چرا باید پرفروش شده باشید؟
از بزرگ علوی و عباس معروفی تا وحید یامینپور
چرا کتاب یامینپور؟ اغلب آنها که خبر پرفروشترینهای طرح تابستانه کتاب را دیده و به نامهای صدر جدول توجه کردهاند، شاید این پرسش به ذهنشان رسیده باشد. بههرحال وحید یامینپور به جهت موضعگیریهای خاص و گاهی تند خود در اواخر دهه هشتاد، اسم و رسمی پیدا کرد و به نوعی تریبون رسمی علیه جریاناتی بود که نمیپسندید. بعدها هم به همین راه و رویه رفت و همین حالا هم منتقدان سرسختی دارد.
اما پرفروششدن کتاب او را تحت چه دلایلی میتوان بررسی کرد؟ در نگاهی مردد که از سوی برخی جریانهای مقابل مطرح میشود، آیا اصولا این کتاب پرفروش شده است؟ ماجرا این است که در طرح تابستانه کتاب 98، 682 کتابفروشی با رویکردهای متنوع شرکت کردهاند و آمار پرفروشها هم موثق است به آمار موسسه خانه کتاب. بنابراین در اینکه «نخل و نارنج»، نوشته وحید یامینپور متقاضیان بیشتری نسبت به آثار دیگر داشته تا در آمار پرفروشها قرار بگیرد، شکی نیست.
منتها عموما در این سالها کتابهایی که نویسندگانش به حمایت از جریانهای خاصی منتسب بودند، به خریدهای ارگانی و سازمانی متهم شدهاند؛ یعنی عدهای فروش کتابهای اینچنین را به جهت خریدهایی دانستهاند که از سوی سازمانها انجام میشود.
کافی است چند سازمان مختلف، 500 نسخه از کتاب را برای خرید سفارش بدهند تا در بازار تأسفبار کتاب ایران، یک کتاب به فهرست پرفروشها راه پیدا کند. اگرچه اینها صرفا فرضیاتی است که مطرح میشود و مستنداتی مبنی بر فروش سازمانی اغلب این کتابها منجمله «نخل و نارنج» در دست نیست. ضمن اینکه اگر هم باشد، این اتفاق تنها برای کتاب آقای یامینپور یا همفکران او نمیافتد، بلکه اینسوی خط، جریانهای روشنفکری هم گاهی از ترفندهای اینچنین استفاده کردهاند. بهعنوان مثال میشود به کتاب فرهاد جعفری، «کافه پیانو» اشاره کرد که به واسطه رفاقتهای مطبوعاتی، به تیترهایی نظیر «کتاب جعفری نایاب شد» و امثال اینها رسید.
درحالیکه در زمانی که چنین تیترهایی برای این رمان زده میشد، کتاب درحال طیکردن روند طبیعی فروش خود بود و نقش حمایتهای مطبوعاتی در فروش آن را نمیشود نادیده گرفت. اما جالب اینجاست بدانید هیچکدام از ناشران، نویسندگان و مترجمان معتبر نمیدانند که واقعا چرا یک کتاب، پرفروش میشود؟ چیزی که ارسلان فصیحی، مترجم کتاب پرفروش «ملت عشق» هم همین چند وقت پیش به مناسبت صدویکمین چاپ ترجمه این رمان در ایران به آن اشاره کرد.
پیمان خاکسار، دیگر مترجمی که کتابهایش همچنان اقبال عمومی دارد، همیشه گفته است که دلیل مشخصی نمیتوان برای پرفروششدن یک کتاب مطرح کرد. ناشران و کارشناسان نشر هم همیشه بر این باور بودهاند که چند مؤلفه در فروش یک کتاب موثر است، اما شروط متقنی نیست؛ یعنی شما ممکن است تمام این شروط را مراعات کنید، اما همچنان کتاب به اقبال عمومی دست پیدا نکند. درحالیکه بالعکس آن هم ممکن است اتفاق بیفتد، یعنی کتابی بدون داشتن مولفههای لازم به فروشی که در ایران بالا عنوان میشود، دست یابد. حالا نگاهی به این مؤلفهها میاندازیم تا کتابهای پرفروش طرح تابستانه را از این منظر ببینیم.
