سرقت الماس و زمرد 90میلیاردی از داخل زندان
گفتوگوی «شهروند» با سردسته باندی که سنگهای قیمتی معاون اتحادیه طلاوجواهر تهران را دزدیدند
همه نقشهها را از داخل زندان طراحی و اجرا کرد. توانست معاون اتحادیه طلاوجواهر تهران را فریب دهد و در نهایت یکی از بزرگترین نقشههای سرقت را اجرا کند. او با کمک همدستانش در خارج از زندان، سنگها و زمردهای قیمتی به ارزش 90میلیارد تومان را سرقت کردند. آن هم به روش بیهوشی؛ اعضای این باند معاون اتحادیه طلاوجواهر تهران را بیهوش کرده و الماس، یاقوت و زمردهایش را با خود بردند. با این حال نقشه آنها خیلی زود لو رفت و اعضای این باند شناسایی و دستگیر شدند. این در حالی است که بهگفته شاکی، بخشی از سنگهای قیمتی را فروختهاند.
سیما فراهانی _ شهروندآنلاین| چند وقت پیش بود که با شکایت مالباخته، این پرونده در مقابل کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت. تحقیقات ابتدایی نشان داد که دو مرد، مالباخته را در خانهای در شرق تهران بیهوش کرده و یک ساک زمرد، یاقوت و الماس را دزدیدند. کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی در نخستین گام با بهرهگیری از شیوههای کشف نوین جرم و روشهای علمی، هویت دو متهم پرونده را شناسایی کردند.
دزدی از داخل زندان
این در حالی است که تحقیقات و تجسسهای بعدی پلیسی نشان داد که سردسته این باند، نقشه خود را با تلفن همراه و از داخل زندان پیش میبرده است. یعنی سردسته باند در زندان و دو نفر دیگر در خارج از زندان نقشه یک سرقت بزرگ را کشیده و اجرا کردند.
کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی پس از کشف این سرنخ مهم در پرونده، با اقدامات اطلاعاتی، مخفیگاه دو مرد جوان در بیرون از زندان را شناسایی کردند. آنها پس از هماهنگیهای لازم با مرجع قضایی موفق به دستگیری متهمان در عملیاتی منسجم شدند. متهمان پس از انتقال به اداره پنجم پلیس آگاهی در تحقیقات ابتدایی، به جرم خود مبنی بر سرقت زمردها با شگرد بیهوشی اعتراف کردند.
رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ با بیان اینکه سردسته باند برای تحقیقات به اداره پنجم پلیس آگاهی منتقل شد، به خبرنگار «شهروند» گفت: «تحقیقات برای شناسایی مالباختگان و سرقتهای احتمالی دیگر اعضای این باند همچنان از سوی پلیس ادامه دارد.»
نقشه آبدارچی برای یک سرقت بزرگ
مالباخته که معاون اتحادیه طلا و جواهر تهران است صبح دیروز در مواجهه حضوری با متهمان این پرونده، آنها را بار دیگر شناسایی کرد. او که در تله بزرگی گرفتار شده بود، هرگز تصورش را هم نمیکرد که آبدارچی سابق محل کارش، از داخل زندان او را فریب داده باشد.
این مرد در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» درباره روایت این سرقت بزرگ میگوید: «من کلکسیونر سنگهای قیمتی هستم. الماس، یاقوت و زمرد را خریداری میکنم. قبلا جواهرفروشی داشتم اما مدتی است جواهرفروشیام را تعطیل کردهام. با این حال اگر کسی خریدار سنگهای قیمتی باشد به من معرفی میشود. جاوید را از هشت سال قبل میشناختم. او در محل کارم، آبدارچی بود، اما بعد از مدتی گفت میخواهد استعفا دهد. او کارش را ترک کرد و گفت که میخواهد برای خودش کار کند.
جاوید میگفت در کار خریدوفروش ماشین است. بعد از مدتی هم به من گفت که قصد تاسیس نمایشگاه ماشین و هلدینگ را دارد. دیگر از او خبر نداشتم تااینکه چند وقت قبل حسام، به محل کار من آمد و گفت که دوست صمیمی جاوید است. او گفت جاوید وضع مالیاش خوب شده و هماکنون گالری طلاوجواهر در ترکیه راهاندازی کرده است. حسام مدعی شد که قصد خرید یکسری سنگهای جواهراتی الماس، زمرد و یاقوت را دارند. او با من پای معامله نشست. حتی چندین بار سنگهای مختلف را از من خریداری کرد.
سنگهایی که حدود 200میلیون تومان قیمت داشت. حدود 7ماه از این ماجرا گذشت و پس از چند معامله کوچک، من به آنها اعتماد کردم. حسام و فرد دیگری به نام احمد، حتی چندین مشتری خارجی به من معرفی کردند. تعدادی از آنها در کار واردات و صادرات بودند. البته آنها از من سنگی خریداری نکردند. با این حال وقتی آشناهای آنها را دیدم و متوجه شدم که واقعا در کار خریدوفروش طلاوجواهر هستند، به آنها اعتماد کردم.»
پذیرایی با غذای مسموم
جاوید توانست پس از مدتی اعتماد مالباخته را بهدست آورد. او تمام تماسهایش را از داخل زندان میگرفت و مالباخته حتی تصورش را هم نمیکرد که او یک زندانی باشد. شاکی ادامه میدهد: «حسام به من گفت که قصد خرید سنگهایم را دارد. این در حالی بود که جاوید نیز مرتب با خطهای رند و پیششمارههای یک، با من تماس میگرفت. میگفت که در ترکیه است و من اصلا تصورش را هم نمیکردم که در زندان باشد. فکر میکردم یک طلافروشی در خارج از کشور راهاندازی کرده است.
