نبرد قدرت‌ها / ایران جزو 15کشور برتر در پژوهش‌های هوش مصنوعی

جایگاه کشورهای دنیا در حوزه رباتیک و هوش مصنوعی در گفت‌وگوی «شهروند» با دکتر مسعود اسدپور / بخش سوم و پایانی

راضیه زرگری- در بخش سوم مصاحبه دکتر مسعود اسدپور با روزنامه شهروند، جایگاه کشورهای جهان در حوزه هوش مصنوعی مطرح شده است؛ اینکه رقابت اصلی بین کدام کشورهاست و ایران در کجای این رقابت تکنولوژیک که شاید مهم‌ترین اهرم توسعه کشورهای دنیا محسوب می‌شود، قرار دارد. در بخش سوم و پایانی گفت‌وگو با «شهروند»، این استاد هوش مصنوعی و رباتیک، ماجرای توسعه ربات‌های انسان‌نما در ژاپن را تعریف و پشت‌پرده یا دلیل واقعی جنگ چین و تایوان را فاش می‌کند.

کمی درباره جایگاه کشورها در حوزه هوش مصنوعی، توضیح می‌دهید؟ اینکه کدام کشورها در این حوزه پیشرو هستند و ایران در این میان چه جایگاهی دارد؟

از دو منظر می‌توان به این موضوعات نگاه کرد؛ بخش‌های پژوهشی و بخش عملی و تجاری. در بُعد پژوهشی، چین در حوزه هوش مصنوعی پیشتاز است. مطالعات چین در مورد هوش مصنوعی حتی از آمریکا هم بالاتر است. آمریکا رتبه دوم را در پژوهش‌های این حوزه دارد. در این میان ایران هم از نظر پژوهشی، وضعیت نسبتا خوبی دارد. کشور ما جزو 15کشور برتر در پژوهش‌های حوزه هوش مصنوعی است، اما از منظر به‌کار‌گیری این دانش یعنی تبدیل آن به ابزار عملی، کشور ما جزو 70-60کشور اول دنیا نیست. دلیلش هم این است که برای تبدیل این علم به ابزار، نیاز به صنعت داریم؛ صنعت هم در کنار خودش زیرساخت، لازم دارد. ما بسیاری از زیرساخت‌های لازم را نداریم تا علم را به صنعت تبدیل کنیم، حتی در نرم‌افزار هم که سال‌هاست مهندسین ما در آن فعالیت می‌کنند چیزی به‌نام صنعت نرم‌افزار نداریم. وقتی می‌گوییم «صنعت» یعنی هدف، فقط توسعه نرم‌افزار نیست. در کنارش باید روان‌شناس، گرافیست و طراح واسط کاربر، تیم تحلیل بازار، تحلیل و طراحی سیستم، برنامه‌نویس متبحر، تیم تست، نگهداری نرم‌افزار، پشتیبانی کاربر، به‌روزرسانی و توسعه‌های بعدی آن، توسعه نرم‌افزارهای پایه کاربردی، سخت‌افزار، دیتاسنتر و تیم فنی پشتیبانی و نگهداری آن، اینترنت باکیفیت و قابل اعتماد و… را کنار هم داشته باشیم.

برای مثال، ما در خودرو -با همه ایراداتی که به صنعت خودرو وارد است- چیزی به‌نام صنعت داریم. کارخانه‌هایی داریم که قطعات خودرو را تولید می‌کنند و بعد از تولید خودرو، چرخه‌ای وجود دارد برای تامین و تعویض قطعات. به‌طور کلی اکوسیستمی در حوزه خودروسازی شکل گرفته که می‌توان اسمش را صنعت گذاشت، اما در حوزه نرم‌افزار ما هنوز صنعت نداریم. بسیاری از نرم‌افزارهایی که داخل کشور ساخته شده، حتی اسم نرم‌افزار را هم نمی‌توان بر آن گذاشت، زیرا صرفا توسعه یک نرم‌افزار مهم نیست. ابزار نگهداری آن را نداریم و امکانات آموزش برای استفاده مردم و نسخه‌های به‌روز نرم‌افزار را آنطور که در دیگر کشورها به آن رسیده‌اند و به بیان دیگر زیرساخت‌های پیاده‌سازی‌ اصولی نرم‌افزار را در اختیار نداریم.

