10 شب وحشتناک در دخمه باجگیران

گفت‌وگوی «شهروند» با ۲ پسرخاله‌ای که 6 مرد خشن آنها را ربودند

10 شب وحشتناکی را گذراندند. مرگ را به چشم خود دیدند. هنوز هم صدایشان می‌لرزد. هنوز هم باور نمی‌کنند که از آن اتاق تنگ و تاریک و آن دخمه ترسناک نجات یافته‌اند. همانجایی که 10 شبانه‌روز شکنجه شدند، کتک خوردند و تهدید به مرگ شدند. از صبح که بیدار می‌شدند تا شب از سوی گروگانگیران زخمی می‌شدند. با جسمی نیمه‌جان و تنی زخمی. درست بعد از اینکه تمام بستگانشان پول‌هایشان را روی هم گذاشتند و به حساب گروگانگیران واریز کردند، رها شدند. همه چیز از وقتی شروع شد که بهزاد و فرزاد تصمیم گرفتند به صورت قاچاق از ایران بروند و در ترکیه کار و شغل جدیدی راه بیندازند. تمام کارهایشان را کردند، اما هرگز تصور نمی‌کردند به جای ترکیه به دخمه‌ای ترسناک می‌روند و در آن اتاق تنگ و تاریک دقایق کشدار و هولناکی را می‌گذرانند. 

سیما فراهانی _شهروندآنلاین| ماجرا به روز یازدهم فروردین‌ماه برمی‌گردد. روز پنجشنبه‌ای که بهزاد و فرزاد، دو پسرخاله اهل افغانستان، پس از هماهنگی با قاچاق‌بر انسان به صادقیه تهران آمدند. از آنجا به میدان آزادی رفتند تا به خیال خود مقصد ترکیه را در پیش بگیرند. نفری 45میلیون تومان به یک قاچاق‌بر داده بودند. خوشحال از اینکه تخفیف گرفته‌اند و می‌توانند زندگی رویایی که در ترکیه در انتظارشان بود، تجربه کنند.

قرار ترسناک در میدان آزادی

بهزاد که هنوز هم وحشت در صدایش موج می‌زند، درباره آن روز به خبرنگار «شهروند» می‌گوید: «چند نفر از بستگانمان در ترکیه کار و شغل خوب راه انداخته‌اند. آنها به ما گفتند در اینجا می‌توانید پولدارتر شوید. می‌توانید خانه و زندگی خوبی داشته باشید. من سال‌هاست در ایران هستم. من و پسرخاله‌ام در ایران به دنیا آمدیم، با این حال تصور می‌کردیم در آنجا می‌توانیم زندگی راحت‌تری داشته باشیم. از طریق چند آشنا با یک قاچاق‌بر آشنا شدیم.

وقتی با او صحبت کردیم مرد خوبی به نظر می‌آمد. او گفت نفری 90میلیون تومان باید بدهیم تا بتوانیم از مرز رد شویم. ما این پول را نداشتیم، برای همین آنقدر چانه زدیم تا به نفری 45میلیون تومان رسید، حتی با خودمان گفتیم چقدر آدم منصف و خوبی بود که این همه به ما تخفیف داد. خلاصه قرار شد روز پنجشنبه به صادقیه برویم تا فردی به دنبال ما بیاید. وقتی به آنجا رفتیم، او تماس گرفت و گفت به میدان آزادی برویم. آنجا بود که مردی با یک خودروی پژو دنبالمان آمد و به خوی رفتیم.»

آغاز سکانس‌های وحشتناک

فرزاد و بهزاد به یک خوابگاه منتقل شدند و چند ساعتی را آنجا بودند تا اینکه سه نفر با خودروی پژو 405 دنبالشان آمد تا مثلا آنها را به ترکیه ببرد، ولی سکانس‌های وحشتناک آغاز شده بود: «از همان ابتدا، آن سه نفر من را داخل صندوق عقب خودرو قرار دادند، فرزاد را هم بین دو صندلی عقب تا جایی را نبینیم. پس از ساعتی به مکانی منتقل شدیم. ساعت یک و نیم شب بود که ما را وسط یک کوه در خوی بردند. آنجا خانه باغ بزرگی بود و دورتادورش سیم خاردار گذاشته بودند. هشت سگ وحشی هم بود تا اگر سروصدا کنیم آنها را به جانمان بیندازند.