دلایل فروش در یک پاراگراف!
اول: جذابیت محتوا برای عامه مردم؛ ازجمله مضامین عاشقانه و مردمپسند.
دوم: قابلیت دستهبندی کتاب زیر عنوان رمان یا کتابهای روانشناسی، چون چنین کتابهایی (عموما روانشناسیهای موسوم به غیرتخصصی یا زرد) جزو کتابهای پرفروش هستند.
سوم: شناخت مخاطبان از نویسنده؛ چنانچه همه میدانیم در این سالها بعضی کتابهای بیکیفیت سلبریتیها خوب فروش رفته است.
چهارم: اعتبار ناشر.
پنجم: مضمون غیرتخصصی. بههرحال کتابهایی با مضامین تخصصی، دایره شمول کمتری دارند و طبیعتا مخاطبان کمتری را هم به خود اختصاص میدهند.
ششم: تبلیغات گسترده و حمایتهای جریانهای مختلف.
هفتم: عنوان جذاب کتاب.
هشتم: طرح جلد.
نهم: نحوه توزیع یا پخش کتاب؛ چنانچه ناشرانی که با پخشهای مناسب قرارداد دارند، خودشان سیستم توزیع دارند یا دستکم کتابفروشهایی دارند، که در فروش کتابهایشان بهتر عمل میکنند.
دهم: تحسین خوانندگان خاص و عام. جالب اینجاست بدانید همچنان یکی از مؤثرترین مؤلفهها در فروش یک کتاب این است که طیف خوانندگان گستردهتری از آن تعریف کنند.
حالا هم که فضای مجازی گستردگی بیشتری پیدا کرده، هر چه نظرات راجع به یک کتاب از سوی خوانندگان – بهویژه مخاطبان عام کتابخوان- بیشتر باشد، احتمال اقبال عمومی را بالاتر میبرد. یازدهم: فروش دایمی یک کتاب یا به اصطلاح تبدیلشدن یک کتاب به کالت؛ آثاری نظیر کتابهای شعر سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، شاملو و در آثار ترجمه، «شازده کوچولو»ی اگزوپری، «قلعه حیوانات» اورول و… از این گروه هستند. یازدهم: جوایز داخلی یا خارجی. (هرچند که این عامل در این سالها به جهت کمرنگ شدن اعتماد عمومی به دستاندرکاران جوایز ادبی، چه جوایز دولتی و چه به اصطلاح روشنفکری، از اهمیت گذشته برخوردار نیست. دلایل آن هم در این یادداشت نمیگنجد و بماند برای بعد….)
طرفداران همیشگی «چشمهایش»
ما به خلاصهترین شکل ممکن اغلب مؤلفههای موثر در فروش یک کتاب را در مقدمه ارایه دادیم. حالا میتوان براساس این مؤلفهها تمام کتابهای پرفروش طرح تابستانه را مرور کرد و دستکم به تحلیلی کوتاه از فروش بالای کتابهای این طرح رسید. در صدر این فهرست، «چشمهایش» نوشته بزرگ علوی را آوردهاند که دور از ذهن هم به نظر نمیرسد. علوی جزو نسل اول داستاننویسان ایرانی است که «چشمهایش» او همیشه جزو فهرست پرفروشها بوده. رئالیسم، مایههای عاشقانه کتاب و از همه مهمتر، رمانبودن و قصهگویی این کتاب، قطعا یکی از دلایل شهرت و فروش همیشگی آن بوده است.
ضمن اینکه کمتر کسی از اهل کتاب را میشناسید که لااقل اسم بزرگ علوی را نشنیده باشد. در سادهترین سرچهای اینترنتی هم میتوانید به انواع نقد و نظر از سوی خوانندگان خاص و عام برسید که خودش دلیلی دیگر از همان مؤلفههایی است که ذکر کردیم.