در حوزه هوش مصنوعی هم همینطور است. با اینکه سال‌هاست در ایران تیم‌های نرم‌افزاری متخصصی در این حوزه داریم، هنوز نمی‌توانیم اسمش را صنعت بگذاریم. ولی در این حوزه، کشوری مثل آمریکا، صاحب صنعت است و به همین دلیل کاربردی، آمریکا از چین خیلی جلوتر است و نیازهایی که در صنعت لازم داریم برای تبدیل علم به کاربرد صنعتی، در آمریکا بیشتر از چین وجود دارد. سرمایه و محیط حمایت از ابداعات نوین‌ آی‌تی نیاز است که در اکوسیستم استارت‌آپی توسعه یافته در آمریکا فراهم است. به‌علاوه سرمایه‌گذاری در این حوزه مهم است؛ کسی که سرمایه‌گذار است باید بداند سرمایه‌گذاری در حوزه استارت‌آپ یعنی چه و ریسک‌پذیری این بازار را درک کند. در کشور ما سرمایه‌گذاران در حوزه استارت‌آپ با مسائل عدیده‌ای روبه‌رو هستند. به غیراز بحث ارتباط با دنیا و مراودات مالی، بین‌المللی و مسائلی که در این موضوعات داریم، بحث سرمایه‌گذار اهمیت دارد. سرمایه‌گذار ما عادت دارد با استفاده از تحریم، تورم و دلال‌بازی به سودهای کلان برسد. به همین دلیل فرهنگ سرمایه‌گذاری در کشور ما با سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر استارت‌آپی، غریب است.

البته تمام کشورهای نوپا در اکوسیستم استارت‌آپی همین مسئله را دارند، ولی آمریکا سال‌هاست که این اکوسیستم توسعه پیدا کرده و تمام ملزوماتش فراهم است. برای مثال اسکایپ که بستر خیلی از جلسات آنلاین ما در دوران کرونا بود، نخستین‌بار در اروپا به‌وجود آمد. یعنی نخستین بار ایده‌ای که بر اساس آن روی پروتکل اینترنت صوت فرستاده شود و به شکل یک ابزار خیلی قوی درآمد، در اروپا صورت گرفت. منتها زمانی به یک شرکت بزرگ تبدیل شد که وارد اکوسیستم تجاری آمریکا شد. یا مثال دیگر، شرکت سخت‌افزاری logitech، در اروپا متولد شد اما تا زمانی که در آمریکا مستقر نشد و سرمایه آمریکایی پشت آن نیامد تبدیل به یک برند بین‌المللی نشد.

بنابراین در بسیاری از تکنولوژی‌ها تنها بحث توسعه تکنولوژی و رسیدن به محصول نیست. بلکه بحث معرفی محصول در ابعاد بین‌المللی مهم است که بسیاری از این فاکتورها در کنار هم، فناوری را به محصول کاربردی تبدیل می‌کند.

 

به غیر از چین و آمریکا، کدام کشورها هستند که می‌توان گفت در حوزه هوش مصنوعی حرفی برای گفتن دارند؟

هم‌اکنون به غیر از چین و آمریکا که سعی کرده‌اند این بستر را برای کاربردی‌سازی‌ دانش فراهم کنند، کشورهایی مثل آلمان، اکوسیستم استارت‌آپی قوی دارد. کانادا، استرالیا و فرانسه نیز زمینه بسیار مناسبی را برای فعالیت در این حوزه‌ها فراهم کرده‌اند و بر همین اساس بسیاری از متخصصان این حوزه که از ایران مهاجرت می‌کنند، مقصدشان همین کشورهاست که بستر کار در حوزه‌های آی‌تی را بیشتر فراهم کرده‌اند. در حوزه خلیج‌فارس هم چند کشور سعی کردند در حوزه هوش مصنوعی، اکوسیستم استارت‌آپی را فراهم کنند؛ ازجمله امارات، عربستان و اخیرا هم عمان.

با این حال همانطور که اشاره کردم تا زمانی که سرمایه‌گذار، فرهنگ سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر استارت‌آپی را در خود ایجاد نکند، آن اکوسیستم پیشرفت نخواهد کرد.