سه مرد دیگر هم اضافه شدند. آن 6 نفر گوشی موبایلمان را گرفتند، همچنین تمام وسایل و پول‌های نقد و حتی ساعت‌هایمان. من و فرزاد را داخل اتاقک کوچکی بردند که کلا سه نفر در آن جا می‌شدند، حتی لباس‌هایمان را هم درآوردند. بعد گفتند باید نفری 300میلیون تومان بدهیم تا آزادمان کنند. ما این پول را نداشتیم، آنها هم شروع کردند به کتک زدنمان. هر بار از ضجه‌هایمان فیلم می‌گرفتند و برای خانواده‌هایمان می‌فرستادند. می‌خواستند به ما تجاوز کنند، فیلم بگیرند و آن را در فضای مجازی منتشر کنند.»

شکنجه در یک دخمه

در آن چند شب فرزاد و بهزاد نصف غذای سگ‌ها را می‌خوردند. در آن دخمه زندانی و آدم‌رباها، آنها را زنجیر کرده بودند: «هر روز ساعت 10 صبح می‌آمدند و تا شب ما را کتک می‌زدند. ما را سر و ته می‌کردند، با قمه به بدن‌هایمان ضربه می‌زدند و می‌خواستند جلوی دوربینشان به خانواده‌هایمان التماس کنیم پول واریز کنند. خانواده‌هایمان هم این پول را نداشتند، برای همین درنهایت به نفری 150میلیون تومان راضی شدند. ولی نمی‌دانم چه شد و از چه ترسیدند که شب آخر با خانواده‌هایمان تماس گرفتند و گفتند هرچه دارید بدهید وگرنه فیلم تجاوز را در اینترنت پخش می‌کنیم. برادر من 20میلیون تومان داشت، هر کدام از بستگانمان هم پول گذاشتند. مثلا یکی یک‌میلیون و دیگری پنج‌میلیون؛ 115میلیون تومان تهیه شد و آدم‌رباها به همین قانع شدند.»

عملیات‌های پلیس

این در حالی بود که پلیس قدم‌به‌قدم در حال ردزنی این گروگان‌ها بود. از آنجایی که آدم‌رباها به خانواده این پسر جوان، شماره کارت داده بودند، این شماره استعلام شد. پلیس متوجه شد این شماره کارت‌ها متعلق به افراد مسن یا معلول در روستاهای دورافتاده است که احتمالا آدم‌رباها با گرفتن این کارت‌ها، از آنها سوءاستفاده کرده‌اند.

یکی از نزدیکان این دو نفر درخصوص این ماجرا به «شهروند» می‌گوید: «پلیس از همان ابتدا وقتی در جریان ماجرا قرار گرفت، نقطه‌زنی را شروع کرد. وقتی در نقطه‌های مختلف آذربایجان غربی همه برای دستگیری این افراد بسیج شده بودند، گویا آدم‌رباها در جریان این ماجرا قرار گرفتند و از ترسشان با خانواده این دو پسر تماس گرفتند. آنها شبانه گفتند که هرچقدر پول می‌توانید تهیه کنید، تا صبح زود گروگان‌ها آزاد شوند. خانواده این افراد نیز 115میلیون تومان تهیه و به حساب آدم‌رباها واریز کردند. صبح روز 21 فروردین‌ماه بهزاد و فرزاد را در جاده منتهی به تهران رها کردند.»

آزادی

بهزاد در این‌خصوص می‌گوید: «آنجا که بودیم هر شب ما را با زنجیر می‌بستند و روی زمین می‌خوابیدیم. شب آخر، دستگاه سیم‌چین آوردند. فیلم گرفتند و گفتند که می‌خواهند انگشتان ما را قطع کنند. با زنجیری بزرگ ضربه‌ای به گوش من زدند که شنوایی یک گوشم را از دست دادم. بعد گفتند اگر همین امشب پول تهیه نشود، به ما تجاوز می‌کنند. آنها آن شب خانواده‌مان را مجبور کردند پول را تهیه کنند. درنهایت بدون پس‌دادن لباس و گوشی، با یک شلوار و دمپایی ما را سوار ماشین کردند.

دو ساعت بعد به پلیس راه تبریز رسیدیم و ما را پیاده کردند. از آنجا با اتوبوس به تهران آمدیم و نزد خانواده‌هایمان رفتیم. مادرم از خوشحالی اشک می‌ریخت. خودمان هم باورمان نمی‌شود که آزاد شده‌ایم. حال روحی‌مان اصلا خوب نیست تا بتوانیم به دنبال کارهای شکایت برویم. این در حالی است که وقتی آنجا بودیم مشخص بود که قبلش هفت نفر دیگر را آورده بودند و از همین طریق از آنها باج‌گیری کردند. گویا اینها یک باند بودند که افرادی را که قصد خروج از مرز دارند، خفت کرده و دست به زورگیری‌های خشن می‌زنند.»

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.