دست‌هایی که جا ماند؛ چشمانی که کور شد 

گفت‌و‌گوی «شهروند» با پدر و پزشک چوپان ۱۲ساله‌ای که در فکه قربانی مین شد

دست‌هایش همان‌جا، جا ماند. همان‌جا کنار مین‌های آدم‌خوار. غول خفته در زمین، هم دستانش را گرفت هم سوی چشمش را. مین میهمان تن امیرحسین شد. چوپان 12ساله‌ای که با آتش بلند بالای تکه آهن زنگ‌زده خفته در زمین همه رویاهایش رنگ باخت. ساعت 9صبح بود که قیامت به پا شد. بوی آتش و انفجار همه جا را پر کرد. رنگ خون، رنگ انفجار. دود سیاه نمی‌گذاشت چشم، چشم را ببیند. همه کوچ‌نشینان، صدا را شنیدند. پیش‌تر هم این صدا را شنیده بودند. صدای مین پشت گلوله ‌پیچیده بود در مرتع. همه‌اش یک لحظه بود و تمام؛ روشنایی، تاریکی شد. آبجی کوچیکه از همه نزدیک‌تر بود. دید آن مین خفته در زمین چطور بلای جان امیرحسین شد. با چشمانی که از ترس‌وبهت حدقه زده بود. سرش را میان دستانش حبس کرده بود و فریاد می‌زد. صدایی مهیب، انفجار بزرگ را همراهی می‌کرد. ترکش‌ها، هم چشم‌های امیرحسین را نشانه گرفتند، هم دست‌هایش را، هم بچگی‌ و سرنوشت و آینده‌اش را.