مثلا در عمان، بعید می‌دانم در یکی دو سال آینده این فرهنگ نمود زیادی داشته باشد. زیرا سرمایه‌گذار خیلی راحت‌تر در حوزه مسکن و طلا سرمایه‌گذاری می‌کند تا در حوزه هوش مصنوعی. ولی در کشوری مثل امارات به‌دلیل اینکه سرمایه‌گذاران خارجی از اروپا و انگلیس وارد شرکت‌ها شده‌اند، به‌نظر می‌رسد پیشرفت بهتری را شاهد باشیم. در عربستان هم سرمایه‌گذاری زیادی در این زمینه صورت گرفته است. عربستان، دانشمندان آمریکایی را با امتیازات اقتصادی برای دوره‌های موقت به کشورش آورده و همین باعث می‌شود اکوسیستم استارت‌آپی عربستان هم خیلی سریع پیشرفت کند.

 

آیا کشورهای حوزه خلیج‌فارس واقعا می‌توانند به جایگاهی در این حوزه برسند که با کشورهای تراز اول استارت‌آپی فناوری رقابت کنند، یا اینکه کارشان به نمایش شبیه است؟

نه هیچ نمایشی در کار نیست. اینکه این کشورها به‌خودی‌خود این توانمندی را ندارند، درست است. یعنی محیط آموزشی و آکادمیک عربستان این توانمندی را ندارد، اما می‌تواند جایی را فراهم و از بقیه کشورها دانش را وارد کند و در جهت توسعه کشور خود از آن بهره ببرد. به‌خصوص در شرایطی که روابط اقتصادی و سیاسی ایران و عربستان رو به بهبود رفته، فرصت خوبی را برای متخصصان ما فراهم می‌کند که از ایران به عربستان بروند. به‌نظر من اگر تعامل بین ایران و عربستان آغاز شود، درصد زیادی از متخصصان ما می‌توانند از بسترهایی که عربستان برای توسعه استارت‌آپ‌ها فراهم کرده، استفاده کنند. به بیان دیگر ما می‌توانیم از نظر آموزشی کشورهای همسایه را تامین کنیم.

 

صحبت از مهاجرت متخصصان این حوزه شد؛ الان وضعیت این متخصصان که سرمایه‌های اجتماعی کشور ما هستند، چگونه است؟

تحلیل شبکه‌های اجتماعی و کلان داده، واحدهای درسی‌ای هستند که من در دانشگاه تدریس می‌کنم. به جرأت می‌توانم بگویم 80درصد کسانی که درس من را پاس کرده‌اند، به خارج مهاجرت کرده‌اند. زیرا ما در ایران اکوسیستم استارت‌آپی جذابی نداریم. تا یک محصولی شکل می‌گیرد و توسعه نرم‌افزار و… یک‌باره اتفاقاتی می‌افتد و موانعی سر راه کار اینها قرار می‌گیرد. در این شرایط طبیعی است که نیروی متخصص احساس خطر می‌کند. از طرفی حقوقی که اینجا می‌گیرد به لحاظ شرایط اقتصادی قابل رقابت با حقوقش در دیگر کشورها نیست. به همین دلیل خیلی راحت جذب موقعیت‌های شغلی در دیگر کشورها می‌شود. اگر بخواهیم مقایسه کنیم حقوق یک استادیار تازه کار 15میلیون تومان است. کسی که دکترا گرفته و در دانشگاه تراز اول ایران استخدام می‌شود، حتما باید خارج، درس خوانده باشد و پسا دکترا را هم در خارج گذرانده باشد.

به‌علاوه از نظر پژوهشی هم وضعیتش خوب باشد. معمولا کسانی که در رشته ما برای تحصیلات تکمیلی می‌روند و برمی‌گردند، یا در فیسبوک بوده‌اند یا گوگل، با حقوق 10تا 20هزار دلار در ماه. این شخص وقتی برمی‌گردد، با 15میلیون تومان استخدام می‌شود. طبیعی است که در کمتر از یک سال عطای ماندن را به لقایش می‌بخشد، به‌خصوص در پیچ‌وخم بحث‌های استخدامی، بر همین اساس کسانی که دوره‌های تحصیلات عالی را در خارج سپری می‌کنند و برمی‌گردند، همان اول از آنها سؤال می‌کنیم اصلا چرا دارید برمی‌گردید؟ ممکن است شخص دلایل خانوادگی داشته باشد ولی در آخر می‌بیند آنقدر شرایط سخت است که خانواده را هم رها می‌کند. در سال‌های اخیر کسانی که به ایران بازگشته و دوباره رفته‌اند، خیلی زیاد بودند. کسانی که مثل ما علقه دیگری دارند، مجبورند شرایط را تحمل کنند. یکی از همکاران من تاسیس‌کننده تپسی بود که موقعیت کاری و جایگاه اجتماعی بسیار خوبی هم داشت، ولی رفت کانادا. الان شرایط به‌گونه‌ای شده که خیلی از شرکت‌های حوزه آی‌تی ایران هم‌اکنون یک دفتر هم در امارات گرفته‌اند.

