آخرین دیدار آیدا در قتلگاه قاتل بی‌رحم

گفت‌وگوی «شهروند آنلاین» با مردی که برای فرار از رابطه عاشقانه‌اش دست به جنایت زد

به گزارش خبرنگار شهروندآنلاین؛ قرار مرگبار پس از ۲۰ روز فاش شد. قراری که مرد آشنا قاتل شد و دختر ۲۸ ساله مقتول.
همایون که اسرار عاشقانه‌اش را فاش‌شده می‌دید در آخرین دیدار نفس را از آیدا گرفت تا مُهر سکوتی باشد بر رابطه پنهانش. آیدا وقتی داخل گودال عمیقی چال شد، دیگر نبض نداشت. بی‌جان و بی‌نفس در میان گودال به آتش کشیده شد. پیکر خاکسترشده‌اش خیلی زود میان انبوه زباله‌ها پیدا شد، اما هیچ‌کس نمی‌دانست ۲۸ سال دارد.

جریان پرونده

دهم دی‌ماه بود که پرونده ناپدیدشدن دختر جوانی در دادسرای جنایی پایتخت با شکایت برادرش به جریان افتاد.
پلیس باید به‌دنبال دختری با قد متوسط، چشم‌های قهوه‌ای و موهای تیره می‌گشت. چند روزی بود که اپراتور تلفن همراه از خاموشی خطش خبر می‌داد. خاموشی‌ای که برای خانواده‌اش پر از ابهام و پیچیدگی بود.

آیدا بیکار بود

برادر این دختر به بازپرس محمدتقی شعبانی اعلام کرده بود: «خواهرم از مدتی پیش بیکار شده بود. هر روز برای مصاحبه کاری بیرون می‌رفت. روز آخر هم به همین دلیل خانه را ترک کرد. ساعت‌ها منتظر ماندیم، اما خبری نشد حتی تلفن همراهش نیز خاموش شد.»

با شکایت مرد جوان، به دستور بازپرس جنایی تحقیقات برای یافتن رد و سرنخی از او آغاز شد. استعلام از بیمارستان‌ها و مراکز درمانی بی‌نتیجه بود و دوستان و آشنایان دختر جوان نیز اطلاعی از او نداشتند.

بررسی پرونده

در شاخه دیگری از تحقیقات، ماموران به بررسی این موضوع پرداختند که این دختر با چه ‌کسی قرار ملاقات داشته است. بررسی‌ها نشان می‌داد مرد جوانی به نام همایون ارتباط نزدیکی با آیدا داشته است‌. همایون یکی از آشنایان خانوادگی دختر جوان بود. مردی متاهل که در آخرین روز هم با آیدا تماس‌های زیادی برقرار کرده بود.

همایون غافل از اینکه تماس‌های عاشقانه‌اش ثبت شده است، پس از دستگیری هرگونه جرمی را کتمان ‌کرد و خود را بی‌گناه دانست.
او خیلی زود پس از مواجهه با مدارک پلیسی به جنایت اقرار کرد. اطراف پایتخت محل این جنایت بود. جایی که پیکر بی‌جان آیدا را در گودالی دفن کرده بود.

پیدا شدن یک جسد در اطراف تهران

با اعتراف مرد جوان دوباره از پلیس استعلام گرفته شد. بررسی‌ها نشان می‌داد حدود 20روز پیش جسد سوخته دختر جوانی در منطقه شهریار پیدا شده است. دختر بی‌جانی که مدرک شناسایی به همراه نداشت. او را برای معاینات بیشتر و بررسی‌های قانونی به پزشکی‌قانونی انتقال دادند.

با پیداشدن جسد، از خانواده مهرنوش خواسته شد برای شناسایی به پزشکی‌قانونی بروند. خانواده دختر 28ساله در پزشکی‌قانونی حاضر شدند و در ملاقاتی سخت و تلخ، پیکر آیدا را شناسایی کردند. با فاش‌شدن این جنایت راز‌آلود، چرایی ناپدیدشدن آیدا برملا شد.

