شوق نجات در لباس خدمت

گفت‌وگوی «شهروند» با 3 نفر از برگزیدگان جایزه تندیس فداکاری که عضو خانواده هلال احمرند

هر کدام از 10جوان هلال‌احمری که در اختتامیه جشنواره تندیس فداکاری روی سن ایستادند و تندیس خود را در دست گرفته بودند، تجربه‌هایی از نجات جان انسان‌ها در موقعیت‌های مختلف داشتند؛ امدادرسانی در حوادث، یا کمک کردن در موقعیتی که اتفاقی، در آن حضور پیدا کرده بودند.
دوازدهمین آیین اهدای تندیس فداکاری، با اعلام برگزیدگان این جشنواره ملی به‌کار خود پایان داد. دانشجویان و جوانانی که در یک سال گذشته کوله‌بار پر و پیمانی از خدمات ‌بشردوستانه داشتند، در این جشنواره معرفی و مورد تقدیر قرار گرفتند.
دوازدهمین آیین اعطای تندیس ملی فداکاری به دانشجویان ایران با مشارکت و همکاری سازمان جهاد دانشگاهی تهران، وزارت علوم، تحقیقات‌وفناوری، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سازمان جوانان جمعیت هلال‌احمر، دانشگاه آزاد اسلامی، سازمان نظام پزشکی، سازمان بهزیستی کشور، سازمان انتقال خون ایران، کمیته امداد امام خمینی (ره)، سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی، دانشگاه علم‌وفرهنگ و جهاد دانشگاهی علوم پزشکی تهران در دانشگاه برگزار شد.

مرضیه موسوی- شهروند آنلاین؛ 

 

سجاد زره‌الوار

هلال‌احمر دره‌شهر، استان ایلام

لباسی که عزیز شده است

هیچ طرح و برنامه‌ای در بخش جوانان «دره‌شهر» استان ایلام در 16سال گذشته نبوده که «سجاد زره‌الوار» در آن حضور نداشته باشد؛ از اهدای خون و راه‌اندازی نقاهتگاه دوره کرونا گرفته تا ایستگاه‌های سلامت و تست فشار و قند خون در ایام نوروز و ایام اربعین و…. خودش می‌گوید از 13سالگی، از طریق باشگاه تکواندو با هلال‌احمر آشنا شده و بعد از گذراندن دوره‌های عمومی و تخصصی لازم، بیش از 16سال است که در پایگاه امدادی دره‌شهر به‌عنوان نجاتگر داوطلب فعالیت می‌کند.

سجاد زره‌الوار می‌گوید: «وقتی بیش از 20سال در سازمانی حضور داشته باشی، آنجا را خانه خود می‌دانی. من هم به همین دلیل، خودم را عضوی از خانواده بزرگ هلال‌احمر می‌دانم و به این عضویت افتخار می‌کنم.» تاثیر هلال‌احمر در زندگی‌اش را بسیار بیشتر از هر چیز دیگری می‌داند؛ موضوعی که حتی در تصمیم‌گیری‌های مهمش در زندگی هم اثرگذار است. زره‌الوار می‌گوید: «من بعد از 8ترم تحصیل در رشته ماشین‌آلات کشاورزی، تصمیم گرفتم که دوباره در کنکور شرکت کنم، چون می‌خواستم رشته دانشگاهی‌ام مرتبط با فعالیت‌های امدادی و هلال‌احمر باشد. در شهر ما متاسفانه رشته امداد و سوانح نبود و من مجبور شدم برای تحصیل به تهران مهاجرت کنم.»

حضور 16ساله‌اش در امدادونجات دره‌شهر، باعث شده تا تجربه‌های زیادی از عملیات‌های سخت و پیچیده داشته باشد؛ از آتش‌سوزی در جنگل‌ها گرفته تا ماموریت‌های کوهستان، سیلاب و جاده. او تعریف می‌کند: «در یکی از عملیات‌های اربعین، تصادفی در ساعت 2بامداد در جاده رخ داده بود. وقتی به محل حادثه رسیدیم، تاریکی محض بود. مصدومان و حادثه‌دیده‌ها به‌شدت احساس وحشت و تنهایی کرده بودند. وقتی ما را با لباس هلال‌احمر دیدند، حس می‌کردیم که موجی از شادی و امید روی صورت‌شان دویده. من آن روز با خودم می‌گفتم این افراد من را نمی‌شناسند، اما لباس هلال‌احمر را می‌شناسند. این لباس از آن زمان برای من عزیزتر شده است.»