در ایران شرکت‌های آی‌تی هزینه‌هایشان به دلار است، یعنی پول سرورها را باید با ارز تامین کنند، اما درآمدشان به ریال است. به همین دلیل فعالان حوزه آی‌تی می‌بینند اگر به‌صورت فریلنس (آزادکار) با خارج کار کنند، حداقل هزار و تا 2هزار دلار در ماه درآمد خواهند داشت. ما اینجا چقدر می‌توانیم به آنها حقوق بدهیم که برایشان صرف داشته باشد و بمانند؟ به‌طور کلی اینها قطعه‌های پازلی هستند که وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند، باعث می‌شود تبدیل علم به عمل در ایران اتفاق نیفتد. ما درحالی‌که در حوزه پژوهش جایگاه خوبی داریم اما خیلی با کشورهای پیشرو در حوزه صنعت‌ آی‌تی فاصله داریم.

 

در این بین، ژاپن چه جایگاهی دارد؟

ژاپنی‌ها بیشتر در حوزه‌های سخت‌افزاری کار کرده‌اند؛ جنبه سخت‌افزاری هوش مصنوعی می‌شود رباتیک. ژاپنی‌ها به‌دلیل پیر شدن جمعیت‌شان در حوزه رباتیک بیشتر کار کردند، چراکه جمعیت پیر و سالمند، نیازمند مراقبت‌های خاص است که هم بحث مراقبت فیزیکی است و هم همدم داشتن. به همین دلیل ژاپنی‌ها روی ربات‌های انسان‌نما کار کردند. زمانی که شرکت هوندا روی ربات آسیمو کار کرد، این پروژه فوق‌سری بود که حتی صاحب شرکت هم از این طرح خبر نداشت. این پروژه یک سرمایه‌گذاری استراتژیک بود و وقتی فیلم‌های این ربات بیرون آمد، دقیقا همین اتفاقی افتاد که امروز با ظهور چت جی‌بی‌تی در هوش مصنوعی شاهدش هستیم. شرکت هوندا یک‌دفعه مطرح شد در این حوزه و قابلیت‌هایی را که ما فکر نمی‌کردیم ربات بتواند انجام دهد، در ربات‌ها توسعه داد.

در دانشگاه ‌ام‌آی‌تی تیم‌های زیادی روی گیت‌های حرکتی ربات‌ها کار کردند. از حیوانات، حشرات و انسان الگوبرداری کردند، این فرآیندها از نظر ریاضی کار بسیار سختی بود. با این حال وقتی فیلمش بیرون آمد همه فهمیدند خیلی ساده‌تر از آن چیزی بوده که بقیه فکر می‌کردند. درواقع هوندا با سعی و خطا، ربات را توسعه داد. شرکت‌های رقیب هوندا که ژاپنی بودند، تلاش کردند ربات مشابه بسازند و خودشان را مطرح کنند.  مثلا شرکت سونی چند ربات ساخت که یکی از آنها شبیه بچه بود به اسم qrio؛ یک ربات دیگر هم به شکل سگ بود به اسم آیبو. سونی با طراحی آیبو پلتفرمی طراحی کرد برای محیط‌های تحقیقاتی که کاربرد زیادی داشت و توانست در محیط آکادمیک، برند خودش را مطرح کند. دیگر شرکت‌های مطرح ژاپن هم وارد این حیطه شدند و تا یک زمانی بازار کار روی ربات‌های انسان‌نما داغ بود. تااینکه تحقیقی از مردم ژاپن صورت گرفت و از آنها پرسیده شد اگر ربات انسان‌نما به‌گونه‌ای توسعه پیدا کند که بتواند در کارها به شما کمک کند، آیا آن را در خانه خود می‌پذیرید؟