مریم رضاخواه _ شهروند؛ سکوت بر سینه مرتع نشسته بود. زیر تیغ آفتاب، هوای داغ فکه ریخته بود روی سر امیرحسین. روی سر چوپان ۱۲ ساله‌ای که همراه خواهرش، تا خورشید به سینه آسمان نچسبیده بود، گوسفندان را به چرا برده بودند. در دشت تا چشم کار می‌‌کرد، گوسفند بود و سبزه. کارشان همین بود. عشایر هستند و مدام در حال کوچ. ۶ ماه نیمه نخست سال به تویسرکان کوچ می‌کنند و ۶ ماه بعدی در فکه خوزستان اطراق. عرق تمام پیشانی‌شان را پوشانده بود که امیرحسین به سمت آهنی زنگ‌زده رفت. آهنی شبیه قابلمه!
 آهن زنگ زده اما با تکان‌های امیرحسین وحشت به پا کرد. شیون مرتع را، باد به گوش همه رساند. مین در میان دستان چوپان کوچک منفجر شد و ترکشش به چشمان امیرحسین نشست. دنیا سیاه شده بود و امیرحسین بی‌هوش. چوپان کوچک نخستین قربانی مین در استان‌های آلوده و منطقه فکه نیست.
فاصله ۱۲۰ کیلومتری تا بیمارستان
هوا و زمین خون شد وقتی صدای مین در هوا پر شد، مادر امیرحسین چانه‌های نان را می‌پخت. پدر هم علوفه جمع می‌کرد. در میان ایل و چادرنشینان ولوله‌ای به پا شده بود. صدای هیولای فلزی سرد تن چادرهای سیاه دشت را به لرزه انداخت. مادر دست از خمیر کشید و پدر پا برهنه سوار نیسان آبی پایین مرتع شدند. ثانیه‌ها به‌دنبال هم می‌رفتند که پدر رسید. تصویر آن صحنه دهشتناک بالای مرتع از چشمان پدر دور نمی‌شود. همان‌جایی که امیرحسین را به گُرده گرفت و سوار وانت کرد.
باید به شوش می‌رفتند تا راهی برای نجات پسرک باشد. ۱۲۰ کیلومتر اما فاصله بود. «پایم را از روی پدال گاز برنمی‌داشتم. همه جا خون بود. وضعیت امیرحسین هم  اسفناک.»
پدر شوکه بود؛ هنوز هم حال‌ و روز خوشی ندارد. نمی‌داند این بلا از کجا در کنج دلش خانه کرده است. سرنوشت تنها پسرش با سیاهی گره خورده. «چند کیلومتری به سمت شوش رفته بودیم که ماشین آمبولانس را در جاده دیدیم. سرعتم را بیشتر کردم. بوق می‌زدم و می‌خواستم خودروی امدادرسان توقف کند.»
جنگ عراق علیه ایران ۳۴سال قبل تمام شد، اما قصه انفجار مین و مهمات عمل‌نکرده در زمین‌های ۴استان شمال‌غرب کشور هنوز ادامه دارد.
خون‌رسانی در جاده
خودروی آمبولانس پشتیبان اتوبوس دانش‌آموزان راهیان نور بود. وقتی حرکات عجیب و غریب راننده نیسان را دیدند، ترسیدند. تصور می‌کردند یا تروریست هستند یا زورگیر.
«به سختی توانستم جلوی خودروی آمبولانس را بگیرم. با وانت رفتم مقابل خودرویشان. مجبور شدند توقف کنند، اما بسیار ترسیده بودند. وقتی وضعیت امیرحسین را دیدند به سرعت اقدامات امدادرسانی را انجام دادند.»
پسر ۱۲ ساله اما وضعیت فجیعی داشت. مسیر فکه تا شوش طولانی بود. اگر آمبولانس را نمی‌دیدند امیرحسین حتما دیگر نفس  نمی‌کشید. خون زیادی از پسرک رفته بود. هماهنگی‌ها انجام شد همزمان یک آمبولانس هم از بیمارستان شوش برای امدادرسانی به سمت جاده فکه حرکت کرد. «آمبولانس دوم خون آورد. امیر‌حسین تکان نمی‌خورد. باید به او خون تزریق می‌شد. خونریزی زیادی داشت. پس از ۲ ساعت به بیمارستان شوش رسیدیم.»
قطع دو دست 
سرنوشت تلخ امیرحسین وضعیت بغرنجی بود. دستان امیرحسین سوخته بود. سوختگی بالایی داشت. نه استخوان داشت نه ماهیچه‌ای. به جای دست و مچ و انگشتان، خرده استخوان و رگ و پی ریش‌ریش شده بود. ترکش از چشمانش هم نگذشته بود. صورت و فکش، قفسه سینه و شکمش همه آماج ترکش‌های آن یادگار زنگ‌زده جنگ شده بودند. غلامحسین ۴۲ ساله می‌گوید این غصه تا همیشه با ما خواهد ماند. «این بچه دیگر مثل سابق نمی‌شود. زندگی‌اش تمام شد. تباه شد.»
امیرحسین حالا سال‌های ‌سال باید با درد مین زندگی کند. مین زیر پای دیگران هم رفته. همان‌ها که دیگر نشانی از آنها نیست و اغلب‌شان خانه‌نشین شده‌اند.
پدر با بغضی که قادر به فروخوردنش نیست، می‌گوید: «پایمان که به بیمارستان شوش رسید «امیرحسین» بستری شد. جراحی کردند. دستانش پیوند نشد. هیچ نمانده بود. از مچ، دست‌هایش را قطع کردند. ۱۵ روزی بیمارستلن شوش بستری بود اما هیچ کاری نکردند. چشمانش عفونت کرد. تنها پول گرفتند.» برای مرهم گذاشتن بر چشمانش به تهران انتقال یافت.