در اوج همه‌گیری کرونا در ایلام، درست همان روزهایی که کسی جرأت نزدیک شدن به بیماران کرونایی بستری‌شده در آی‌سی‌یو را نداشت، او داوطلب شد تا به پرستاران و کادر درمان این بخش کمک کند. زره‌الوار می‌گوید: «من و سایر امدادگران و اعضای هلال‌احمر، به‌دلیل انجام کارهای داوطلبانه و انسان‌دوستانه گاهی از خانه و خانواده خیلی دور می‌شویم. برای ما، حمایت و پشتیبانی خانواده بسیار اهمیت دارد و ارزشمند است. روزی که جایزه تندیس فداکاری را در دست گرفتم، دوست داشتم آن را به همسر و فرزندم تقدیم کنم که در بسیاری از لحظه‌های مهم و خاص زندگی‌شان حضور نداشتم. از آنها به‌خاطر درک این مسئله بسیار سپاسگزارم.»

 

راضیه جعفری

هلال‌احمر اشکذر، استان یزد

گفتم امدادگرم؛ اعتماد کرد

وقتی خبر برگزاری دوره آموزش همگانی هلال‌احمر در روستای «چرخاب» اشکذر پیچید «راضیه جعفری» مشتاق شد تا این آموزش‌ها را فرا بگیرد؛ دختری که تا آن روز از خون می‌ترسید و فکر می‌کرد هرگز نمی‌تواند به موضوعی مثل کمک‌های اولیه نزدیک شود. چند ماه بعد، او و دیگر افراد شرکت کرده در دوره به مانور ساعت صفر دعوت شدند و از همانجا، اشتیاق راضیه برای گذراندن دوره‌های تخصصی‌تر آغاز شد. او حالا یکی از فعال‌ترین مربیان آموزشی در اشکذر است و برای آموزش به روستاهای مختلف سر می‌زند. بیش از هزار تا 1200نفر از زنان و دختران اشکذر تا‌کنون در کلاس‌های او شرکت کرده‌اند. جعفری می‌گوید: «به افراد و گروه‌های زیادی آموزش داده‌ام اما گروه‌های سنی نوجوان و دانش‌آموزان، بیشترین بازخوردها را برای من داشته‌اند. آنها بسیار خوب آموزش‌ها را دریافت می‌کنند و من فکر می‌کنم خیلی مهم است که کودکان زیر 10سال هم به‌صورت جدی با آمادگی در برابر مخاطرات آشنا شوند. به آنها یاد می‌دهم که اگر در صحنه حادثه یا تصادف قرار گرفتند با شماره‌های امدادی تماس بگیرند و چطور صحنه حادثه را برای خودشان و دیگران امن کنند.»

مهم‌ترین اتفاق در کلاس‌های آموزش همگانی او، وقتی رخ داد که یکی از شاگردان 11ساله کلاس توانسته بود جان دخترخاله یک‌ساله‌اش را از خفگی نجات دهد: «وقتی ماجرای نجات این کودک به‌دست یکی از شاگردان کلاس کمک‌های اولیه را شنیدم، انگیزه‌ام برای مربیگری و گسترش آموزش بسیار بیشتر از قبل شد.»

