نقش رهبران عرب در جنايت هاي اسرائيل

يادداشتي از دکتر حسین حاجی استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی

دکتر «حسین حاجی» استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی در يادداشتي براي روزنامه شهروند نوشت: تداوم جنایت و کودک‌کشی اسرائیل در غزه محصول تداوم سیاست‌های مهارنشده انرژی نفت آمریکا توسط رهبران خائن عرب است.

متن كامل اين يادداشت را كه با تيتر «خیانت دولت ملی عرب به فلسطین عرب !» در شماره امروز يكشنبه روزنامه شهروند منتشر شده است، پيش رو داريد:

اصطلاح دولت ملی بعد از پیمان وستفالیا، به سال ۱۶۱۸ میلادی در اروپا، وارد ادبیات سیاسی و روابط بین‌الملل شد. قبل از این پیمان، اصطلاح دولت ملی، به مفهوم شراکت مردم در تعیین سرنوشت خود، کاربردی نداشت و سرنوشت دولت‌های کوچک و ملت‌ها در دستان امپراتوری‌های بزرگ بود. گمان می‌رفت با تشکیل نهادهای مدنی، مانند جامعه ملل و سازمان ملل، و همزمان با آن سطح تحلیل مردم دنیا موجبات ساخت جوامع و حکومت‌های دموکراتیک شود.

هرچند ساختار دولت_ ملت در برخی کشورهای اروپا توسعه پیدا کرد و نحله‌های آن نیز به سمت کشورهای شرقی‌تبار سوق پیدا کرد، اما متأسفانه سهم دولت‌های عرب در ساخت دولت _ ملت در بسیاری مواقع صفر و در این اواخر در برخی کشورها ناچیز است. دلیل آن هم استیلای حکومت‌های توتالیتر، پادشاهی و امیری است و سهم مردم در تعیین و تغییر راهبردها و سیاست‌های خارجی این دولت ناچیز است و اگر برخی دولت‌های عرب ادعای جامعه دموکراتیک دارند، باید ترجمان واقعی آن را استبداد دموکراتیک بدانیم.

با این مقدمه می‌خواهم تشریح کنم اگر انفعال دولت‌ها و ملت‌های عرب نبود، آیا اسرائیل قادر به جنایت هولناک و نسل‌کشی در غزه می‌شد. از چرایی سکوت و انفعال و بی‌تفاوتی و یا کم‌توجهی ملت‌های عرب در این نوشتار عبور می‌کنم، چون ملت‌های عرب به واسطه نظام‌های دیکتاتوری و هم برخی ویژگی‌های فردی و اجتماعی هنوز قدرتی ظرفیت‌ساز برای تغییر رفتار و راهبردهای دولت خود نیستند و این بزرگ‌ترین بلا و مصیبت جامعه عرب به شمار می‌رود، البته استثناهایی در کشورهایی نظیر عراق، سوریه و لبنان وجود دارد.

اگر ملت‌های عرب در کشورهایی نظیر مصر و عربستان که بزرگ‌ترین ظرفیت سیاسی و اقتصادی را در دست دارند -به‌گونه‌ای که سایر دولت‌های عرب نیز متاثر از این دو کشورند- یکدست و پکپارچه قیامی همگانی و همه‌جانبه علیه سیاست حمایتی دولت‌هایشان از اسرائیل داشتند، حتما مانع از تداوم نسل‌کشی هم‌نژادان خود در غزه می‌شدند. کافی بود سفارتخانه اسرائیل را به آتش می‌کشیدند و با اقدامات امنیتی و اعتصاب عمومی و نافرمانی مدنی دولت‌های خود را در حمایت از اسرائیل محکوم و منکوب می‌کردند.

اگر این جنبش و پویش مردمی در این دو کشور اتفاق می‌افتاد موج و طوفان آن سایر کشو‌های عرب خلیج‌فارس و شمال آفریقا را در می‌نوردید و اتفاقی نظیر بحران نفتی سال ۱۹۷۳ رخ می‌داد و دولت‌ها را مجبور به موضع‌گیری قاطع و اعلان جنگ علیه اسرائیل می‌کردند. چه اینکه ملک فیصل، پادشاه وقت عربستان، در پی جنایت صهیونیسم در حق ملت عرب، خاصه فلسطین، همه کشورهای عرب را غرب و آمریکا و اسرائیل بسیج کرد. شش ماه شیرهای نفت کشورهای عربی به روی كمپاني ها و ترمینال‌های نفتی غرب و آمریکا و اسرائیل بسته شد. بحران انرژی سرتاسر اروپا و آمریکا را در نوردید. قیمت حامل‌های انرژی در این کشور‌ها بیست برابر شد. اسرائیل منزوی و آمریکا در تنگنای راهبردی قرار گرفت. کیسنجر، وزیر خارجه وقت آمریکا، در طول فقط سه ماه پانزده بار سفر دیپلماسی التماسی به منطقه و شاهان عرب داشت و کار به جایی رسید که نیکسون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، برای عبور از بحران شکننده انرژی طرح صلح به نفع اعراب را مطرح کرد و به ناچار حمایت از اسرائیل غاصب را متوقف کرد.

تداوم جنایت و کودک‌کشی اسرائیل در غزه محصول اجرا و تداوم سیاست‌های مهارنشده انرژی نفت آمریکا توسط رهبران خائن عرب است. رهبری معظم انقلاب چند روز پیش دولت‌های عرب را فراخواندند تا با سیاست‌های نفتی و اقتصاد سیاسی خود اسرائیل و حامیان جنایتکار آن را تحریم کنند، اما متأسفانه این اراده در هیچ‌‌یک از رهبران عرب وجود ندارد. به همین‌خاطر، ملت غزه از سه چیز عبور کردند. از حمایت رهبران خائن عرب، از نقش‌آفرینی نهادهای حقوقی و بین‌المللی و از خروش مردمان عرب! البته این عبور چندین سال است که اتفاق افتاده و همین هم باعث بالندگی قدرت مردم فلسطین و عظمت مقاومتشان شده است؛ عظمتی به بزرگی سکوت ملل عرب و خیانت رهبرانشان. چنین است که فلسطین در جان غزه پیروز‌تر از گذشته است.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.