هزینه‌های سرسام‌آور درمان قربانی مین
 از هزینه‌های سرسام‌آور پسرش که قربانی مین شده است، می‌گوید: «۷۰ میلیون در اهواز هزینه بیمارستان امیرحسین شد.» پسرک در اهواز از مرگ نجات پیدا می‌کند، ۱۳ میلیون هم جور کردند تا دردانه پسرش را برای مداوای چشمانش با آمبولانس به تهران منتقل کنند.
۱۳میلیون هزینه انتقال یک قربانی مین. پول‌هایی که پدر می‌گوید همه را قرض گرفته است. ۱۱۷ میلیون در اهواز هزینه کرد برای پسرش که ۱۵ روز در بیمارستان شوش بستری شده بود.
«چشم‌هایش هم دچار مشکل شد. یک چشمش کور شد و برای سوی دیگری تیم پزشکی تلاش کردند. جراحی شد، شاید یکی دیگر هم انجام شود.» چشم راست امیرحسین تخلیه شد و تنها امیدشان به‌سوی چشم چپ پسر است. حالا رنج و عذاب، سهم پدری است که گَله را سپرده بود دست پسرش. «ما بیمه روستایی داشتیم، اما اهواز از ما قبول نکرد. در تهران با پیگیری‌هایی که رئیس اورژانس بیمارستان انجام داد، هزینه‌های درمان توسط بیمه انجام شد.»
تلاش‌های رئیس اورژانس بیمارستان 
حسین کرمانپور، رئیس اورژانس بیمارستان سیناست. پزشکی که به‌شدت پیگیر کارهای امیرحسین در تهران بود. «ساعت ۱۸ بود که امیرحسین را به بیمارستان آوردند. پسرک تاوان بزرگی برای کنجکاوی کودکانه‌اش داده بود. وضعیت وخیمی داشت. وقتی شنیدم تا مرز ۱۰۰ میلیون هزینه درمان پسرش را داده غرق در شگفتی و خشم شده بودم. مگر مین را پدر بر سر پسر زده بود که باید هزینه‌اش را می‌داد. وقتی شنیدم بیمه روستایی است و آزاد محاسبه کرده‌اند با کمک نماینده بیمه مستقر تلاش کردیم تا در تهران خدماتش آزاد محاسبه نشود.»
از همان روز دغدغه‌اش شده تا بتواند کمکی به خانواده آقای رحمتی ترکاشوند کند. «برای کودکان قربانی مین متاسفانه هیچ حمایت توانبخشی، روانشناسی و اجتماعی وجود ندارد. به همین‌خاطر با معاون درمان سابق بنیاد شهید تماس گرفتم تا در مورد قوانین حمایتی از قربانیان مین بپرسم.»
تراژدی قربانیان مین سالانه بار‌ها‌وبار‌ها تکرار می‌شود و این افراد همچنان قربانی جنگی هستند که سال‌ها از پایان آن می‌گذرد.
این افراد فریادرسی ندارند و در کشمکش میان کم کردن بار مالی بنیاد شهید، ابهامات موجود در قوانین و پروسه طولانی‌مدت رسیدگی به پرونده‌هایشان گرفتار شده‌اند.
حمایت از قربانیان غول‌های خفته در خاک
تنها قانون خاص حمایتی تحت عنوان قانون برقراری حقوق وظیفه یا مستمری بازماندگان آن دسته از مهاجران و کسانی که به مناطق جنگی مراجعه کرده‌اند و به‌علت برخورد با مواد منفجره معلول یا فوت می‌شوند، مصوب 1372است که با تغییراتی، در نهایت قانون اصلاح ماده واحده قانون مذکور در 1389تصویب و ابلاغ شد. هرچند این قانون هم سختگیری‌های غیرضروری برای حمایت از قربانیان را کمتر کرده است اما هنوز دارای ایرادات شکلی و ماهوی است، حمایت مدنظر قانون، در بهترین حالت اجرایی آن فقط شامل حمایت مادی است و درواقع این چتر حمایتی شامل بخش‌های روانی و توانمندسازی نمی‌شود.
روند طولانی یک قانون 
پزشک بیمارستان سینا می‌گوید: «پدر چوپان باید پیگیر پرونده‌ پسرش باشد که نه دیگر دست دارد و نه چشم. پسری که امید یک خانواده بود. شاید پس از پدر، او از ۳ خواهرش حمایت می‌کرد‌.» کرمانپور می‌گوید: «پدر پس از خاتمه مراحل درمانی باید از پزشکی قانونی تاییدیه بگیرد‌. تنها مرجع رسیدگی به وضعیت قربانیان مین کمیسیون ماده ۲ است که در فرمانداری‌ها با هشت عضو ازجمله نمایندگان ارگان‌های نظامی و امنیتی و بنیاد شهید و جانبازان تشکیل می‌شود، اما نماینده‌ای از طرف شخص قربانی در این کمیسیون شرکت نمی‌کند. این کمیسیون پس از بررسی، پرونده را تایید یا رد می‌کند. اگر تایید بشود می‌تواند هزینه‌های درمان را بگیرد و تحت پوشش کمیته امام قرار گیرد.»
پیچیدگی‌های حمایت رایگان درمانی از قربانیان مین
عثمان مزین، وکیل دادگستری درباره قربانیان مین به «شهروند» می‌گوید: «در قوانین قضایی ایران تمایزی میان قربانیان مین در بین کودکان و بزرگسالان وجود ندارد. آسیب‌دیدگان انفجار مین به نوعی قربانیان جنگ تلقی می‌شوند، اما با این حال عموما از خدمات و امکاناتی که به جانبازان و خانواده‌های کشته‌شد‌گان (شهدا) جنگ داده می‌شود، محرومند. همچنین قوانین واضحی برای درمان و حمایت رایگان درمانی از قربانیان مین وجود ندارد.»
روز جهانی آگاهی از خطر مین 
سه‌شنبه چهارم آوریل روز جهانی آگاهی از خطر مین و کمک به اقدام علیه آن است. آگاه‌سازی از خطرات مین و مواد منفجره باقی‌مانده از جنگ یکی از ارکان مین‌زدایی بشردوستانه است.