تجربه نجات جان کودک و بازگشت او از مرگ، مهم‌ترین خاطره‌ای است که برای این جوان اهل یزد از هلال‌احمر به جا مانده. جعفری می‌گوید: «در یکی از روستاها، در حال تردد بودم. با ماشین داخل یکی از کوچه‌ها می‌پیچیدم که ناگهان زنی سراسیمه از خانه بیرون دوید. نوه‌اش با صورتی کبود روی دستش بود. فهمیدم که دچار خفگی شده. پیاده شدم و به سراغ‌شان رفتم. وقتی به مادربزرگ بچه گفتم که من امدادگرم، احساس اعتماد کرد. بچه را به دستم داد. همه آنچه را که یاد گرفته و سال‌ها تمرین کرده بودم، به‌کار بردم تا بالاخره نفس بچه برگشت. چیزی را که در گلویش گیر کرده بود، پس داد و نفس عمیقی گرفت و گریه کرد. صدای گریه این بچه، درست مثل شنیدن صدای نوزادی که تازه به دنیا آمده برای همه ما در آن کوچه، پیام شادی و زندگی به همراه داشت. برای اینکه از سلامت حالش مطمئن شوم بچه را به همراه مادربزرگ به مرکز درمانی بردم. مادربزرگش دچار شوک سنگینی شده بود. در مدتی که پزشکان مشغول معاینه بچه بودند، او را دلداری دادم و با حمایت روانی، آرامش کردم.»

از آن زمان این مادربزرگ و اعضای خانواده‌اش به یکی از دوستان نزدیک راضیه جعفری تبدیل شده‌اند؛ خانواده‌ای که اهمیت کمک‌های اولیه را به خوبی درک کرده و بعد از این حادثه، به سراغ یادگیری آن در هلال‌احمر رفته‌اند.

 

بنیامین تاجیک

هلال‌احمر ورامین، استان تهران

تجربه‌ای که تکراری نمی‌شود

«بنیامین تاجیک»، هلال‌احمر را از زمانی که چشم باز کرده می‌شناسد؛ پدرش از کارکنان هلال‌احمر ورامین است و این عضو جوان 23ساله هلال‌احمر، حوادث مهم کشور را با غیبت پدر در خانه و سفر به ماموریت‌های کاری به‌خاطر دارد؛ از زلزله بم گرفته تا حمله نظامی آمریکا به افغانستان، عراق و…. بنیامین حالا نجاتگر دوم جمعیت هلال‌احمر ورامین است و با وجود سن‌وسال کم، تجربه‌های زیادی در امدادرسانی حوادث دارد. او می‌گوید: «وقتی خاطرات پدرم از نجات جان انسان‌ها را می‌شنیدم، با خودم می‌گفتم من هم حتما باید امدادگر بودن را تجربه کنم. پدرم یک‌بار تعریف می‌کرد که هنگام عبور از جاده‌ای، مردی را دیده که کنار ماشینش دراز کشیده است. به اوضاع مشکوک می‌شود و بعد از بررسی موقعیت، متوجه می‌شود که این فرد نبض ندارد. سی‌پی‌آر موفق پدر، منجر به نجات جان این فرد و انتقالش به مرکز درمانی شده بود. همیشه وقتی این خاطره پدرم را در ذهن مرور می‌کنم، احساس غرور می‌کنم و از انتخاب خودم برای حضور در هلال‌احمر، مطمئن‌تر می‌شوم.»

مهم‌ترین فعالیتش در یک سال گذشته، حضور بی‌وقفه 11روزه در مناطق سیل‌زده فیروزکوه و امامزاده داوود تهران بود. تاجیک می‌گوید: «صبح تا غروب مشغول امدادرسانی به سیل‌زدگان و کمک به خانواده‌ها بودیم. غروب تا شب هم در کمپ هلال‌احمر برای سیل‌زدگان، غذا درست می‌کردیم و آن را به دست‌شان می‌رساندیم.»

اولین باری که توانسته بود جان یک انسان را در حادثه‌ای نجات دهد، هنوز به‌خاطر دارد؛ فردی که در تصادف جاده‌ای در خودرو محبوس شده بود و به کمک تیم‌های امدادی عملیات رهاسازی را انجام دادیم. در تمام این سال‌ها هیچ وقت هیجان و شوق نجات جان یک انسان در من کمتر از قبل نشده و هر بار بعد از هر ماموریتی، خدا را شکر می‌کنم.»

// انتهای پیام

تابستانی پرهیجان برای جوانان هلال‌احمری

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.