، اما لباس پلیسی خریده بودم و چندین عکس در فضای مجازی با این لباس داشتم.
با مالباختگان چطور آشنا میشدی؟
طعمههای من معمولا خانمها بودند. با آنها در خیابان آشنا میشدم. وقتی میفهمیدم وضع مالی خوبی دارند، فریبشان میدادم. مثلا به یکی میگفتم طلاهایت را برای سرمایهگذاری بیاور. بعد با تهدید قمه، دست به سرقت طلاهایش میزدم.
از مطب دندانپزشکی هم سرقت کردی؟
بله. من با آن دندانپزشک طرح دوستی ریخته بودم. او دندانپزشک بازیگران معروف بود. افراد خارجی هم به مطبش رفتوآمد میکردند. برای همین در صحبتهایش فهمیدم که در مطبش 20هزار دلار دارد.