این امر مهم در ایران از طریق قرارگاه‌های پاکسازی استان‌های درگیر مین با همکاری سازمان امدادونجات هلال‌احمر و سازمان بهزیستی کشور انجام می‌شود.

قصه ادامه‌دار انفجار مهمات عمل نکرده
جنگ عراق علیه ایران ۳۴سال قبل تمام شد، اما قصه انفجار مین و مهمات عمل‌نکرده در زمین‌های ۴استان شمال‌غرب کشور هنوز ادامه دارد.
طبق آمارهایی که در دهه ۷۰ اعلام شد، نیروهای بعثی عراق در طول جنگ ۸ ساله، ۲۰میلیون مین در خاک ۵استان جنوب، غرب و شمال‌غرب ایران کاشتند.
طبق نخستین برآورد، یک میلیون و ۵۰۰هزار هکتار از زمین‌های استان خوزستان، یک میلیون و ۷۰۰هزار هکتار از زمین‌های استان ایلام، ۷۰۰هزار هکتار از زمین‌های استان کرمانشاه، ۱۵۰هزار هکتار از زمین‌های استان کردستان و ۱۵۰هزار هکتار از زمین‌های استان آذربایجان‌غربی آلوده به مین بوده و به همین سبب، ایران بعد از مصر به‌عنوان دومین کشور آلوده به مین دنیا شناسایی شد.
در سال‌های گذشته، با وجود تلاش مستمر نیروهای تخریب برای پاکسازی مین‌های باقی‌مانده از دوران جنگ ۸ساله، هیچ تصویر دقیقی از محل کاشت ۲۰میلیون مین در دست قرارگاه مین‌زدایی و نیروهای تخریب نبوده علاوه بر آنکه تغییرات جوی، رانش زمین و حتی قرار گرفتن برخی مین‌های کاشته شده در مسیر رودخانه‌ها، نوار مرزی ۴استان شمال‌غرب را به یک قتلگاه همیشه فعال برای مرزنشینان تبدیل کرده است.
آگاه‌سازی از خطرات مین و مواد منفجره باقی‌مانده از جنگ یکی از ارکان مین‌زدایی بشردوستانه است.

این امر مهم در ایران از طریق قرارگاه‌های پاکسازی استان‌های درگیر مین با همکاری سازمان امدادونجات هلال‌احمر و سازمان بهزیستی کشور انجام می‌شود.

تراژدی تکراری
تراژدی قربانیان مین سالانه بار‌ها‌وبار‌ها تکرار می‌شود و این افراد همچنان قربانی جنگی هستند که سال‌ها از پایان آن می‌گذرد.
این افراد فریادرسی ندارند و در کشمکش میان کم کردن بار مالی بنیاد شهید، ابهامات موجود در قوانین و پروسه طولانی‌مدت رسیدگی به پرونده‌هایشان گرفتار شده‌اند.
آنها از یک سو از فقدان سلامتی در رنج هستند و از سوی دیگر از تبعات اجتماعی آن مانند بیکاری و تنگنا‌های اقتصادی به ستوه آمده‌اند، از یک سو هزینه‌ای بر دوش جامعه و نهاد‌های حمایتی قلمداد می‌شوند و از سوی دیگر هیچ نهادی پاسخگوی زندگی ربوده شده از آنان نیست.
ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.