به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران، متهم جوان در اختیار کارآگاهان اداره دهم قرار گرفت و تحقیقات قضایی و پلیسی آغاز شد.

گفت‌وگو با قاتل پرونده آیدا

همایون خودروی وانت نیسان دارد و با همین خودرو آبی‌رنگ هم روزی زن و بچه‌اش را به خانه می‌برد. اما وقتی دلش لرزید، ماجرا رنگ دیگری به ‌خود گرفت. او ۲۰ روز پیش از بازداشت، دختر یکی از اقوام دورش را به قتل رساند. دختر جوانی که مدعی است قصد خودکشی داشت و او در این کار همراهش بود.

چرا آیدا را به قتل رساندی؟

با خانواده آیدا رفت‌وآمد داشتیم و هر بار او را می‌دیدم جرأت و شهامتم بیشتر می‌شد. تا جایی پیش رفته بودیم که دیگر می‌دانستم همه داستان لو خواهد رفت. نمی‌خواستم او را بکشم. آیدا به من علاقه‌مند شده بود، اما من متاهل بودم و با وضعیتی که داشتم نمی‌توانستم با او ازدواج کنم.

چرا درصورتی که متاهل بودی با او ارتباط برقرار کردی؟

آیدا از اقوام دورمان بود و از او خوشم می‌آمد. اصلا فکر نمی‌کردم در تله عاشقی گرفتار شوم. خودم کاری نداشتم، باید باربری می‌کردم، اما به دروغ گفتم که می‌توانم برایش کاری دست‌وپا کنم. به این بهانه هم چندین بار با هم به کافی‌شاپ و رستوران رفته و تلفنی در تماس بودیم. اما مدتی که از این دوستی گذشت، متوجه شدم او هم به من علاقه‌مند شده و می‌خواهد با او ازدواج کنم.

چرا با آیدا ازدواج نکردی؟

من زن و بچه و زندگی‌ام را دوست داشتم، اما آیدا متوجه نبود. به‌شدت به من فشار می‌آورد. شرایط سختی بود تا اینکه روز آخر با هم قرار گذاشتیم. سوار ماشینم شد و به راه افتادم. در مسیر با او صحبت و سعی کردم راضی‌اش کنم مرا فراموش کند و به این رابطه پایان دهد، اما آیدا اصرار به ازدواج داشت.

زندگی بدون من را مرگ می‌دانست و می‌گفت لحظه‌ای این زندگی را نمی‌خواهد. اصرارهای او برای ادامه رابطه بی‌نتیجه بود و او شالی که سرش بود را دور گردنش گره کرد. می‌خواست به زندگی‌اش پایان دهد. هر لحظه گره شال را محکم‌تر می‌کرد. کلافه و خسته شده بودم. اذیتم می‌کرد. به اختیار با او همراه شدم.

شال دور گردنش را گرفتم و محکم‌تر پیچاندم. به‌خودم که آمدم، متوجه شدم نفس نمی‌کشد. نبض دستش را گرفتم، اما نمی‌زد. من او را کشته بودم.

با جسدش چه کار کردی؟

در محلی خلوت نگه داشتم و از قسمت بار ماشین وانت نیسان، گونی برداشتم و جسد را داخل آن انداختم. کمی که راه افتادم، متوجه گودالی در بیابان‌های شهریار شدم. جسد را که داخل گونی بود، داخل گودال انداختم و به راه افتادم.

 

جسدش را سوزاندی؟

نه، من تنها گونی که جسد آیدا را درون آن جاساز کرده بودم، داخل گودال انداختم. کمی که از جسد دور شدم، عذاب وجدان گرفتم. با خودم گفتم خانواده‌اش به دنبالش می‌گردند. خواستم جسد را در نزدیکی خانه‌شان رها کنم تا زود پیدا شود. دنده عقب گرفتم و به سمت جسد رفتم، اما در همین مدت زمان کوتاه، زباله‌گردها گونی را آتش زده بودند و جسد شعله‌ور شده بود. دیگر کاری نمی‌توانستم انجام دهم و به خانه آمدم. در این مدت عذاب وجدان یک لحظه مرا رها نکرد.

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.