راوی دیار یار

به مناسبت برگزاری آیین نکوداشت حمید حسام، چهره ماندگار هنر انقلاب اسلامی

به گزارش خبرنگار شهروندآنلاین؛ روز جمعه، هفتم بهمن‌ماه، آیین نکوداشت حمید حسام، چهره ماندگار هنر انقلاب اسلامی با سخنرانی دکتر محمد مهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، چهره‌های مختلف فرهنگی و همچنین اقشار مختلف مردم همدان برگزار شد. اسماعیلی در این مراسم با اشاره به آثار ارزشمند و فاخر حمید حسام عنوان کرد: «در گوشه گوشه کشور یادگارانی از دوران دفاع مقدس هستند که حمید حسامی نبوده آنها را برای ما روایت کند و خوشبختانه همدان با وجود این نویسنده ارزشمند پیشتاز است و نام حسام را بر پیشانی خود حک کرده است. او همچنین با تأکید بر قدرت قلم و اخلاص این چهره فرهنگی گفت: «از این داستان‌ها امروز می‌توان ده‌ها فیلم و سریال ساخت و در معرض دیدگان علاقمندان قرار داد» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به اینکه رهبر انقلاب هم پای کار ایستاده و تک تک آثار را با دقت می‌خواند، بیان کرد: «ایشان با درایت از آثار فاخر تجلیل می‌کند و این نشان‌دهنده عظمت این حوزه است، علاوه‌ بر این، ایشان جهاد تبیین را فریضه می‌داند و از جنس این کارها باید انجام شود. امروز دشمن جنگ ترکیبی را مدیریت می‌کند که فرزندان ایران را از آینده کشور نا امید کند و ما باید با بصیرت در این سنگرها بمانیم و حسام‌ها باید تکثیر شوند و دستاوردهای نظام اسلامی را روایت کنند.» در ادامه مراسم، حسام نیز ضمن ایراد سخنانی کوتاه عنوان کرد: «خودم را قابل این همه لطف و محبت نمی‌دانم. این شهدا هستند که خواسته‌های ما را گره‌گشایی می‌کنند تا به نسل امروز که تشنه شنیدن هستند، واقعیت‌ها را منتقل کنیم.» همچنین در طول مراسم، از برخی آثار این چهره، نام برده شد تا با یادآوری ارزش این آثار، بار دیگر بر بازخوانی و بررسی آن‌ها تأکید شده باشد. به همین منظور، مروری داریم بر آثار برجسته این چهره شاخص فرهنگی.

 

مهاجر سرزمین آفتاب

حدود 60 سال پیش، مردی به نام اسدالله بابایی در ژاپن با زنی آشنا می‌شود به نام کونیکو یامامورا. این آشنایی فقط به ازدواج و هجرت یامامورا به ایران نمی‌انجامد، بلکه این بانوی ژاپنی با وجود مخالفت خانواده مسلمان می‌شود: «همین‌که پا به اتاق گذاشتم، برادرم، هیداکی، با توپ پٌر به سراغم آمد و درحالی که پدر و مادرم می‌شنیدند، سرم داد زد و با صدای بلند گفت: تو هیچ می‌فهمی زندگی با یک مسلمان چه سختی‌هایی دارد؟! آنها هر گوشتی نمی‌خورند! شراب نمی‌خورند! اصلا تو می‌دانی ایران کجای دنیاست که می‌خواهی خاک آبا و اجدادیت را به خاطرش ترک کنی؟!» این ابتدای زندگی یامامورا با اسدالله است، اما تداوم آن به تشرف این بانوی ژاپنی به اسلام می‌انجامد. یامامورا نام «سبا» را از قرآن برای خود اختیار می‌کند و نام خانوادگی‌اش را از همسر می‌گیرد: «سبا بابایی». سبا بابایی که امسال دار فانی را وداع گفت، در زندگی پرفراز و نشیبش،‌ فرزندش را نیز در راه دفاع از آرمان‌ها، اعتقادات و وطنِ تازه از دست داد. در واقع او تنها مادر شهید مسلمان‌شده ژاپنی در ایران است. کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب‌» هم روایت زندگی اوست. نویسنده کتاب، حمید حسام (که آن را با همکاری مسعود امیرخانی نوشته است) درباره سبا بابایی می‌گوید: «کونیکو یامامورا که تا بیست‌ویک سالگی‌ تحت آموزه‌های بودا پرورش یافته بود، آشنایی خود را با همسر مسلمانش، نقطه عطفی می‌داند؛ نقطه‌ای که همه چیز بعد از آن تغییر و او را به دنیای جدیدی از ارزش‌های اسلامی و انقلابی وارد کرد. چنانکه ثمره زندگی او، یعنی فرزند نوزده‌ساله‌اش در راه پاسداری از این ارزش‌ها به مقام رفیع شهادت رسید. مادر شهید پرخاطره بسیار داریم. ژاپنی مسلمان‌شده هم در ایران زیاد داریم، اما مادر شهید ژاپنی مسلمان‌شده فقط خانم کونیکو یاماموراست.» در بخشی از متن تقریظ رهبر انقلاب درباره این کتاب آمده است: «سرگذشت پرماجرا و پرجاذبه‌ این بانوی دلاور، که با قلم رسا و شیوای حمید حسام نگارش یافته است، جدّا خواندنی و آموختنی است. من این بانوی گرامی و همسر بزرگوار او را سال‌ها پیش در خانه‌شان زیارت کردم. خاطره آن دیدار در ذهن من ماندگار است. آن روز جلالت قدر این زن و شوهر باایمان و باصداقت و باگذشت را مثل امروز که این کتاب را خوانده‌ام، نمی‌شناختم؛ تنها گوهر درخشانِ شهید عزیزشان بود که مرا مجذوب می‌کرد. رحمت و برکت الهی شامل حال رفتگان و ماندگان این خانواده باد.» این کتاب به قلم حمید حسام و همکاری مسعود امیرخانی از سوی انتشارات «سوره مهر» چاپ شده است.

