انتقام عجیب از عشق سابق
گفتوگوی «شهروند» با مرد تحصیلکردهای که بهخاطر حسادتهای همسرش، دست به یک آدمربایی هولناک زد
حسادتهای زنانه به طراحی و اجرای یک نقشه هولناک کشیده شد. الهام وقتی تماسهای مکرر عشق سابق نامزدش را دید، تنبیه خطرناکی را انتخاب کرد. او، نامزدش را ترغیب کرد تا دوست دختر سابقش را ربوده و پس از سرقت و گرفتن خودرواش، او را به قتل برساند. قرار بود دستوپا بسته در بیابان رهایش کنند تا جان دهد. آن هم فقط بهخاطر حسادتهای الهام؛ ولی در نهایت دختر جوان با تقلا و زیرکی توانست از صندوق عقب خودرو، خودش را به بیرون پرت کند و پیش از اینکه قربانی نقشه شوم جاوید و الهام شود، بتواند خود را رها کند.
سیما فراهانی _ شهروندآلاین| جاوید حالا دستگیر شده ولی خبری از نامزدش نیست. الهام که طراح اصلی این آدمربایی عجیب بود نامزدش را رها کرد و متواری شد. حالا جاوید، خود را یک فریبخورده میبیند. این مجرم تحصیلکرده که اصلا حال روحی خوبی ندارد، در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» جزئیاتی از این ماجرای عجیب را روایت میکند:
چرا دختر جوان را ربودی؟
من هیچ قصد و نیتی نداشتم. الهام بود که مرا وادار به این کار کرد. در نهایت هم خودش فراری شد و من گیر افتادم. او از من خواست که رعنا را بدزدیم. میخواست انتقام بگیرد. مدتی بود که نقشه را طراحی کرد و از من خواست که آن را اجرا کنم. من هم چون عاشق شده بودم، چشمانم کور بود و این نقشه را اجرا کردم.
رعنا را از کجا میشناختی؟
رعنا، دوست دختر سابق من بود. مدتی عاشقش بودم و بعد هم ارتباطمان قطع شد. بعد از آن با الهام آشنا شدم. با او نامزد کردم. ولی در این مدت رعنا مرتب با من تماس میگرفت. شمارهاش را بلاک کردم. ولی مشخص بود که روزی چندین بار با من تماس گرفته است. الهام هم وقتی این موضوع را فهمید، عصبانی شد. از طرفی چند عکس از رعنا در گوشیام دید. همینها باعث شد که الهام به او حسادت کند و از من خواست که انتقام بگیریم و او را از زندگیمان حذف کنیم. الهام به من گفت که اگر واقعا هیچ احساسی به رعنا نداری باید هرکاری من میگویم انجام دهی. من هم قبول کردم.
نقشه را چطور اجرا کردید؟
ما حدودا 40روز روی این نقشه کار کردیم. میخواستیم خودروی امویام رعنا را از او بگیریم و با سندسازی به نام خودمان کنیم. الهام، دانشجوی حقوق بود. میگفت بلد است که چکار کند. من هم به بهانه تعمیر، خودروی رعنا را از او گرفتم. 20روز خودرو دستمان بود، ولی الهام نتوانست کاری کند. برای همین از من خواست رعنا را بدزدیم و از او امضا بگیریم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
روز حادثه با رعنا قرار گذاشتم تا خودرواش را تحویل دهم. وقتی سوار ماشینش شد، از او خواستم سمت خانه خودمان برویم تا وسایلم را که داخل ماشین بود، به خانه ببرم. او هم قبول کرد. در راه، داخل لیموناد، قرص خواب ریختم و به رعنا دادم. او بلافاصله بیهوش شد. بلافاصله به پارکینگ خانهام رفتم و رعنا را داخل صندوق عقب گذاشتم. راهی خانه الهام شدم. در این میان، رعنا بههوش آمد و محکم به صندوق ماشین میکوبید. وقتی به خانه الهام رسیدم همچنان به صندوق میکوبید.
همسایهها متوجه شده بودند. من هم سریع دنده عقب رفتم و در محلی خلوت صندوق عقب را باز کردم. میخواستم دهانش را چسب بزنم که باهم درگیر شدیم. روسری هم دور گردنش بود که کمی آن را پیچاندم تا شاید بیحال شود، اما رعنا دست بردار نبود. او شروع کرد به دادوفریاد. من هم که ترسیده بودم، پشت فرمان نشستم و فرار کردم. رعنا هم حین حرکت، خودش را از ماشین بیرون انداخت.
چطور شد دستگیر شدی؟
رعنا از ما شکایت کرده بود. ولی فقط من دستگیر شدم. الهام فراری شد. او مرا تنها گذاشت. من تازه متوجه شدم کارشان کلا همین است. آنها با ترفند دوستی به افراد نزدیک میشوند و خودروهایشان را با سندسازی به نام خودشان میکنند، اما الهام به من گفت خودروی رعنا را میگیریم و دیگر جرأت نمیکند به سمت تو بیاید. به همین بهانه مرا مجبور به انجام این کار کرد، وگرنه من تحصیلکرده هستم و اصلا اهل اینجور کارها نبودم.
تحصیلاتت چیست؟
فوق لیسانس عمران دارم و تکنیسین آسانسور هستم، ولی متأسفانه گول الهام را خوردم.
اگر موفق به این کار میشدید، میخواستید با رعنا چکار کنید؟
درواقع ما قصد داشتیم که اول خودرو را به نام خودمان کنیم و برای این کار نیاز به اثر انگشت داشتیم. به همین دلیل بود که رعنا را ربودیم تا اسنادش را به نام کنیم و بعد، به بیابانهای اطراف برویم، رعنا را دستوپا بسته رها کنیم تا خودش فوت کند.
یعنی قصد قتل داشتید؟
بله. میخواستیم او را بکشیم. چون اگر زنده میماند ما را لو میداد و گیر میافتادیم. اول که الهام گفت میتواند با سندسازی خودرو را به نام خودمان کند، قرارمان این نبود. ولی بعد برای گرفتن اثر انگشت مجبور شدیم او را ربوده و در نهایت باید او را میکشتیم تا ما را لو ندهد.