بهرام بیضایی محاکمه می‌کند!

محاکمه تاریخ و مردم از زبان «عیار تنها»ی سینما و تئاتر ایران

انتقادات بهرام بیضایی در «عیار تنها» سیاسی نیست. او در انتقاداتش آینه‌ای به سوی مردم می‌گیرد و البته تاریخ این سرزمین را هم از تیغ انتقاد بی‌نصیب نمی‌گذارد.

پولاد امین: بیشتر از 10 سال پیش بود که «بهرام بیضایی» برای آخرین‌بار در خاک وطن کات داد. آن کات که در آخرین روز فیلمبرداری فیلم «وقتی همه خوابیم» داده شد، فعلا آخرین کات سینمایی بهرام بیضایی بوده -که به بریدن او از آب و خاک مادری‌اش هم انجامید. سفری ده ساله که بهرام بیضایی آن را همیشگی نمی‌داند: «روزی که از ایران بیرون آمدم، به این فکر نبودم که برای همیشه از ایران دور می‌شوم و الان هم که مدتی گذشته، باز هم چنین فکری ندارم.»

اینها جملات مردی است که سینما و تئاتر ایران به‌شدت مدیون او است و در این چند سالی که کوله‌بارش را بسته و به گلایه رفته، جای خالی‌اش تا عمق جان احساس می‌شود. مردی که با هر متر و معیاری یکی از قله‌های سینما و تئاتر ما در نیم‌قرن اخیر بوده، مردی که با ۱۳ نمایشی که تاکنون روی صحنه برده، با ۱۰ فیلم بلند و چهار فیلم کوتاهی که ساخته و با حدود 70 کتابی که به زبان فارسی چاپ کرده، به چنان جایگاه حسرت‌انگیزی رسیده که غیر قابل تصور است.

عیار تنها

در دهمین ‌سال مهاجرت بهرام بیضایی اما به بهانه‌ای دیگر نیز نام و یاد او این روزها در فضای هنر و فرهنگ ایران بر سر زبان‌ها افتاده و آن چیزی نیست مگر نمایش فیلم مستند «عیار تنها» که با گلایه‌ها و درد دل‌های استاد طنینی بسیار تلخ دارد.

در این فیلم که در ده سالگی مهاجرت بهرام بیضایی منتشر شده، انگار شاهد انفجار بهرام بیضایی هستیم. بیضایی که چندی پیش گزارش سفرش را از زبان خودش خوانده بودیم که آن را «یک انتخاب ناگزیر» خوانده بود، حالا در این مستند به دلایل این انتخاب ناگزیر می‌پردازد، به ریشه‌های این انتخاب، رخدادها و تفکراتی که هنرمند را به جایی می‌رسانند که چاره‌ای جز سفر برایش نمی‌ماند و البته در این مسیر به یک‌سری مسائل حساس مانند فیلم «روز واقعه»، یا دیدار با سعید امامی -که در برنامه تلویزیونی «هفت» روایتی از آن دیدار را از زبان مسعود کیمیایی شنیده‌ایم- اشاره کرده و گفته‌های همکار و رفیق سابقش را زیر سوال می‌برد.

داستان یک سفر ناگزیر

بهرام بیضایی داستان ترک سرزمین مادری‌اش را چنین روایت کرده بود: «درباره دلیل ترک ایران باید بگویم که من 30‌ سال بود شغل نداشتم و برای زندگی‌کردن در مملکتی که مدام قیمت‌هایش بالا می‌رود و زیستن دشوارتر می‌شود، شما باید شغل و درآمدی داشته باشید. من اما کاری نداشتم و در تئاتر تنها هر سه یا چهار ‌سال یک‌ بار می‌توانستم کاری تولید کنم که درآمد چندانی نداشت؛ یعنی صاحب چیزی که بتوانم به آن اتکا کنم و امنیت مالی و اقتصادی داشته باشم، نبودم. بعد از 30‌ سال یک شغل پیدا کردم و آمدم دنبال این شغل.»