وقتی مهتاب گم شد

کتاب «وقتی مهتاب گم شد» تالیف حمید حسام، شرح زندگی سردار شهید علی خوش‌لفظ است؛ مردی که پس از 11بار مجروح شدن با تیر و ترکش و موج و شیمیایی، نتوانست روی تخت بیمارستان دوام بیاورد. تیر کالیبر تانک در میدان شلمچه و کربلای 5، پس از 26 سال، همچنان در نخاع او خانه کرده بود. او بعد از تحمل رنج و مشقت فراوان به دلیل جراحات وارده در جنگ، در نهایت 29 آذرماه سال 1396 به مقام رفیع شهادت نائل شد. دوستانش به این فرزند بازیگوش محله «شترگلو»ی همدان می‌گفتند «علی‌ خوش‌لفظ» و هم‌رزمانش او را «علی خوش‌رفیق»‌ می‌خواندند. از نکات مهمی که درباره این کتاب عنوان شده آن است که تمام لحظات و اتفاقات، با مراعات صداقت کامل روایت شده‌اند. به‌طور کلی، نه راوی و نه نویسنده‌ کتاب، هیچ ابایی از گفتن حقیقت ندارند. حقیقتی که با زبانی مردانه و از زاویه دید جوانی مبارز و شجاع بیان می‌شود و ممکن است حتی در مواردی تلخ باشد و به مذاق خواننده خوش نیاید، اما در نهایت خواننده مطمئن است که کتاب به تخیل و اغراق گرفتار نشده است. روایتی که هرچه به انتهای کتاب نزدیک می‌شویم، شورانگیز‌تر و حماسی‌تر می‌شود، اما همچنان واقعی و صادق است. «وقتی که مهتاب گم شد» به نویسندگی حمید حسام نیز به تقریظ رهبر انقلاب پیراسته شده است. در بخش‌هایی از این متن تقریظ آمده است: «بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین(علیه‌السلام)؛ یاوران دین خدا… و آنگاه مادران؛ مردآفرینان شجاع و صبور… و آنگاه فضای معنویت و معرفت؛ دل‌های روشن، همت‌ها و عزم‌های راسخ؛ بصیرت‌ها و دیدهای ماورائی… اینها و بسی جویبارهای شیرین و خوشگوار دیگر از سرچشمه این روایت صادقانه و نگارش استادانه، کام دل مشتاق را غرق لذت می‌کند و آتش شوق را در آن سرکش‌تر می‌سازد. راوی، خود یک شهید زنده است. تنِ بشدت آزرده او نتوانسته از سرزندگی و بیداری دل او بکاهد، و الحمدلله‌ربّ‌العالمین. نویسنده نیز خود از خیل همین دلدادگان و تجربه‌دیدگان است.. درباره نگارش این کتاب، آنچه نوشتم کم است؛ لطف این نگارش بیش از اینهاست.» این متن در تاریخ 18/10/95 به رشته تحریر درآمد؛ زمانی که راوی در قید حیات بود و هنوز شربت شهادت ننوشیده بود. کتاب «وقتی مهتاب گم شد» از سوی انتشارات «سوره مهر»‌ منتشر شده است.

آب هرگز نمی‌میرد

«آب هرگز نمی‌میرد» اسلوبی تازه و طرحی نو در تاریخ شفاهی است که با محوریت خاطرات سردار میرزا محمد سُلگی و روایت جمعی از رزمندگان گردان حضرت ابوالفضل و چهار فرمانده لشکر انصارالحسین(ع) به سامان رسیده است. این شیوه روایی به این دلیل انتخاب شده است تا جامعیت روایت مراعات شود، چراکه راوی، روایت خاطرات خود را حدیث نفس می‌دانست. فصل اول کتاب به معرفی راوی و نحوه بزرگ شدن او در خانواده‌ای مذهبی در روستا و ارادت مردم لُر زبان این خطه به حضرت ابوالفضل(ع) و شخصیت‌های عاشورایی می‌‌پردازد. در بخشی از فصل دوم، راوی از روستا برای کار نقاشی ساختمان به همراه برادرش به تهران سفر می‌‌کند. در سایر فصول نیز به فعالیت‌ها و مصاحبه‌های انجام‌شده و عملیات‌های مختلف پرداخته می‌‌شود. در بخشی از متن تقریظ رهبر انقلاب درباره این کتاب آمده است: «سلام بر یاران حسین (علیه‌السلام) و سلام بر لشکر انصارالحسین همدان؛ و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده میرزا محمد سُلگی و بر همسر باایمان و صبور او؛ و سلام بر حمید حسام که دردانه‌هایی چون سُلگی و خوش‌لفظ را به ما شناساند. ساعت‌های خوش و باصفایی را با این کتاب گذراندم و بارها با دریغ و حسرت گفتم: درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم / لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم / هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران / که ره چون می‌توانم یافتن سوی درون من هم… در میان کتاب‌های خاطرات جنگ، این یکی از بهترین‌هاست. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همت بلند، همه با هم دست به کار تولید این اثر شده‌اند.» این کتاب از سوی انتشارات «صریر» چاپ شده است.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
۱ دیدگاه
  1. حامد می‌گوید

    به به🤣😅

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.