در نهایت قرار شد به ازای خرید کلکسیون سنگهای من، 10خودروی مدل بالا را که شامل بنز، لندرور و لکسوز بود، در دفترخانه به نام من بزنند. آنها حتی چندین چک هم بهعنوان ضمانت دادند که بعدها مشخص شد چکها بلامحل هستند. بنابراین وقتی معامله ما قطعی شد، روز حادثه به جایی که مدعی شدند شرکتشان است، رفتم. سنگها را هم با خودم بردم. در آنجا آنها یک پرس غذا به من دادند. بعد از خوردن غذا بیهوش شدم. زمانی که به هوش آمدم از چمدان سنگهایم خبری نبود. بلافاصله موضوع را به پلیس اطلاع دادم.»
سرقتهای مشابه
شاکی در ادامه به سرقتهای مشابه نیز اشاره میکند و میگوید: «زمانی که با پلیس تماس گرفتم و درگیر کارهای شکایت بودم، آنها باز هم با من تماس گرفتند و گفتند که برایشان کار پیش آمده و رفتهاند، وگرنه واقعا قصد خرید سنگها را دارند. با این حال از پول یا خودرو خبری نبود. از طرفی آنها با سنگهای من عکس انداخته بودند و به خریداران خارجی و داخلی نشان داده بودند. میخواستند سنگهای مرا بفروشند. حتی مقداری از آنها را فروخته بودند.
سنگهایی که از مخفیگاه آنها کشف شده، تمام سنگهای من نیست و مقداری از آنها به فروش رفته است. همچنین اعضای این باند علاوه بر سرقت سنگهای من، از همکارانم نیز سرقت کردهاند. با آنها در مقابل پاساژهایی قرار میگذاشتند و سنگها را میگرفتند. بعد به این بهانه که سنگها را باید ارزیابی کنند، وارد پاساژ شده و از در دیگر خارج میشدند. اعضای این باند خیلی حرفهای عمل میکردند و کسی به آنها شک نمیکرد.»
گفتوگو با سردسته باند
جاوید، سردسته باند است. او بود که از داخل زندان همه این نقشهها را طراحی و اجرا کرد. گرچه او اظهارات متفاوتی را مطرح میکند اما در بازرسی از مخفیگاه همدستانش که خارج از زندان بودند سنگهای قیمتی کشف شده است. با این حال، او سعی در انکار این ماجرا دارد. جاوید به اتهام اخلال در نظام اقتصادی به زندان افتاده بود و از همانجا نیز تصمیم به اجرای یک نقشه بزرگ سرقت گرفت. او در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» روایت متفاوتی از ماجرای این سرقت دارد.
چه شد که تصمیم به سرقت از شاکی گرفتی؟
شاکی را از قبل میشناختم. قصد سرقت نداشتم. مشکلاتی پیش آمد و نتوانستیم پول سنگها را پرداخت کنیم.
چه مشکلاتی؟
درواقع شاکی خودش مرا پیدا کرد و گفت که قصد فروش سنگهایش را دارد. یک روز خانوادهام به من خبر دادند که شاکی با آنها تماس گرفته و قصد فروش سنگهایش را دارد. ظاهرا پول لازم بود. برای همین من هم با او تماس گرفتم و چون خودم در زندان بودم، حسام را معرفی کردم. حسام بهعنوان بیعانه دو سرویس طلا و 70میلیون تومان پول و یک چک دو میلیاردی بهعنوان ضمانت پرداخت کرد. معامله انجام شد و ما سنگها را خریداری کردیم و قرار شد در ازایش یک خودرو نیز به نام شاکی بزنیم، اما بعد از چند روز مشخص شد که چک در سامانه ثبت نشده است. برای همین، سر این موضوع، شاکی با حسام بحث و دعوا، بعد هم شکایت کرد.
چطور از زندان با شاکی تماس میگرفتی و او را فریب میدادی؟
دوست نداشتم شاکی بفهمد که در زندان هستم. چون معامله خوبی بود، نمیخواستم آن را از دست بدهم. من واقعا پول دارم. برای همین در زندان برای خودم گوشی خریدم و با شاکی تماس گرفتم. میخواستم باور کند که در ترکیه هستم تا زودتر این معامله جوش بخورد.
تحصیلات داری؟
لیسانس مهندسی پزشکی دارم. حتی اختراعی هم در این رابطه داشتم که ثبت شد. من برای خودم کسی هستم. اصلا در شأن من نیست که بخواهم دزدی کنم.
پس چرا در زندان بودی؟
من نمایندگی فروش یکی از شرکتهای خودروسازی را داشتم. 300خودرو پیشخرید کردم. با این حال مرا دستگیر کردند. میگفتند که این خریدوفروشهایم باعث برهم زدن نظم بازار شده است. به همین دلیل به اتهام اخلال در نظام اقتصادی به زندان افتادم. همان زمان محکوم به اعدام شدم، اما بعد از 4سال از جرم اخلال در نظام اقتصادی تبرئه شدم. حکم اعدامم تبدیل به 9سال حبس شد. قاضی وثیقهای 16میلیارد تومانی هم برایم برید. به همین دلیل در زندان بودم.