این ماجرا درباره «سمفونی مردگان» عباس معروفی هم صادق است. معروفی در گروه نسل دوم داستاننویسان ایرانی قابل طبقهبندی است؛ نویسندهای که عمده شهرتش به همین رمان برمیگردد و همیشه هم در صدر فهرست پرفروشها بوده. قصهگویی، نحوه روایت جذاب نویسنده در این رمان و باز هم از همه مهمتر، رمانبودن و قصهداشتن این کتاب، از دلایل پرفروشبودن همیشگی آن است.
با این حال وقتی به اسم «نخل و نارنج» نوشته وحید یامینپور در رده سوم این جدول برسیم، شاید همچنان عدهای خم به ابرو بیاورند و کل ماجرا را به دیده تردید بنگرند. اما اجازه بدهید کمی منصفانه به جریان نگاه کنیم و براساس همان مؤلفهها جلو برویم. یامینپور به هر دلیلی در این سالها به چهرهای شناختهشده تبدیل شده است و جدا از حضور در سیما، همین حالا حدود 56هزار دنبالکننده در توییتر و قریب به نیممیلیون فالوور در اینستاگرام دارد؛ یعنی دوست داشته باشید یا نه، نوعی سلبریتی محسوب میشود. رمان چهرهای ناشناس نظیر علی سلطانی (راز رخشید برملا شد) که کیفیت بالایی هم ندارد و تازه حدود 50 هزار دنبالکننده را در اینستاگرام همراه خود کرده، از نمایشگاه کتاب تا امسال بارها تجدید چاپ شده است.
یا رمان بیکیفیت فردی به نام روزبه معین با عنوان «قهوه سرد آقای نویسنده» که در فهرست پرفروشهای همین طرح تابستانه کتاب است، به چاپهای بالای هفتاد رسیده است. بنابراین هیچ جای تعجب نیست که کتاب وحید یامینپور هم دستکم چند چاپ را به جهت تعداد دنبالکنندگان و شناخت عمومی مخاطبان از او بگیرد. با این حال این کتاب به جهت پرداختن به موضوعی خاص (زندگی شیخ مرتضی انصاری) شاید مشمولیت عام نداشته باشد و چندان مورد توجه طیف گستردهای از خوانندگان نباشد.
هرچند دقت کنید در روایت این نوع مضامین هم گاهی کتابهای نویسندگان به اقبال عمومی رسیده؛ مثال آن هم کتاب «قلندر و قلعه» نوشته یحیی یثربی است که با روایتی ساده به زندگی شهابالدین سهروردی پرداخت و خوانندگان زیادی پیدا کرد. درواقع میشود به این نتیجه رسید که حتی اگر تمام فروش کتاب «نخل و نارنج» یامینپور، به شکل مردمی نبوده باشد، اما قاعدتا در اینکه در فهرست پرفروشها قرار گرفته چندان شک و شبههای نیست؛ حالا فرض کن با چندصد نسخه بالاتر یا پایینتر.
از دیگر کتابهای این گروه هم فروش بعضی از آنها تضمینشده است و بازار کتاب ایران نشان داده همیشه نسبت به آنها توجه داشته؛ ازجمله رمان «جای خالی سلوچ» نوشته محمود دولتآبادی و «مثل خون در رگهای من» (نامههای احمد شاملو به آیدا). اما در اسامی این فهرست همچنان دو کتاب دیگر وجود دارد که فروش آنها قابل تامل است؛ ازجمله «یادت باشد» نوشته محمدرسول ملاحسنی و «سلام بر ابراهیم» (زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی).
در تبیین فروش این نوع کتابها باید گفت در دهه اخیر، کتابهای تاریخی شفاهی در ایران همیشه اقبال داشته. ماجرا درواقع به «دا» برمیگردد که با وجود فروش بالای ارگانی اما استقبالی بسیار بالا بین مردم داشت. همچنین ازجمله این کتابهای تاریخ شفاهی خواندنی میشود به «خاطرات عزت شاهی»، «پایی که جا ماند»، «احمد احمد» و… اشاره کرد.