جالب است درصد بسیار زیادی از پاسخ‌دهندگان گفته بودند که ما می‌ترسیم از اینکه دستگاهی به شکل انسان بخواهد مثلا برای ما قهوه درست کند، برای ما ترسناک است. برخلاف تصوری که از هوش مصنوعی داریم که هرچه شبیه‌تر به انسان باشد مقبولیت و پذیرش آن در جامعه بالاتر برود، اینطور نبود و اکثر مردم از این تکنولوژی احساس رعب و وحشت داشتند. همین بازخورد یک بهت ناگهانی در دنیای هوش مصنوعی در مسیر توسعه ربات‌های انسان‌نما را ایجاد کرد. یک‌باره هزینه‌ها برای توسعه این ربات‌ها کاهش پیدا کرد. زیرا به این نتیجه رسیدند که حتی اگر بهترین ربات‌ها دقیقا شبیه انسان هم ساخته شود، پذیرشش در میان انسان‌ها پایین خواهد بود.

کارهای ژاپنی‌ها روی ربات انسان‌نما دیگر عملا مؤثر نبود و نهایتش منجر به این شد که دستگاه‌های خانگی هوشمند داشته باشیم که کارکردی بالاتر از دستگاه‌های موجود داشته باشند. درحال حاضر ژاپنی‌ها به جای اینکه خودشان توسعه‌دهنده هوش مصنوعی باشند، وارد حوزه سرمایه‌گذاری شده‌اند. آنها روی شرکت‌هایی که  محصولات خوبی دارند، سرمایه‌گذاری می‌کنند. به بیان دیگر آنها تکنولوژی را می‌خرند به جای اینکه خودشان آن را توسعه دهند.

 

با توضیحاتی که شما ارائه دادید، می‌توان گفت هم‌اکنون مسابقه اصلی در حوزه هوش مصنوعی بین آمریکا و چین است؟

دقیقا؛ الان رقابت شدیدی در دنیا بین چین و آمریکا بر سر semiconductor یا نیمه‌هادی وجود دارد. درواقع الان بیش از آن چیزی که در رسانه‌ها دیده می‌شود، موضوع رقابت آمریکا و چین همین تکنولوژی است. به‌طوری که در جنگ چین و تایوان هم موضوع اصلی همین semiconductor است. اگر بخواهیم تعریفی از این تکنولوژی داشته باشیم، باید گفت نسل بعدی هوش مصنوعی اگر بخواهد پیاده‌سازی‌ شود، ما اینترنت اشیا را خواهیم داشت که سنسورها و دستگاه‌هایی را وارد زندگی بشر می‌کنند که پشت آن باید یک پردازنده قوی قرار گرفته باشد. این پردازنده هرچه قوی‌تر و مصرف انرژی‌اش کمتر باشد، می‌تواند برنامه‌های بهتری را اجرا کند.

پردازنده‌هایی که بتوانند الگوریتم‌های هوش مصنوعی را بهتر اجرا کنند، وابستگی زیادی به تکنولوژی نیمه‌هادی دارند که مسئله تکنولوژیک آن، این است که بتوانند در حد نانومتر مدارها را جایگذاری کنند.

الان تکنولوژی چین مثلا در ابعاد 50نانومتر است و تکنولوژی آمریکا که در تایوان خلاصه شده است، در حد 7-6نانومتر است که در حال کاهش به ابعاد 3نانومتر است و این اختلاف تکنولوژی باعث شده آمریکا در semiconductor فعلا برتری داشته باشد. با این حال چین تلاش می‌کند تکنولوژی تایوان را تصاحب کند اگر این تکنولوژی را تصاحب کند، می‌تواند از کارخانه‌هایی که در تایوان هست، بهره ببرد. این در حالی است که آمریکا اگر بخواهد معادل این تکنولوژی را در کشور خودش درست کند، حداقل 4-3سال طول می‌کشد.

به همین دلیل جنگ اصلی دقیقا سر همین تکنولوژی است که آمریکا حتی ناو هواپیمابر می‌فرستد برای اینکه چین نتواند تایوان را تصاحب کند. شاید در 4-3سال آینده چین بتواند به این تکنولوژی دست پیدا کند زیرا سرمایه‌گذاری بسیار کلانی در این حوزه کرده است.

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.