بیضایی دو ‌سال تمام بعد از ساخت «وقتی همه خوابیم» را صرف ساخت فیلمنامه‌های «اشغال» و «مقصد» کرده بود که هر دو از بهترین فیلمنامه‌های کارنامه‌اش هستند. او حتی امتیازاتی مانند پذیرش تهیه‌کنندگی مرحوم «کاسه‌ساز» را هم که سنخیتی با بهرام بیضایی و سینمایش نداشت، برای ساخته‌شدن این آثار داده بود. اما «اشغال» و «مقصد» به دلایلی مانند هزینه بالای اشغال و کشف تعابیر فرامتنی از مقصد به جایی نرسیدند. این امر بهرام بیضایی را در تصمیمش برای رفتن مصمم‌تر کرد. سفری که به گفته بیضایی قرار نبوده به ماندگارشدنش در آمریکا منجر شود: «اولش این شغل تنها برای یک‌ سال بود و قرار نبود بیشتر باشد، اما کم‌کم بیشتر شد.» اما اینکه چرا این ماجرا پیش آمد و بهرام بیضایی انگار نه ‌انگار که اینجا فیلم‌های نساخته بسیاری در انتظارش نشسته‌اند، رفتن را به ماندن ترجیح داد؛ چیزی است که نیاز به خواندن سفیدی میان سطر سطر گفت‌وگوهای امروز و دیروز بهرام بیضایی دارد؛ مثلا صحبت‌هایش در کتاب «‌گفت‌وگو با بیضایی» زنده‌یاد زاون قوکاسیان: «من برای ساخت هر کدام از فیلم‌هایم بیشترین کوششم را کردم و‌ نیروهای بازدارنده هم‌ بیشترین کوشش خود را کردند و طبق معمول، آنها موفق بودند و حالا سال‌هاست که من فیلمی نساخته‌ام»؛ یا همین صحبت‌های اخیرش در فیلم مستند «عیار تنها».

انتقادات سینمایی

بهرام بیضایی به فیلم‌های توقیف‌شده‌اش هم نگاهی جسورانه‌تر از همیشه می‌اندازد. به گزارش سینما ژورنال درباره دو فیلم «مرگ یزدگرد» و «چریکه تارا» گفته که «مرگ یزدگرد و چریکه تارا تنها به این دلیل توقیف شدند که کاراکتر کنشگر هر دوشان یک زن بود.»

درباره فیلم «روز واقعه» هم که مجوز کارگردانی‌اش به وسیله بهرام بیضایی صادر نشد و بعدتر با کارگردانی شهرام اسدی جلوی دوربین رفت نیز نظرات تند و تیزی ابراز کرده: «به روز واقعه ۷۳ مورد اصلاحیه زدند که من آن را نسازم، ولی شخص دیگری آمد و به سراغ ساختش رفت و اجازه دادند. اما در این میان مثلا یک آهنگر را به زور در روز واقعه تپاندند و درنهایت یک فیلم عربی ازش درآوردند که انگاری لبنان آن را ساخته و نه ایران.»

او ادامه می‌دهد: «تک‌تک صفحات نمایش «سهراب‌کشی» را خط کشیدند و کشیدند و کشیدند تا اجرا نشود! سهراب‌کشی مگر چه داشت که آن همه ممیزی بدان وارد شد؟»

روایت یک دیدار

بیضایی در مستند عیار تنها پاسخی به یکی از روایت‌های منتسب‌شده به او می‌دهد. «سینما ژورنال» این داستان را چنین روایت می‌کند: «دیدار دهه هفتادی گروهی از فیلمسازان و ازجمله بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی با سعید امامی و نقل‌قول‌های کیمیایی از این دیدار از جمله موارد مناقشه‌برانگیز همه این سال‌ها بوده است. در نقل‌قول کیمیایی از آن دیدار این‌طور آمده که بیضایی با لحنی اندرزگویانه خطاب به امامی گفته که حداقل به فکر بچه‌های ایران باشد؛ چون دیگر از امثال او گذشته که به فکر آینده باشند!»

این همان دیداری است که مسعود کیمیایی در برنامه «هفت» هم درباره‌اش صحبت کرد. این فیلمساز قدیمی سال‌ها پیش در گفت‌وگو با نشریه «گزارش فیلم» هم از احضار خودش و بهرام بیضایی به هتلی در تهران از سوی امامی خبر داده و گفته بود که در آنجا سعید امامی از او و بیضایی خواسته که فیلم‌هایی سفارشی بسازند. مسعود کیمیایی گفته بود که بهرام بیضایی در واکنش به خواسته او چنین واکنش نشان داد: «نصیحت می‌کرد. نگرانی نسل آینده را داشت. می‌گفت از ما که گذشته است. فکر بچه‌های ایران باشید.»

حالا در «عیار تنها بیضایی با رد روایت کیمیایی از دیدار با سعید امامی می‌گوید: «این نقل ‌قول که من گفتم از من و امثال من گذشته، دروغ محض است! من هزار سال بعد از مرگم هم فکر نمی‌کنم که از ما گذشته و غلط می‌کنم بچه‌های ایران را به دشمنان بسپارم! از آن فیلمسازمی‌خواهم جملات ظاهرفریب را به نقل از من تکرار نکند و نگذارد که بیشتر بگویم!»

حرف آخر

حرف آخر استاد اما امیدوارکننده و نویدبخش است: «اگر همه هیچ نمی‌دانستیم امیدی نبود، ولی چون بیشتر از قبل می‌دانیم می‌توان امیدوار بود.»

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.